فضلالهادی وزین
مقالهای از نویسنده و شاعر هموطن ما آقای هادی میران خواندم که در آن نویسنده، با اشاره به برخی موضوعات زبانی، زبان پارسی را «عقیم» و ناتوان از تولید مفاهیم علمی و مدرن دانسته است.
این دیدگاه، هرچند ممکن است با نیت دلسوزانه مطرح شده باشد، اما از نظر علمی، تاریخی و زبانشناختی قابل تأمل و نقد جدی است.
زبان پارسی بحیث دومین زبان اسلام و تمدن اسلامی، بیش از هزار سال، زبان علم، ادب، حکومت و ارتباطات فرهنگی در بخش وسیعی از آسیا و حتی بخشی از اروپای شرقی بوده است.
از دربار سامانیان، غزنویان و تیموریان گرفته تا دستگاه اداری هند و حتی مکاتبات رسمی در عثمانی، پارسی نقشی محوری داشته است.
تأثیرگذاری زبان پارسی بر زبان های دیگر چون عربی، ترکی اردو، کردی وغیره نیز نمایانگر ارزش و اهمیت زبان پارسی بحیث یکی از زبان های بزرگ و زندهٔ جهان است.
افت جایگاه این زبان به ویژه در خراسانافغانستان در چند دههٔ اخیر نه بهخاطر ناتوانی ذاتی آن، بلکه عمدتاً به دلیل سیاستهای تبعیضآمیز، ضعف نظام آموزشی، و نبود برنامهریزی فرهنگی و علمی منسجم رخ داده است.
بهکار بردن تعابیری مانند «زبان عقیم» از نظر علمی، اخلاقی و اجتماعی محل اشکال است. توانایی یک زبان برای بیان مفاهیم جدید وابسته به ظرفیت ساختاری آن و میزان کار علمی و فرهنگی روی آن است.
پارسی از لحاظ ساختار صرفی و ترکیبی، ظرفیت بالایی برای فعلسازی و واژهپردازی دارد و کمبودهای موجود، ناشی از کمکاری نهادهای علمی و دانشگاهی است، نه نقص در زبان.
مقایسه پارسی با زبانهایی چون انگلیسی یا آلمانی، صرفاً بر اساس تعداد افعال یا واژگان ساده، روش درستی برای سنجش قدرت زبانی نیست. بسیاری از زبانهای پیشرفتهٔ جهان مانند چینایی و جاپانی نیز افعال سادهٔ اندکی دارند اما با توسعهٔ علمی و فرهنگی توانستهاند نیازهای روز را برآورده کنند.
این نقد بر آن است که نشان دهد توقف یا ضعف رشد زبانی، نتیجهٔ شرایط اجتماعی و سیاسی و مدیریتی است، نه ناتوانی ذاتی زبان. بهجای ترویج نگاه بدبینانه، راهکارهایی چون ایجاد فرهنگستان مستقل، تقویت آموزش علوم به زبان ملی، و گسترش تولید محتوا میتواند پارسی را دوباره به جایگاه شایستهٔ خود بازگرداند.
۱. نکات مثبت و قابل تأیید در دیدگاه نویسنده محترم
تأثیر قدرت سیاسی بر جایگاه زبان:
اشاره شما به این که اقتدار سیاسی نقش مهمی در جایگاه و کارکرد یک زبان دارد، درست است. تجربهٔ تاریخی پارسی در دربارهای هند و سپس افولش بعد از ورود استعمار به هند و فروپاشی امپراتوری مغول، اشغال ماوراء النهر از طرف روسیه تزاری و بعدها اتحادشوروی و نیز بعض سیاستهای رسمی در مقاطعی از تاریخ خراسانافغانستان معاصر، مؤید این واقعیت است.
هشدار نسبت به خطرات سیاستزدگی زبان:
تأکید شما بر اینکه تمرکز بیشازحد بر بحث نامگذاری («پارسی» یا «دری») ممکن است ما را از تهدید اصلی یعنی عقبنشینی زبان در عرصه آموزش و رسانه غافل کند، سخن درستی است.
مشکل کمبود واژگان علمی:
نگرانیتان درباره ضعف پارسی در تولید واژگان علمی و فناوری، نگرانی بجایی است. بدون کار سازمانیافته فرهنگستانها و اهل علم، فاصله پارسی با زبانهای پیشرو بیشتر میشود.
۲. نکات محل نقد و اصلاح در مقالهٔ آقای میران
تعبیر «زبان عقیم» دربار
پارسی:
این تعبیر، هم از نظر علمی نادرست و هم از نظر فرهنگی بیانصافی است.
پارسی از لحاظ ساختواژه (morphology) توان گستردهای برای فعلسازی، اسمسازی و صفتسازی دارد. مشکل در کمکاری نهادهای علمی و آموزشی است، نه در ناتوانی ذاتی زبان.
زبان پارسی از لحاظ ساختاری (صرف و نحو) یکی از پرتوانترین زبانهای منطقه است. فعلسازی و واژهسازی ترکیبی در پارسی ظرفیت بیپایان دارد. اینکه امروز در علوم مدرن کمبود واژه داریم، ناشی از کمکاری دانشگاهها، حکومت و روشنفکران است، نه نقص ذاتی زبان.
مقایسه آماری افعال پارسی با انگلیسی:
مقایسه تعداد افعال ساده، معیار مناسبی برای سنجش قدرت یک زبان نیست.
پارسی عمدتاً با افعال مرکب کار میکند، که این ساختار در عین سادگی، امکان تولید بیپایان ترکیبهای تازه را فراهم میآورد. زبانهای بزرگی مانند جاپانی و چینایی هم افعال ساده کمتری دارند اما در قدرت بیان کم نمیآورند.
ادعای توقف تکامل پارسی پس از بیدل:
تحولات زبانی و ادبی دو قرن اخیر، چه در ایران و چه در خراسانافغانستان و تاجکستان، خلاف این ادعا را نشان میدهد. دوره مشروطه، آثار دهخدا، تحولات شعر نو، و نثر داستانی معاصر همه نمونههای زندهی رشد و تحول زباناند.
تخمین محدود بودن دایره واژگان مردم باسواد:
رقم «سههزار واژه» فاقد پشتوانه پژوهشی است. مطالعات زبانشناسی نشان میدهد که دایره واژگان منفعل و فعال پارسیزبانان گستردهتر از این برآورد است، هرچند ضعف نظام آموزشی در خراسانافغانستان باعث محدودترشدن دایره واژگان فعال میشود.
زبان پارسی، برخلاف برخی برداشتها، یک زبان زایا و پویا است؛ مشکل اصلی در سیاستهای فرهنگی، ضعف آموزش و کمبود تولید علمی است. به جای ناامیدشدن از زبان، باید:
1. فرهنگستان فعال و مستقل برای واژهسازی علمی و فنی ایجاد کرد.
2. تولید محتوای علمی و دانشگاهی به پارسی را گسترش داد.
3. از حاشیهنشینی در مباحث نامگذاری پرهیز کرده و به تقویت حضور زبان در رسانه، آموزش و علوم پرداخت.
4. بر آموزش معلمان و نویسندگان سرمایهگذاری کرد.
و سخن آخر این که زبان فارسی نه عقیم است و نه ناتوان؛ مشکل از ماست که آن را تغذیه نکردهایم.
این زبان، قرنها زبان علم و فرهنگ بوده و اگر اراده و مدیریت درست داشته باشیم، دوباره میتواند جایگاه شایستهاش را بازیابد.