جاوید راحل
بخش نهایی
۲. ۲. خودمحوری و یکدست سازی جامعهای خراسانافغانستان
از آغاز دهه مشروطیت به نحوی آهنگ موجودیت سیاسی تمام اقوام (در کنار قوم حاکم) در این سرزمین نواخته شد اقوام ساکن در خراسانافغانستان در حالت گذار سیاسی آن زمان به یک نوع آگاهی غیر ارادی و به تبع آن خود باوری سیاسی رسیدند. و در تحولات سیاسی بعدی آن نیز نقش عمده ای داشتند. در زمان شکل گیری نخستین جمهوری کم از کم این خود باوری رشد کرد و زمانی این خود باوری از مرز آگاهی نسبت بر وضعیت خویشتن گذشت در محراق مقایسه با هژمونی قومی حاکم قرار گرفت.
قوم حاکم در صدد مواجه با چنین فرایندی از همان زمان است که با استفاده از ابزارهای مختلف مانعی از دست دادن اقتدار خویشتن گردیده و دست به هر نوع برنامه ریزی زده است.
و تا امروز نیز با توجه به ترس از دست دادن جایگاه هژمونی قومی تمام قوت خویش را به جای توسعه خراسانافغانستان و برون رفت از بحران به سرکوب و مهار سایر اقوام بکار میبرد.
خود تک محورانه در امر سیاسی مبتنی بر غریزه اجتماعی است به قول کارل اشمیت، هرجا خط کشی میان خود و دیگری صورت میگیرد؛ سیاست آغاز میشود.
به این نحو که «یک اجتماع سیاسی آنجا به وجود میآید که گروهی از مردم، با ایجاد تمایز میان خود با غیر خودیها از طریق ترسیم مرز دوست و دشمن، خوهان مداخله در زندگی سیاسی باشند.» (مویزچی و مرتضوی، ۱۳۹۸: ۹۶) جنگهای قومی، زبانی و مذهبی میان خود تباری و دیگری غیر تباری تمایز قائل شد و منجر به تحول دیگری به عنوان دشمن گردید.
برایند پژوهش
کشورهای در حال گزار از بحران ضرورت به نهادینه سازی فضای فکری متناسب با واقعیتهای فرهنگی شان با توجه به فهم مورد نیاز از اندیشه و خرد ورزی دارند و در بستر سیاسی نیز نیازمند نوعی مبادله فرهنگی اند که این مبادله مبادله فرهنگی میان خود حوزه سوژهگی و دیگری همچنان مبتنی بر سوژهگی دیگر خود میباشد.
تعادل فرهنگی زمینه خودهای متعدد را در قالب دیگری زمینه سازی مینماید که هیچ مباینت ترجیحی با خود سوژه باور ندارد. خراسانافغانستان به عنوان یک عضو جامعهای جهانی از نظر روابط داخلی نیاز به این دارد که فضای مبادله فرهنگی را بر بتابد تا مشارکت سیاسی معنی پیدا کند.
همانطور که گفته شد: گفتمان مونولوگ از نظر باختین گفتمانی است که از آن با عنوان «گفتمان تحکم آمیز» یاد میکند و آن را در برابر «گفتمان باور پذیر» قرار میدهد.
«کلمه تحکم آمیز از ما میخواهد که آن را به رسمیت بشناسیم و بدون در نظر داشت قدرت ذاتی آن در متقاعد سازی ما به گونهای با آن رفتار کنیم که گویی اعتباری از پیش تعیین شده دارد.» (راهحق و دیگران، ۱۳۹۹: ۹۰)
با توجه به گفتمان مونولوگ از نظر باختین ترس از دست دادن قدرت سیاسی و نظامی در ذهنیت قبیلوی پشتونهای خراسانافغانستان وجود دارد و این سبب شده است تا گفتمان تحکم آمیز همواره در مناسبات سیاسی وجود داشته باشد. این گروه قومی همواره در صدد تمرکز قدرت و فشار حداکثری بر سایر گروههای قومی و اتنیکی دیگر هستند.
گروه طالبان با روپوش مذهبی در صدد حذف جسورانهای سایر گروههای قومی، مدنی بر آمده اند. با چنین ساختار به شدت محافظت شده هرگونه جریان کثرتگرا ولو مذهبی را بر نمیتابد و به هر اقدامی برای از میان برداشتن آن قدم بر میدارد.
چون که امنیت تنها گمشده خراسانافغانستان نیست؛ زیرا امنیت فقط برای گروه حاکم تعریف خوش آیند دارد نه برای دیگران که شهروندان و مردم عادی اند. تصور جهان این است که میزان نا امنی کاهش یافته است زیرا امنیتی که جهان به آن دلخوش نموده است برای شهروندان بی معنی است.
۴. ۲. ۱. الگوی نظری حاصل شده
1) نگرش مشارکتی یا ابزاری به هستی؛ آنچه فلاسفه وجودی را از دیگران متمایز میکند، نگرش آنان به هست مندی انسان و تقدم هستی و بودن بر چگونگی شدن است و از آنجا که این تقدم، امری مشترک برای همه موجودات و انسانهاست، بنابرین نقطه عزیمت فیلسوف وجودی از اشتراک در هستی با دیگر موجودات آغاز میشود. چنین نگرشی دو نتیجه دارد: اولاً بودن با دیگری را یک امر وجودی تعریف میکند؛ به این معنا که آگاهی و شناخت نسبت به بودن «خود» با وجود بودن «دیگری» ممکن میگردد. و ثانیاً در کنار –دیگری- بودن را به جای سیطره بر یا تبعیت از دیگری مینشاند؛ بنابرین «خود» هرچند آگاه شدن نسبت به هستی خویش را با «دیگری» کسب میکند، اما این به معنای دگر بودگی و استحاله فرد در «دیگری» نیست؛ چرا که منجر به از خود بیگانگی میشود و اساساً فلاسفه وجودی در مقابل همین استحاله و از خود بیگانگی انسان تحت عقلانیت ابزاری قد علم کرده اند. (چراغعلی، ۱۴۰۰: ۴۰۱)
۲) نگرش رهایی بخش، وضعیت مندی یا تلفیقی از این دو؛ نکته مهم این که نگرش انتقادی به تکنیکی شدن جهان هستی، از آنجا که خود عصیانی علیه ساختار فکری و اجتماعی رائج است، نزد افرادی همچون کییرکگور، هایدگر، سارتر، بوبر و غیره با تأکید بر مشارکت آگاهانه ومثبت در هستی پاسخ داده میشود و آنان نقد و یا رد ساختار فلسفی، فکری و اجتماعی موجود را مقدمه شکل دادن به وضعتی مطلوب قرار میدهند و از یک رهایی و تعالی مسئولانه حمایت میکنند. (چراغعلی، ۱۴۰۰: ۴۰۲)
۳) باهم بودگی بی صورت یا صورتبندی شده؛ بودن با دیگری نزد هردو گرایش این فلسفه از رویکرد غیر دینی (همچون هایدگر و سارتر) تا الهی (همچون کییر کگور و مارسل) مطرح شده است.
موضوع «خود» و «دیگری» فرصتی در جهان تکنیک زده مدرن برای اندیشیدن دوباره به انسان و پی ریزی زیستی مسالمت آمیز برای اوس؛ و این موضوعی است که فلاسفه اگزیستانس مطرح میکنند. اگزیستانسیالیسم انسان را به خوانش دوباره از خود فرا میخواند.
منابع پژوهش
۱. اشراق سید حسین (۱۳۹۷): دیالکتیک «خود» و «دیگری»، موسسه تحقیقاتی نبراس.
۲. اشراق سید حسین (۱۳۹۹): نظریه گفتگومندی و مسئله «دیگری»، روزنامه آرمان ملی و موسسه تحقیقاتی نبراس.
3. چراغعلی حمزه عالمی (۱۴۰۰):
مواجهه خود و دیگری در فلسفه اگزیستانس و صورتبندی آن با تأکید بر اندیشه مارتین بوبر، دو فصلنامه علمی تأملات فلسفی دانشگاه زنجان دوره دوازدهم شماره ۲۶ بهار و تابستان.
4. چراغعلی حمزه عالمی (۱۴۰۲)
هستیشناسی شریعتی و مواجهه «خود و دیگری» فصلنامه علمی پژوهشهای هستی شناختی سال دوازدهم شماره۲۴.
5. رامیننیا مریم و قبادی حسینعلی (۱۳۹۲): مفهوم «دیگری» و «دیگر بودگی» در انسانشناسی باختین و انسانشناسی عرفانی فصلنامه پژوهشهای ادبی سال ۱۰ شماره ۴۰ تابستان.
۶. راهحق دنیا، نوری رضااکبری و آبنیکی حسن (۱۳۹۹) چگونگی رابطه خود/دیگری در ایران سده اخیر با کاربست الگوی باختین و رهیافت شانتال موف، پژوهشنامه علوم سیاسی سال پانزدهم شماره سوم تابستان.
۷. سلطانی احسام و زاهدی محمد جواد (۱۳۹۶): خود و دیگری در اندیشه نیما، فصلنامه مجله جامعهشناسی ایران، هجدهم شماره ۴۰ زمستان.
۸. سلیمی علی، امیرینیا فاطمه و کریمی زهرا مشهدی (۱۴۰۰): بررسی مفهوم «دیگری» در نمایشنامه در بسته اثر ساتر و رمان یکلیا وتنهایی او اثر مدرسی از دیدگاه فلسفه وجودی سارتر، فصلنامه مطالعات و تحقیقات ادبی سال ۱۲ شماره مسلسل ۱۹ بهار.
۹. طباطبائیدانا مریمالسادات، علیزمانی امیر عباس و عباسی بابک (۱۴۰۰): حضور دیگری و نسبت آن با «معنای زندگی در اندیشه مولانا جلالالدین، فصلنامه الهیات تطبیقی سال دوازدهم شماره ۲۵ بهار و تابستان.
۱۰. کواشی فاطمه، خاتمی احمد و طهماسبی فرهاد (۱۳۹۸): میرزا عبدالرحیم طالبوف: مسئله «خود» و «دیگری» و توسعه فرهنگی اجتماعی ایران، فصلنامه تاریخ ایران، دوره ۱۲ شماره ۲ پائیز و زمستان.
۱۱. مویزچی جواد و مرتضوی سید خدایار (۱۳۹۸): جستجو خود و دیگری در اثر حاجی بابای اصفهانی، فصلنامه مطالعات میان فرهنگی سال چهاردهم تابستان.
۱۲. مهدی پور حسن (۱۳۹۹): تحلیل مفاهیم خود و دیگری بر اساس مبانی عرفان ابن عربی، فصلنامه ادیان و عرفان سال ۵۳ شماره دوم پائیز و زمستان.
13. نجومیان امیرعلی (ب ت): مفهوم دیگری در اندیشه ژاک دریدا؛ آرشیف SID خودی از نگاه دیگران.
۱۴. فاخوری حنا و جر خلیل (۱۳۸۶): تاریخ فلسفه در جهان اسلام، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران انتشارات علمی و فرهنگی.
۱۵. بورکهارت تیتوس (۱۳۷۴): در آمدی بر آئین تصوف، ترجمه یعقوب آژند، تهران انتشارات مولی.
۱۶. کوربن هانری (۱۳۸۵): تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه جواد طباطبائی، تهران انتشارات کویر.
17. نصر سید حسین (۱۳۸۶): سه حکیم مسلمان، ترجمه احمد آرام، تهران انتشارات امیر کبیر.
۱۸. نیکوبخت ناصر (۱۳۸۳): عرفان اسلامی مکتب تسامح و تساهل، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنر کرمان شماره ۱۶ زمستان.
19. کوزر لوئیس و روزنبرگ برنارد (۱۳۸۳): نظریههای بنیادی جامعه شناختی، ترجمه فرهنگ ارشاد تهران انتشارات نی.