نویسنده: عبدالمبین شیرزاد
تحلیل
مهمترین مسئلهی بحثبرانگیز در خراسانافغانستان، مسئله قومی است. نه از رهگذر اینکه قومیتاندیشی حلال همهی مشکلات خراسانافغانستان است، بلکه از ناحیهای اینکه تعیینگری سرنوشت سیاسی-امنیتی مردم خراسانافغانستان با قومگرایی پیوند خورده است.
طفرهرفتن، انکار و امتناع از مسئلهی قومی در خراسانافغانستان، لاپوشانی و بزرگترین جفا در حق مردم است.
هیچ فرد و گروهی در خراسانافغانستان نمیتواند مبرا از اندیشهی قومی در مدارج کم و بیش باشد. همزمان، هیچ نهاد و سازمانِ بدون اندیشهی قومی و رنگ و بوی قوم در خراسانافغانستان جایگاه و پایگاهی مردمی ندارد. قومگرایی و قومیاندیشی بهطور نامکتوب در ساختارهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و هویتی خراسانافغانستان نهفته است و در خُردهترین مسایل جمعی و مناسبات، خود را بازنمایی و باززایی میکند.
هرازگاهی اقوام در مناسبات تعیینگر مانند انتخابات، قدرت و قوانین، منافع و ارزشهای قومیشان را فدای مفاهیم آرمانی چون ملیگرایی، ملیاندیشی و گذار از جامعهی قومی بهسوی جامعهی فراقومی، دموکرات و شهروندمحور کردند. محکوم به شکست، از دستدادن جایگاه و پشتوانهی مردمی و اجتماعی شدند.
این واقعیت تلخی است، اما عینیترین، صادقترین و شفافترین واقعیت حاکم در جامعه.
امتناع از قومیاندیشی در خراسانافغانستان، بهمثابهی دروغگفتن، خودفریبی و مردمفریبی است.
انکار قومیتاندیشی و لاپوشانی آن با مفاهیمی چون ملیگرایی، انساناندیشی، شهروندمحوری، برابری، حقوقبشر و امثالهم، در کنار اینکه تکتهای قومی را تهیباره و تحقیر ساخت، این مفاهیم را نیز تا حدودی در اذهان اجتماع، حقیر، آلوده با قومیت و بیارزش جلوه داد.
بله! بزرگترین آسیبی که متوجه مفاهیم و پدیدههای والا شد، از سوی سیاستگران خاماندیش و آرمانگرای افغانستان وارد شده است.
خرنسانیافغانستانی که هنوز از سنت و کلیشهها عبور نکرده، اندیشه حاکم در آن پدیدههای سنتی؛ چون قوم و دین است. تکتها و مهرههای قومی و نهادهای بینالمللی، بدون پیشفهمسازی و فرهنگسازی مفاهیم مدرن، آن را یکشبه برای افغانستان و جامعهی سنتی پیچیدند.
برایند آن منهای تشدید شکافها و مسائل سنتی، بهجای گذار بهجامعه مدرن، چیز بیش نبود. اگر هم چیزهایی اتفاق افتاد، بیشتر توهم بود تا آگاهی و اتفاقات مدرن.
بنیادیترین چهرهای سنت که در افغانستانما توانست تمام پروسهی مدرنسازی را بهچالش و ناکامی منتهی کند، دین و قومیت بود.
جاهجاه نقش دین و جاهایی هم نقش قومیت برجستهتر است. در تمام بزنبزن سرنوشتساز، قومیت و قوم نقش داشته و تعیین مسیر کرده. بناً رهیأفت معقول، نه انکار و امتناع از پدیدهی قومی، برای اینکه ما در واقعیات مدرنیزم از لحاظ بیرونی غوطهوریم، بلکه بهرسمیتشناسی قومگرایی و اندیشهی قومی است.
تجربهی یک قرن اخیر در خراسانافغانستان نشان داده است که انکار و امتناع از پدیدهی قومگرایی—قومیاندیشی، جز تکرار چرخههای باطل و معیوب خیری در پی نداشته است. همواره تاریخ قرن اخیر بهصورت مردم و نخبگان خراسانافغانستان سیلی محکمی زده تا این واقعیت را نفی و انکار نکنند. اما بر خلاف آن، انکار این پدیده توالی پیدا کرده و گره بهگرهی مشکلات خراسانافغانستان افزوده و مسایل را بحرانیتر و پیچیدهتر کرده است.
کار نخبگان نه انکار و امتناع بر واقعیتها، بلکه مواجههی عقلمند و روشمند و رهیأفتنگر است.
امتناع و انکار واقعیت—تیغهی واقعیت را برندهتر کرده، در فُرم چارچوب قویتر متجلی میسازد. مانند بازگشت گفتمان دینی در ترکیه پس از یک قرن انزوا و تبعید از سوی آتاترک. نهتنها انکار واقعیت دین در ترکیه آن را به حاشیه و نابودی نکشاند، بلکه چرخ آن را تیزتر و قویتر کرد تا اردوغانی از دل انکار تلخ دین بیرون بزند و ترکیه، پس از چندین دهه، شاهد برآمدن گفتمان دینی در صحنهی عمومی باشد.
اقوام و نخبگان خراسانافغانستان برای حلسازی و گذار از مخمصه و چرخهی باطل قومی و رفتن بهسوی دولت و ملت شدن، چارهای منهای پذیرفتن واقعیت قومی-قومگرایی ندارند. این گذار برای هر قوم و گروه قومی در خراسانافغانستان، مستلزم چند نکته کلیدی است.
۱- بهرسمیتشناسی اندیشه قومی-قومگرایی: همانطور که در بالا تذکر رفت، بهرسمیتشناسی گفتمان قومیاندیش، بسا از مشکلات، تعارضات و سویتفاهمات را حل میسازد و انکار آن، به توالی و عمر معیوب این چرخه میافزاید.
۲- تدوین چارچوب و دیدگاهی قومی: هر قومی در خراسانافغانستان باید فهرستی از ارزشها، منافع، مناسبات و سیاست تعاملمحور و دیدگاه قومی خود را در پرتو منافععلیای قومیاش تدوین و ارائه دهد.
۳- خودگردانی محلی: هر قومی در جغرافیای خود باید خودگردانی محلی داشته باشد. این خودگردانی طبعاً بدون نیروی نظامی ناممکن است. بناً نیروهای محلی هر قوم باید در چارچوب دفاع از ارزشها تشکیل شود تا از ورود بیگانگان و تاراج ارزشهای مادی و معنوی آن قوم پاسداری و جلوگیری کند.
۴- تعهد اخلاقی-انسانی به ارزشهای بشری: هر قومی باید متعهد به ارزشهای انسانی، اخلاقی و جهانشمول باشد. تمامی قومیتها بهمثابهی بخشی از جامعه بشری، ملزم به پایبندی به تعهدات اخلاقی و انسانی و ارزشهای فراشمولاند.
۵- تشکیل ساختار ملی در پرتو موازنهی قوای قومی: خودگردانی، تثبیت قوا و قدرت قومی موجب میشود اقوام و گروههای متخاصم دیگر جسارت حمله به ارزشها، سرزمین و مصادر منابع مادی و معنوی اقوام را از سر بیرون کنند.
پس از تثبیت قدرت قوم و گروههای قومی بزرگ، مجال برای تشکیل یک ساختار کلان ملی یا کلانساختار ملی در پرتو ارزشها، نمادها و منافع همهی اقوام احساس میشود.
اقوام و گروههای قومی میتوانند با توسل به روندهای دموکراتیک و متعارف و انتخاب مدلهای مناسب حکومتداری و نظام سیاسی، یک ساختار کلان ملی در چارچوب کشور و سرحدات جغرافیایی شکل دهند. البته باز هم گزینههای پیشگیری از سوءاستفادهی گروهی خاص، بهمثابه جلوگیری از منازعهی قومی و انحلال ساختار کلان ملی، باید مدنظر گرفته شده و با پشتوانهی اجرایی و الزامات تضمینی رعایت شود.
۶- تشکیل نظامهای اقتصادی قومی: بدونشک تمام سازوکارهایی که در ۵ مؤلفهی بالا ذکر شد بدون پشتوانهی مادی و مالی ممکن نیست. میباید هر قومی از خود نظام اقتصادی محلی داشته باشد و از مجراهای متعددی، فراهمسازی بودجهی آن ممکن به نظر میرسد.
۷- اتاق فکر سیاسی و راهبردی: هر قومی باید اتاقهای فکری، سیاسی و راهبردی برای حفظ، ترویج، تقویت، دفاع و مدیریت از ارزشها و نکات قومی خود داشته باشد. این اتاق از نخبگان، کارفهمان و کاردانان متشخص از حوزهها و گروههای متعدد اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی تشکیل شود.
تنها آلترناتیو گذار خراسانافغانستان بهسوی جامعهی دموکراتیک مدرن، نه انکار و امتناع مسائل قومی، بلکه بهرسمیتشناسی آنها در مراحل هفتگانهی فوق است.
البته این مراحل میتواند کم و زیاد شود. اباطلپذیر و منعطف است. مراتب و تعیین مراحل میتواند نظر به ساختار، ارزشها، فرهنگ و منویات هر قومی تفاوت کند.
بناً میتواند شکل دیگری تقریباً در همین فُرمها باشد.