نویسنده: محمد نوید «دانشپور»
نوت نوشته: تحلیل
تنگهٔ هرمز یکی از حیاتیترین گلوگاههای دریایی جهان است، این گذرگاهِ نسبتاً باریک (در باریکترین نقطه حدود ۲۱ مایل دریایی) پل ارتباطی خلیج فارس با دریای عمان و اقیانوس هند است و بخش عظیمی از صادرات نفت و گاز مایع منطقه از طریق آن حرکت میکند.
سهم جریان انرژی از هرمز بسیار بالاست ارقام رسمی نشان میدهد که دهها میلیون بشکه نفت خام و میعانات بهصورت روزانه از این گذرگاه میگذرند؛ برآوردهایی مثل گزارشهای EIA و IEA برای سالهای اخیر عددی بین حدود ۱۴ تا ۲۱ میلیون بشکه در روز را برای جریان نفت (شامل میعانات) از هرمز بیان کردهاند که معادل نزدیک به یکپنجم تا یکچهارم مصرف جهانی مایعات نفتی است.
این مقدار نشان میدهد که اختلال در هرمز فوراً روی بازار نفت جهانی اثر میگذارد.
دریافتکنندگان اصلی این محمولهها کشورهای آسیایی هستند که درصد بزرگی از نفت و LNG که از هرمز عبور میکند به چین، هند، جاپان و کرویا جنوبی صادر میشود؛ این وابستگیِ آسیاییِ زیاد، نشان میدهد که هر گونه نوسان یا توقف در هرمز بیشترین تأثیر را بر قیمتها و زنجیرهٔ انرژی در آسیا خواهد داشت.
هرمز محمولههای گاز مایع (LNG)، محصولات نفتی و حجم قابلتوجهی از تجارت دریایی را نیز عبور میدهد.
آمارهای دریایی و تحلیلگرانِ حملونقل نشان میدهد سهم هرمز در تجارت دریایی جهانی از نظر ارزش و حجم کالا برای برخی کالاها (بهویژه حاملهای انرژی) بسیار بالاتر از میانگین جهانی است.
بستهشدن یا کاهش عبور از هرمز معمولاً موجب جهش سریع قیمت نفت و محصولات پالایشی، افزایش هزینهٔ حملونقل و افزایش بیمهنامه و پرمیوم ریسک برای کشتیها میشود؛ نمونههای تاریخی و مطالعات تحلیلی نشان میدهند در سناریوهای بدبینانه قیمت نفت میتواند بهسرعت دهها درصد افزایش یابد و تورم وارداتی در کشورهای واردکنندهٔ انرژی بالا رود.
نوسانات مکرر و طولانیمدت انگیزههایی برای سرمایهگذاری در مسیرهای جایگزین، افزایش ذخایر استراتژیک و تسریع در تنوعدهی به منابع انرژی ایجاد میکند؛ اما ایجاد مسیرهای جایگزین (خط لولههای زمینی، بنادر جایگزین) نیازمند سرمایهگذاری هنگفت و زمان است و در کوتاهمدت نمیتواند تمام کمبودها را جبران کند.
برای کشورهای حوزهٔ خلیج فارس، بستهشدن هرمز مستقیماً به معنای کاهش درآمدهای ارزی خواهد بود؛ این موضوع میتواند کسری بودجه، کاهش سرمایهگذاری و تنشهای مالی داخلی را تشدید کند.
از سوی دیگر همین کشورها زیرساختهایی مانند خطوط لولهٔ جایگزین به سمت شرق (مثلاً خطوط لوله به عمان) را در دستور کار قرار داده یا توسعه میدهند تا آسیبپذیری را کاهش دهند.
هرمز بهواسطهٔ نقشش در تأمین انرژی جهانی میتواند با ایجاد تکانههای قیمتی، نرخ تورم جهانی را تحتتأثیر قرار دهد؛ همچنین افزایش هزینهٔ انرژی بر تولید صنعتی، حملونقل کالا و هزینهٔ زندگی در کشورهای واردکننده اثر منفی میگذارد و رشد اقتصادی را کند میکند.
مطالعات نهادهای بینالمللی مدلهایی برای سناریوهای این تأثیرات ارائه کردهاند.
هنگامی که ریسکهای امنیتی در هرمز افزایش مییابد، شرکتهای کشتیرانی و بیمه نرخهای بیمهٔ بالاتری تعیین میکنند (war risk premiums)، و این هزینهها بهصورت مستقیم به قیمت نهایی کالا افزوده میشود؛ همین موضوع هزینهٔ تجارت را برای کشورهای دورتر (مثلاً شرق آسیا و اروپا) بالا میبرد.
دولتها معمولاً در مواجهه با اختلال هرمز، از ذخایر استراتژیک استفاده، سیاستهای قیمتگذاری سوخت را تعدیل و تلاش میکنند از طریق دیپلماسی یا مداخله نظامی امنیت مسیر را تضمین کنند؛ پیامد این اقدامات گاه افزایش هزینههای دفاعی و سیاسی است.
برخی مسیرهای زمینی و خطوط لوله میتوانند بخشی از نیازها را پوشش دهند، اما ظرفیت آنها محدود است و احداث مسیرهای طولانیِ جدید (مثلاً بایپس کامل هرمز) هزینهبر و زمانبر است؛ در نتیجه، وابستگی جهانی به هرمز در میانمدت حفظ خواهد شد.
حضور نیروی دریایی کشورهای بزرگ، ائتلافهای حفاظت از کشتیرانی تجاری و دیپلماسی انرژی (مثل تلاشهای اتحادیهٔ اروپا یا کشورهای آسیایی) نشاندهندهٔ حساسیت امنیتی و اقتصادی هرمز است؛ بازیگران اقتصادی (شرکتهای نفتی، بیمهها، اپراتورهای بندری) نیز بهطور مستقیم تحت تأثیر قرار میگیرند.
کشورهایی مانند جاپان، کرویا جنوبی و بخش بزرگی از چین و هند در کوتاهمدت بیشترین آسیب را خواهند دید؛ این کشورها بهدلیل واردات بالای انرژی از هرمز، حساسیت بالایی نسبت به هر گونه تنش در منطقه دارند.
روی همرفته باید گفت که تنگهٔ هرمز صرفاً یک گذرگاه جغرافیایی نیست بلکه یک مؤلفهٔ کلیدی در معماری امنیت انرژی جهانی است؛ برای کاهش آسیبپذیری اقتصادی لازم است ترکیبی از راهکارها اجرا شود: تقویت ذخایر استراتژیک، تنوعدهی به تأمینکنندگان، سرمایهگذاری در مسیرهای جایگزین و تعامل دیپلماتیک برای کاهش تنشها.