مانی فرهمند
از زمان بازگشت گروه طالبان به قدرت در اوت ۲۰۲۱، زنان خراسانافغانستان در معرض یکی از سختگیرانهترین رژیمهای جنسیتی در جهان قرار گرفتهاند.
مکاتب متوسطه و عالی و دانشگاهها به روی آنان بسته شد، حضورشان در ادارهها و سازمانهای غیردولتی ممنوع گشت، و بازرسان امر به معروف در خیابانها به بهانهای «بدپوششی» یا فقدان محرم، بسیاری از زنان را بازداشت و مجازات کردند.
سازمان ملل و نهادهای حقوق بشری این وضعیت را بهعنوان «آپارتاید جنسیتی» و حتی «جرم علیه بشریت» ارزیابی کردهاند.
در چهار سال اخیر، زنان خراسانافغانستان عملاً از مشارکت عمومی حذف شدهاند و هر نوع تلاش برای ورود دوباره به عرصههای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی با سرکوب شدید روبهرو شده است.
این تصویر رسمی و روزمره از خراسانافغانستان تحت گروه طالبان است.
اما همین گروه که شریعت را مبنای حذف زنان معرفی میکند، در برابر زنان خارجی رفتاری متفاوت از خود نشان داده است.
در زمستان ۲۰۲۵، حضور ناگهانی پورناستار آمریکایی «ویتنی رایت» در خراسانافغانستان به خبر داغ رسانهها بدل شد.
او با انتشار تصاویر و ویدئوهایی از سفر خود به مناطق مختلف خراسانافغانستان، از جمله صحنههایی در کنار سلاح و عناصر امنیتی، موجی از واکنشهای تند را در میان شهروندان و فعالان خراسانافغانستان برانگیخت.
نکتهای اصلی این بود که چگونه گروه طالبان به زنی که حرفهاش آشکارا با ارزشهای مورد ادعای این گروه در تضاد است، اجازه ورود، رفتوآمد و عکاسی دادهاند، در حالیکه دختران خراسانیافغانستانی در همان زمان از حضور در صنف درسی و حتا از قدمزدن آزادانه در شهر و بازار محروماند.
سکوت گروه طالبان در برابر این سفر، حتی اگر به معنای همراهی مستقیم نباشد، نشان میدهد که «شریعت» در اجرای عملیشان نسبی و قابل تعلیق است.
نمونهای دیگری از این دوگانگی در سپتامبر ۲۰۲۵ دیده شد، هنگامیکه دولت قطر بهدنبال زلزله در خراسانافغانستان، یک پل هوایی امدادی با چندین هواپیما برقرار کرد.
در این کارزار، «مریم بنت علی بن ناصر المسند»، وزیر همکاریهای بینالمللی قطر، شخصاً برای نظارت بر ارسال کمکها به کابل آمد. گروه طالبان نهتنها مانع حضور او نشدند، بلکه با تمام تشریفات دیپلماتیک از او استقبال کردند و در نشستهای رسمی در کنار او نشستند.
این صحنهها در تضاد آشکار با واقعیت زنان خراسانافغانستان بود که در همان روزها اجازهای کار در نهادهای بشردوستانه و حتی همراهی با عملیات امدادرسانی را نداشتند.
حضور رسمی یک مقام زن خارجی در سطح سیاسی، و پذیرش آن از سوی گروه طالبان، پرده از اولویتبندیهای مصلحتی این گروه برمیدارد.
این دو نمونه، یکی با بار رسانهای و جنجالی (پورناستار آمریکایی) و دیگری با وزن دیپلماتیک و سیاسی (وزیر زن قطری)، نشان میدهد که گروه طالبان میان زنان خراسانافغانستان و زنان خارجی دوگانگی رفتاری روشنی قائلاند.
زنان خراسانافغانستان در منطق گروه طالبان بخشی از جامعهای تحت سلطهاند و حذف آنان از عرصهای عمومی راهی برای تحکیم قدرت و بازتولید نظم جنسیتی محسوب میشود.
اما زنان خارجی، بهویژه زمانی که نمایندهای یک دولت حامی یا حامل سرمایه و مشروعیت بینالمللی باشند، در جایگاه «ابزار تعامل» قرار میگیرند. گروه طالبان در برابر آنان انعطاف نشان میدهد، زیرا هزینهای طرد یا بیاحترامی به آنها در سطح دیپلماسی و رسانه بسیار بالاست. بدین ترتیب، شریعتی که گروه طالبان آن را مطلق میخوانند، در عمل به ابزاری سیاسی و گزینشی تبدیل میشود.
تناقض در همینجا شکل میگیرد: اگر در نگاه ایدئولوژیک گروه طالبان زن «جنس دوم» است و حضورش در اجتماع گناه و مایه فساد شمرده میشود، پس این حکم باید شامل همه شود؛ هم زن افغان و هم زن خارجی. اما در عمل، زن افغان تحت شدیدترین قیود قرار دارد، در حالیکه زن خارجی با رعایت حداقلی از پوشش و تشریفات میتواند در کابل قدم بزند، در جلسات رسمی شرکت کند، یا حتی بهعنوان توریست و فعال رسانهای از خراسانافغانستان بازدید کند.
این دوگانگی نه یک استثنای تصادفی، بلکه بخشی از منطق قدرت گروه طالبان است: کنترل مطلق در داخل و انعطاف ابزاری در برابر خارج.
پیامد این پارادوکس چندگانه است. برای زنان خراسانافغانستان، معنای آن چیزی جز بیارزشانگاری مضاعف نیست؛ آنها میبینند که گروه طالبان به نام شریعت حقوقشان را سلب میکند، اما همان گروه طالبان برای مصلحت سیاسی در برابر زنان خارجی نرمش نشان میدهد. برای مشروعیت گروه طالبان، این تناقض بهتدریج برملا میشود و روایتِ «اجرای کامل شریعت» را بیاعتبار میسازد. و در سطح منطقهای و بینالمللی، چنین رفتار گزینشی به همه نشان میدهد که گروه طالبان بیش از آنکه حامل یک ایدئولوژی ثابت باشند، قدرتی عملگرا و ابزارگرایانهاند که میتوانند اصول اعلامی خود را بهراحتی کنار بگذارند، اگر منافعشان ایجاب کند.
در نهایت، این دوگانگی بیانگر فرسایش اخلاقی و سیاسی گفتمان گروه طالبان است.
آنان در داخل خراسانافغانستان شریعت را بهمثابه ابزار سلطه و کنترل اجتماعی به کار میبرند، اما در بیرون از مرزها و در برابر زنان خارجی شریعت را به حالت تعلیق درمیآورند.
همین شکاف عمیق میان ایدئولوژی ادعایی و رفتار واقعی، هم مشروعیت دینی آنان را تهی میسازد و هم مشروعیت سیاسیشان را شکنندهتر میکند.