بخش پنجم و پایانی
نویسنده: جاوید راحل، پژوهشگر اندیشه سیاسی
۵. ۱. ۳. سیاست ذاتیه: خودشناسی (روانشناسی)
نیازمندیهاى انسان با توجه به ماهیت در دو حوزه جسمانى و روحانى است و لذا اخوان الصفا سیاست را نیز به دو دسته جسمانى و روحانى تقسیم نموده اند.
سیاست نفسانى متکفل روحانیت انسانى و سیاست جسمانى متکفل جسمانیات انسانى است. در دیدگاه اخوان الصفا کنترل و هدایت نفس، مقدمهاى لازم براى سیاست اهل و قبیله و ناموس است. و کسى که با ریاضت نفس جسمانیات را در اختیار داشته باشد، مىتواند به سیاست اهل و قبیله و مدینه و ناموس نائل آید.
اهمیت سیاستى به نام سیاست ذاتیه یا خودشناسى در همین مسإله نهفته است، یعنى تقدم شناخت نفس و تدبیرهاى لازم روحانى براى آن، به منظور نیل به انواع سیاستهاى لازم دیگر.
به طور کلى در اندیشه اخوان، نفس و جسد دو امر لازم براى انسان هستند که آدمیان باید تدابیر لازم را براى امور خویش و در ارتباط با آنها به کار گیرند و در این صورت، انسان به کمال سیاست دست یافته است. (فریدونی، ۱۳۷۸: ۱۸۱)
مفهوم سیاست ذاتیه معرفت هر انسانی است به خود و اخلاق خویشتن و توجه به عملکرد و رفتار خود انسان هنگام کنترل داشتن خشم، غضب، شهوت، خوشنودی و غیره یعنی نگریستن به کار خویشتن در هر امری.
در حقیقت اگر نیک نگریسته شود، این علم، قابل تطبیق بر علم روان شناسى در اصطلاحات امروزى است و بیانگر جایگاه، قابل توجه به خصائص فردى و روحى در سیاست، چه در سطح تصمیم گیرنده و سیاستگذار و چه در سطح مرئوس و زیر دستان است.
تحلیلى بر تقسیم بندى اخوان از علم سیاست: خلاصه این که طبقه بندى اخوان از علم سیاست و تقسیم آن به علوم و دانشهاى مختلف، نشانه گستردگى این علم به دلیل تنوع و کثرت نیازمندیهاى انسان است و در واقع، به علم سیاست به عنوان علمى جامع نگریسته شده که داراى شقوق و شاخههاى متعددى است، چه در بعد جامعه شناختى و چه در بعد روانشناختى و فلسفى و فکرى.
در بینش اخوانالصفا این تکثر در تقسیمبندى سیاسى، نشانه بینش تکثرگرایانه اخوان در عرصه اجتماعى و دینى و مذهبى است.
علت بینش تکثرگرایانه آنان را در امر مذهب و اعتقادات که گویاى نوعى تساهل مذهبى است باید در دیدگاه آنان در مورد دین و عقل و فلسفه جست و جو کرد. در اندیشه آنان, نبى، تجسم عقل کلى است و دستورات شریعت منطبق با احکام عقل است و از طریق فلسفه، به شریعت و احکام آن مى توان پى برد. و هر فردى به عنوان یکى از نفوس جزئى، میزانى از عقل را که مرتبط با عقل کلى است، داراست.
در مورد بینش تکثرگراى اجتماعى آنان ذکر این نکته لازم است که آنان به دنبال وحدت جامعه و نجات از فساد سیاسى آن بودند. (فریدونی، ۱۳۷۸: ۱۸۴)
۲. ۳. مفاهیم عینی زمامدار اخوانالصفا
1. ۲. ۳. امامت
اظهارات گوناگون و گاه ابهامآمیز اخوان دربارۀ امامت و خلافت، بعدها به شکلهای گوناگون تفسیر، و موجب اختلاف نظرها دربارۀ حقیقت برداشت ایشان، از امامت و نیز ماهیت خود ایشان و بهویژه انگیزۀ آن شده است که نویسندگان اسماعیلی بکوشند تا اخوان را به فرقۀ خود منتسب کنند. اکنون پیش از هر چیز باید یادآور شد که تشیع اخوان مهمترین انگیزۀ بیرونی ایشان برای پرداختن به مسألۀ امامت را یکی از مهمترین مسائل اختلافانگیز در میان علما میدانند که همچنین انگیزۀ دشمنیها، جنگها و کشتارها در میان گروههای گوناگون مسلمان شده است؛ اما همۀ این گروهها، بهرغم اختلاف نظرها و برداشتهایشان درباره امامت، در یک اصل متحد و همآوازند که پس از درگذشت پیامبر، ناگزیر بایستی امامی همچون خلیفه میبود که وظیفهاش پیش از هرچیز حفظ شریعت در میان امت و زنده نگهداشتن سنتهای پیامبر بوده باشد. همچنین گروهی نیز بایستی، به نیابت از امام در سرزمینهای اسلامی به کارهای کشورداری و سامان دادن به امور دنیایی مسلمانان میپرداختند. خصلت دیگر امام این است که فقیهان و عالمان دین، هنگام برخورد با دشواریهایی در امر دین و مسائل اختلافانگیز، به او روی میآورند و او باید در اینباره رأی دهد و حکم کند. بدینسان همۀ گروهها دربارۀ نیاز به امام اتفاقنظر دارند، اما اختلاف نظر هنگامی به میان میآید که چه کسی شایستۀ امامت است و امام کیست؟ گروهی میگویند که امام باید افضل انسانها، پس از پیامبر و نزدیکترین خویشاوند وی و نیز برگزیده و سفارش شدۀ پیامبر باشد. گروهی دیگر خلاف این را میگویند.
خلافت از نظر اخوان دارای معنی خاص است که با امامت پیوندی استوار دارد. در نظر اخوانالصفا امام کسی است که در او چهل و شش خصلت باشد، چنان که گویند:
بدان ای برادر! که چون این خصال در کسی از افراد بشر، در دوری از ادوار قرانات، و وقتی از زمان گرد آمد، او مبعوث (حجتالهی) و صاحبالزمان است، و تا هنگامی که زنده است امام مردم است. و چون رسالت خویش را تبلیغ کرد، و امانت الهی را رسانید و امت را اندرز داد، و قرآن را مدون ساخت و تأویل آن را آشکار نمود، و شریعت را استواری بخشید، و راه را روشن کرد، و سنت را برپای داشت، و مردم را از پراکندگی در آورد، آنگاه وفات یافت و در گذشت، این خصال در امت بطور وراثت باقی میماند. و چون همه این خصال، یا قسمت اعظم آن، در یکی از افراد امت یافته شد، او جانشین امام در گذشته خواهد بود. و اگر چنان اتفاق افتاد که همه این خصال در شخص واحدی مجتمع نشد، بلکه در اشخاص متعدد یافته شد، باید که این گروه در یک رای متفق شوند، و دلهایشان به محبت یکدیگر الفت یابد، و به یاری دین و حفظ شریعت و اقامت سنت و تحریض امت بر راه دین همدست شوند. تا دولتشان در دنیا مستدام بود و در آخرت پاداش نیک بینند. و اگر این امت بعد از وفات پیغمبر پراکنده شد، و در امر دین اختلاف کرد و رشته پیوند شان گسسته گشت، هم امر آخرتشان فاسد گردد و هم دولتشان زوال یابد. به نقل از (الرسائل جلد ۴) (فاخوری و جر، ۱۳۸۶: ۲۰۶)
اخوانالصفا برای سیاست ملوکیه نیز امکان فساد را پیش بینی نموده است و گاهگاهی اتفاق میافتد که توسط افراد نا باب خلفای نبوی که امام یا خلیفه مسلمانان میباشد از جاده حقیقت عدول میکنند. نمونه آن خلفای بنی عباس و بنی امیه بودند.
۲. ۲. ۳. خلافت
آنگاه، اخوان میافزایند که امامت همان خلافت است. خلافت نیز بر دوگونه است: خلافت نبوت و خلافت ملک (کشورداری)؛ هریک از این دو، دارای شرایط و خصایلی است که باید آنها را شناخت و هرگونه سخن دربارۀ خصال امامت، پیش از شناخت خصال پیامبری و کشورداری میپردازند و نتیجه میگیرند که اگر این خصال، در یک زمان، در یک انسان گرد آید، او هم پیامبر مبعوث، و هم کشوردار است؛ همچنین ممکن است که آن خصال در دو کس باشد، یکی پیامبر مبعوث بر آن امت و دیگری فرمانروای ایشان، اما این دو به یکدیگر وابستهاند، زیرا به گفتۀ اردشیر، شهریار ایرانیان، کشورداری و دین دو برادر همزادند، چون دین پایۀ کشورداری، و شهریاری نگهبان آن است. اخوان میگویند که خدا پیامبری و کشورداری، هر دو را، در پیامبر اسلام گرد آورده بود؛ در حالی که از سوی دیگر، اخلاق شهریاران با خصال پیامبری در تضاد است، زیرا کشورداری امری دنیایی، و پیامبری امری اخروی است و دنیا و آخرت ضد یکدیگرند. بیشتر شهریاران دنیادوست، و از آخرت روی گردانند، درحالیکه از خصال پیامبران، دنیاگریزی و ترغیب به آخرت است.
۴. ۳. تاسیس دولتها
اخوانالصفا معتقد بودند که براى هر دولتى وقتى است که از آن جا آغاز مى گردد, آن گاه به غایت خود نزدیک مى شود, و سپس به حد کمال خود مى رسد. و چون بدین حد رسید نا توان مىشود، و در این زمان دولت نیرومند و با نشاط دیگرى ظهور مىکند. آنها برای ایجاد دولت پیشنهاد میکنند که شایسته است برادران ما وقتی با برادری که میخواهد مورد پذیرش واقع شده و وارد صحبت گردد، در مجلس خود حاضر میشوند، این خطبه را بر آنان خوانده شود.
آگاه باشید ای برادران… که هر دولتی را آغازی است که از آنجا پدید آمده و پایانی است که بدانجا رود و هدفی است که روی سوی آن دارد. و چون به نهایت اهداف و پایانی کار خویش رسد، در نشیب انحطاط و انقراض افتد، و شکست و بدبختی گریبان دولتمردان آنرا بگیرد. حال آنکه در دیگران نشاط و نیرو و انبساط خاطر تجدید شود و هر روز بیش از پیش قدرت گیرد، و آن دیگر رو به ضعف و کاستی رود تا آنکه دولت نخستین منقرض گردد و دولت جدید بر مسند قدرت نشیند.
و شما ای برادران که خداوند ما را و شما را بروح خود مؤید گرداند میبینید که اینک توانایی اشرار به پایان رسیده و کردارهای نا پسند آنان در جهان فراوان شده است. پس از این همه نا راستی و گژی چه باشد جز انحطاط و انقراض؟
آگاه باش که قدرت دولتها در هر دورهای و زمانی، از گروهی به گروهی و از خاندانی به خاندانی منتقل میشود.
و بدانید که دولت نیکانف ابتدا از بر گزیدگان دانشمندی آغاز میشود که در یک شهر گرد آمده اند و همگی بر یک عقیده و یک دین و مذهبند و عقیده و متباقی میان خویش بسته اند که یکدیگر را یاری کنند و عقب ننشینند و به معاونت هم بر خیزند و دست از یاری یکدیگر بر ندارند؛ در تمام امور خویش مانند فردی واحد، و در اندیشهها و تدابیر خویش همچون نفس متحد باشند؛ و در طریق یاری رساندن به دین حق تعالی و جستن ثواب آخرت جز رحمت حق و خشنودی وی در عوض آن، معتقد نباشند، به نقل از رسایل جلد ۴. (قمیر، ۱۳۶۳: ۸۴ – ۸۳)
در نتیجه دولت نخستین پایمال مى شود و کارفرمانروایى را به دیگرى مى سپارد. و گویى این کار حتمى است که دولتها پشت سرهم بیایند، چنان که شب و روز و زمستان و تابستان. گاهى قوت و دولت به دست نیکوکاران مى افتد و گاهى به دست بدکاران. و اخوان الصفا مى گفتند که قوت و دولت در روزگاران ایشان به دست بدکاران قرارگرفته است، ولى وقت این دولت اندک اندک به پایان میآید. از این رو، از آرزوهاى نیرومندشان این بود که روزگار نیکان نزدیک رسیده است. به ویژه که قران هاى اختران، به نظرشان، بر این امر دلالت دارد. و دولت نیکان با گروهى فاضل آغاز مى گردد که اندیشه و مذهبى واحد دارند: میان خود و با همدیگر همکارى مى کنند گویى که یک تن و یک جان اند. و این همه صفاتى است که اخوان الصفا به داشتن آن مباهات مى کرده اند.
دیدگاه اخوانالصفا نسبت به دولتها نگاهی تنواره (ارگانیک) است ایشان دولت را مانند موجود زنده میدانند که به سن کمال میرسد و پیر میشود و همواره تغییر در نظامهای سیاسی میان ملل مختلف یعنی از یک ملت به ملت دیگر اتفاق میافتد. آنها مینویسند که:
بدان که جسد مورد سیاست است و نفس سیاستگر. پس هر نفسی که در سیاست جسدش آنچنانکه باید رنج برد، سیاست خاندان و خادمان و غلامان نیز برایش امکان یابد. و هرکس بتواند خاندان خود را با سیرتی عادل اداره کند، میتواند قبیلهای را اداره کند. و آنکه بتواند قبیلهای را راه برد، میتواند زمام سیاست مردم شهری را به دست گیرد. و آنکه بر این کار تواند باشد، تواند که ناموس الهی را تدبیر کند و آنکه به تدبیر ناموس الهی قادر باشد، امکان صعود به عالم افلاک و پهنه سموات و جهان جاوید بیابد. و بدین طریق مزد عمل نیک خود را خواهد گرفت. (فاخوری و جر، ۱۳۸۶: ۲۳۶)
فرمانروا به منزله سر است و برای تدبیر بدن که جامعه است ضرورت حیاتی دارد و ویژگیهای فرمانروا باید عبارت باشد از: گرفتن بیعت از اتباع کشور، دوم جمع آوری مالیات (عشر، خراج، جزیه و موقوفات)، تدبیر منبع معرفت برای هزینههای سپاهیان و سایر خدمات عامه، سوم نگهداری مملکت (حفاظت و پاسداری)، قبول کردن صلح، سازش، هدایا و پاداشها (روابط بینالملل)
اخوانالصفا همواره به ظهور دولت خود و زوال دولت شر بشارت میدادند یعنی دولتی که بزرگی فروختند و جماعت مومنان را خوار ساختند، همچنان که با ذریه نبوت و اهل بیت رسالت نیز چنین کردند، و نگذاشتند آل محمد ص در جهان به خاطر صلاح عام و نفع همگان به کوشش برخیزند. نخستین خلافت را خلافت حضرت آدم میدانند؛ و بر عکس خلافت بنی عباس را نماینده شیطان میدانستند، زیرا خلافت را اینها غضب نموده بودند.
۱. ۴. ۳. مدینه فاضله
اخوان الصفا نظریهء خود را بر این مبدا بنیان نهاده اند که انسان بالطبع اجتماعى است. بنابراین جز با همکارى ابناى جنس خود به هدف نرسد. پس انسان نتواند که تنها و دور از مردم دیگر زندگى کند زیرا انسان نیازمند به زندگانى خوش است، که این زندگى جز با داشتن چند صنعت مختلف فراهم نشود، و یک نفر هرگز نتواند همهء آن صنایع را به خوبى فراگیرد، چه عمر اندک است و صنایع بسیار، از این رو در هر شهر و دیه گروهى کثیر گرد آمده اند تا به یارى یکدیگر بپردازند. حکمت خداوندى و عنایت پروردگار چنان ایجاب کرده که جماعتى به صنعت ها بپردازند، و جماعتى به بازرگان، و جماعتى به ساختن بناها، و جماعتى به تدبیر سیاسات، و جماعتى به امر تعلیم و تعلم، و جماعتى به خدمت گزارى براى همه.
از سوی دیگر، دولت اهل خیر هنگامی آغاز میشود که گروههایی از انسانهای گزیده و با فضیلت، در شهری گرد آیند و بر عقیده، دین و مذهبی یگانه اتفاق کنند و پیمان ببندند که با یکدیگر همکاری کنند و از معاضدت با یکدیگر باز نایستند، در همۀ کارهایشان همچون یک تن، و در همۀ تدابیرشان همچون یک روح، در راه پیروزی دین و طلب جهان دیگر باشند. از اینروست که اخوان یاران و پیروانشان را به برپا کردن «شهر روحانی» و «مدینه فاضله» خود فرا میخوانند و سپس در جای دیگری شرایط ورود به این شهر روحانی و مدینۀ فاضله را برمیشمارند. مدینۀ فاضلۀ اخوان در روی زمین یا بر آب، یا در هوا نیست. بنیاد چنین شهری باید بر تقوای خدا باشد تا بنای آن فرو نریزد و باید بر راستگویی و تصدیق دلها و ضمیرها، استوار باشد و بر پایۀ وفا و امانتداری پیریزی شود تا به واپسین هدف خود که جاودانگی در نعمتهای بهشت است، برسد. هنگامی که چنین شهری برپا شود، اخوان کشتی نجاتی میسازند که بار سنگین پیکرها را بکشد و شهرشان جایگاه روحها باشد. سپس اخوان به شرح و توضیح ساختار آن مدینۀ فاضله میپردازند.
همدیگر را مژده مى دادند که وقت دولتشان نزدیک رسیده است… نیز اخوان تاکید مى کردند که روزگار دولت شر (یعنى دولت عباسى حاکم در روزگار ایشان ) نزدیک است که پایان یابد، و همهء صفات نیکى که براى دولت نیکان لازم است در ایشان و در جماعت ایشان وجود دارد. و این همان مژدهء بزرگى است که اخوان بدان بشارت داده اند.
۴. نتیجه گیری
اخوان الصفا همهء آرا و سیاست خود را در رسائلشان آمیخته به الغاز و اشارات جاى داده اند و بیش تر مقصودشان از نگارش، تعلیم بوده است نه بحث عمیق، و در آن، علم را به تنجیم و سحر و عزائم آمیخته اند. و به نشر افکار ضد حکومتى پرداخته اند، و مردم را به کیش باطنى اسماعیلى فرا خوانده اند. کلامشان آمیزهاى است از فرهنگها و ادیان گوناگون فلسفه شان مجموعهاى است از عقاید فیثاغورى و افلاطونى جدید که بدان رنگ شیعهء باطنى زده اند. و براى آن گروه از فلاسفهء اسلام که پس از ایشان آمدند راه آزاداندیشى در دین و سیاست را گشودند. چنان که در کتاب تاریخ ایران از اسلام تا سلاجقه هم آمده است که رسائل اخوان الصفا تاثیر زیادى بر متفکران اسلامى گذاشته بود و بیش تر متفکران مسلمان متاخر از غزالى و ابن سینا تا ملاصدرا آن ها را مىخواندند.
و هم چنین از تاثیر رسائل در تشکیل سندیکاهاى صنعتى و فراماسونرى اروپا سخن به میان آمده است. چندان که فیلیب گوید:قدیمى ترین سخن که از گروه هاى سندیکاى اسلام به جا است، در رسالهء هشتم اخوان الصفا است که محتملا خود ایشان نیز قرمطى بوده اند. به گفتهء ماسینیون سندیکاهاى صنعتى از این جا به اروپا راه یافته و در تشکیل سندیکاهاى اروپایى و هم گروه فراماسون ها نفوذ فراوان داشته است. فیلیپ تصریح کرده است که امام غزالى فیلسوف و متفکر اسلامى از نوشته هاى اخوان اثر گرفته است. چنان که با مقایسهء احیاء العلوم با رسائل اخوان این مطلب تایید مى شود.
اخوان الصفا در پنهان کارى کامل به نشر عقاید خود پرداختند، ولى راه را گشودند تا مردم به شنیدن اقوال گوناگون خو بگیرند و روشن فکران دیگر بتوانند افکار کوبندهء خود را به طور علنى انتشار دهند.
منابع و مآخذ
1. ارکون محمد (۱۳۹۵): انسانگرایی در تفکر اسلامی، ترجمه احسان موسوی خلخالی، تهران انتشارات طرح نقد.
2. فاخوری حنا و جر خلیل (۱۳۸۶): تاریخ فلسفه در جهان اسلام، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران انتشارات علمی و فرهنگی.
3. فریدونی براتعلی (۱۳۷۸): فلسفه سیاسی اخوانالصفا، فصلنامه علوم سیاسی، پائیز سال دوم شماره ششم.
4. قمیر یوحنا (۱۳۶۳): اخوانالصفا یا روشنفکران شیعه مذهب، ترجمه محمد صادق سجادی، تهران انتشارات فلسفه.
5. کوربن هانری (۱۳۸۵): تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه جواد طباطبائی، تهران انتشارات کویر.
6. نصر سید حسین (۱۳۸۲): جاودان خرد، مجموعه مقالات، تهران انتشارات سروش.