(اصحاب دایرهالمعارف اسلامی سده چهارم هجری)
نویسنده: جاوید راحل
بخش دوم
۳. ۱. رسائل اخوانالصفا
رسائل اخوان الصفا شباهت بسیارى به یک دایره المعارف فلسفى علمى دارد. تمام مطالب آن بر اساس نوعى نظام و سیستم خاص گردآورى شده است.این نظام را باید از چند جنبه بررسى کرد: اول شکل خالص فلسفى آن است که در این جنبه متاثر از آگاهى هاى مسلمانان از فلسفهء فیثاغورثیان و افلاطونیان و ارسطو است. ایشان مصادر رسائل خود را چنین معرفی کرده اند: «علوم ما از چهار نوع کتب مأخوذ است: یکی کتبی که حکما و فلاسفه تصنیف کرده اند، در باره ریاضیات (نصر، ۱۳۸۲: ۳۴۷) و طبیعیات، دیگری کتب آسمانی که بر انبیاء صلواتالله علیهم، نازل شده مانند تورات، انجیل و قرآن و دیگر صحف کتب انبیاء که معانی و اسرار خفیه آنها به وسیله وحی از ملائکه اخذ شده است. سوم کتاب طبیعت (آفاق)، یعنی همین صور و اشکال کنونی موجودات، از قبیل ترکیب افلاک و تقسیم بروج و حرکات کواکب و مقادیر اجرام آنها، و تغیرات زمان و استحاله عناصر و انواع کائنات معدنی و حیوانی و نباتی و اصناف مصنوعاتی که به دست بشر ساخته شود. همه اینها نمود و اشاراتی هستند دال بر معانی لطیف و اسرار دقیق، که مردم ظاهر آنها را میبینند ولی به معانی باطنی و الاهی آنها پی نمیبرند.
نوع چهارم کتاب الهی (انفس) است که جز پاکان دست بدان نبرند، کتابی که در دست کاتبان بزرگوار و نیکوکار پروردگار است. این کتاب عبارت است از جوهر نفوس و اجناس و انواع و جزئیات نفوس و تصرف نفوس در اجسام و به حرکت در آوردن و راهبری کردن و حکم راندن بر اجسام و ایجاد فصل به وسیله اجسام و ابدان لحظه به لحظه. (فاخوری و جر، ۱۳۸۶: ۲۰۲ – ۲۰۱) رسائل اخوانالصفا شامل همه علوم است، پنجا و دو رساله تقریباً بدون کم و کاست باقی است. رسائل به چهار گروه تقسیم میشوند این رسائل شامل همه علوم است: چهارده رساله در مقدمات ریاضیات و منطق؛ هفده رساله در طبیعیات و علم النفس، ده رساله در الهیات و ده رساله در ناموس الهی و شریعت دینی.
۱. ۳. ۱. ریاضی: رسائل ریاضی (۱۴ رساله)
شامل این بخشها اند: ۱. عدد، ۲. هندسه، ۳. ستارهشناسی، ۴. موسیقی، ۵. جغرافیا، ۶. نسبتهای عددی و هندسی، ۷. صنایع علمی نظری و انواع آنها، ۸. صنایع (هنرهای) عملی و حرفهای، ۹. اختلاف اخلاق و علتهای آن، ۱۰. در مدخل منطق (ایساغوجی)، ۱۱. دربارۀ مقولات دهگانه (قاطیغوریاس)، ۱۲. در کتاب العبارۀ ارسطو (پری هرمنیاس)، ۱۳. تحلیلهای نخستین (انولوطیقا الاولى)، ۱۴. تحلیلهای پسین (انولوطیقا الثانیه).
ابتداى این بخش متاثر از مکاتب فکرى فیثاغورثى و افلاطونى و در انتها متاثر از ارسطو است، زیرا در این جا منطق ارسطویى با همان عناوین و به همان ترتیب بیان شده است.
۲. ۳. ۱. جسمانی طبیعی: رسائل جسمانی طبیعی (۱۷ رساله)
شامل این بخشها میشود: ۱. در هیولی و صورت، ۲. دربارۀ آسمان و گیتی، ۳. پیدایش و تباهی (کون و فساد)، ۴. آثار جوّی (آثار علوی)، ۵. چگونگی پیدایش کانها (معادن)، ۶. ماهیت طبیعت، ۷. گونههای گیاهان، ۸. انواع جانوران، ۹. ترکیب پیکر انسان، ۱۰. در بارۀ حس و محسوس، ۱۱. در بارۀ تکوین نطفه، ۱۲. در بارۀ گفتۀ فیلسوفان که انسان جهانی کوچک است، ۱۳. در چگونگی پیوستن نفوس جزئی به پیکرهای انسانها، ۱۴. توانایی انسان در شناختها، ۱۵. ماهیت مرگ و زندگی، ۱۶. ماهیت لذتها و دردهای جسمی و روحی، ۱۷. علتهای اختلاف زبانها.
بخش دوم که رنگ ارسطویى دارد شامل تمام علوم طبیعى (رسائل جسمانیهء طبیعیه) به همان صورتى است که ارسطو بیان داشته است: از هیولى و صورت و زمان و مکان و حرکت آغاز مى شود و به آثار علویه میرسد، سپس از آن نیز گذشته به معادن و آن گاه نبات و پس از آن به حیوان و انسان میرسد و با علمالنفس خاتمه مىیابد.
۳. ۳. ۱. نفسانی عقلی: رسائل نفسانی عقلی (۱۰ رساله)
شامل: ۱. مبادی عقلی طبق عقاید فیثاغورسیان، ۲. مبادی عقلی طبق عقاید اخوانالصفا، ۳. دربارۀ گفتۀ فیلسوفان که جهان انسانی بزرگ است، ۴. دربارۀ عقل و معقول، ۵. در دورها و کَورها و اختلاف قرنها و دورانها، ۶. در ماهیت عشق، ۷. در ماهیت رستاخیز و صور اسرافیل، ۸. کمیت انواع حرکتها و چگونگی اختلاف آنها و… ، ۹. دربارۀ علتها و معلولها، ۱۰. دربارۀ حدها و رسمها.
بخش سوم ده رساله در مابعدالطبیعه( رسائل نفسانیهء عقلیه) است. تاثیر فلسفهء یونانى بر این سه بخش کاملا هویدا است، زیرا آرا و اقوال گوناگون فیثاغوریان و افلاطونیان و نو افلاطونیان و ارسطو در آن دیده مىشود.
۴. ۳. ۱. قانونهای الهی و شریعتهای دینی: رسائل قانونهای الهی و شریعتهای دینی (۱۱ رساله)
شامل مواردی از این دست است: ۱. در عقاید و مذاهب، ۲. ماهیت راه به سوی خدا و چگونگی رسیدن به او، ۳. در بارۀ اعتقاد اخوانالصفا، ۴. در بارۀ چگونگی معاشرت اخوانالصفا و همکاری و مودت میان ایشان، ۵. در ماهیت ایمان و خصال مؤمنان، ۶. در بارۀ ماهیت قانون الهی و وضع شرعی، ۷. چگونگی دعوت به سوی خدا، ۸. چگونگی کردار روحانیان، جن و فرشتگان مقرب و شیطانها، ۹. در انواع سیاستها، ۱۰. چگونگی نظم و ترتیب کل جهان، ۱۱. در ماهیت سحر و افسون و طلسمات و غیره
بدین ترتیب بخش چهارم (رسائل ناموسیهء الهیه و شرعیهء دینیه: یازده رساله) که در الهیات و امور مربوط به ادیان و مذاهب و تصوف است، مخلوطى است از تمام عوامل و عناصرى که در فلسفهء اسلامى تاثیر گذارده اند. به دنبال این رسائل رسالهء دیگرى به نام رسالهء جامعه آورده اند. اخوان الصفا دربارهء این رساله چنین گوید: و از پى آن رسائل, رسالهء جامعه میآید, حاوى هر آن چه در رساله هاى پیشین آورده شده, و مشتمل بر همهء حقایق آن ها به جز مجموعهء رسائل, اخوان الصفا تالیفات دیگرى داشته اند. در رساله الجامعه, تالیفات اخوان الصفا ذکر شده است که عبارت اند:المدارس الاربع، الکتب السبعه، الجفران، الرسائل الخمس و العشرون, الرسائل الاحدى و الخمسون.
۲. آراء و اندیشههای فلسفی اسلامی اخوانالصفا
اخوانالصفا تعدد مذاهب و دین را باور داشتند و ایشان به نحوی به تقرب ادیان و مذاهب امیدوار بودند، چون پیامبران برای ملل مختلف رسالت شان را باز گو نمودند و در عین کثرت از وحدتی سخن میزدند که در دل تطبیق شریعت الهی جا داشت. با وجود تعدد شرایع اما پیامبران از دینی واحد حرف میزنند. و برای تعدد مذاهب شریعتی واحد قابل جمع میدانستند. طوری که پیامبران جامع صفات اند پس از آنها امام جانشین وی میباشد ودر صورت نبود امام صالح، ضرورت است تا جماعت از برادران اهل فضل که شریعت را آگاه باشد و هم چنان از مسائل عقلی برخوردار باشد برای امت پیامبر جمع آیند.
۱. ۲. خدا شناسی
اخوان الصفا برترین مرتبۀ شناخت خدا را نزد کسانی مییابند که معتقدند خدا نه شخص است، نه صورت، بلکه هویتی یگانه (وحدانی) است، دارای نیرویی یگانه، کارهای بسیار و ساختههای شگرف که هیچکس نمیداند او چیست، کجاست و چگونه است؛ هستی موجودات همه از فیض اوست؛ اوست که صورتهای موجودات را در ماده آشکار میسازد؛ مبدع همۀ کیفیات، بدون زمان و مکان است؛ او میگوید: باش (کُن) و همهچیز هست میشود؛ او در همه چیز هست، بیآنکه با آن آمیخته شود و با همهچیز هست، بیآنکه با آن درآمیزد، او مانند وجود واحد (یک) در همۀ اعداد است.
خدا موجود است، و برهان وجود او مظاهر حکمت و عنایت و خلق است: مخلوق که بر استوارترین و دقیقترین شکل پدید آمده بر خالقی حکیم دلالت دارد. «در گیاه تأمل کن شکلها و گلها و انواع میوهها و بویها و طعمهای آنرا میبینی و آنگاه بر ضرورت در مییابی که آنرا خالقی حکیم آفریده است… پروردگار، این جهان را به استوارترین و بهترین وجه نظام بخشید، هر موجودی را بر حسب لیاتش تدارک فرمود و بر حسب استعدادش در مکان ویژه خود قرارش داد، چنان که گویی همگی انسان یا حیوانی واحدند و او بر تمام آنچه که بین زوایای آن میگذرد دانا است.» (قمیر، ۱۳۶۳: ۴۴)
شناخت خدا، نزد اخوان، برترین و ارجمندترین شناختها و پایان و کمال هرگونه معرفتی است. اما نخستین چیزی که اخوان از آن برحذر میدارند، سخن گفتن درباره ذات خدا و صفات او به حدس و گمان است؛ در اینباره، جز پس از «تصفیه نفس» نباید مجادله کرد، زیرا انگیزۀ شک، حیرت، سرگشتگی و گمراهی میشود. با وجود این، عالمان همچنان دربارۀ ماهیت ذات خدا سخن گفته، و در حقیقت صفات وی هیاهوی بسیار کردهاند، اما بیشتر ایشان در میان گرد و غبار گمراه شده، و به مقصد نرسیدهاند و این نه از آنروست که خدا پنهان و پوشیده است، بلکه از شدت پیدایی و جلالت نور اوست. ایشان خدا را هم مانند چیزهای جزئی طلب میکنند و همانگونه وی را میجویند که دیگر موجدات کلی، ابداعی و اختراعیِ او را مانند جواهر و اعراضِ مشمول زمان و مکان جستوجو میکنند. دربارۀ خدا نباید پرسید که: او چیست، چگونه است، چند است، چه چیز است، در چه هنگام است و چرا هست؟ بلکه تنها شایسته است پرسیده شود که: آیا او هست و کیست؟
هستی موجودات همه از فیض اوست؛ اوست که صورتهای موجودات را در ماده آشکار میسازد؛ مبدع همۀ کیفیات، بدون زمان و مکان است؛ او میگوید: باش (کُن) و همهچیز هست میشود؛ او در همه چیز هست، بیآنکه با آن آمیخته شود و با همهچیز هست، بیآنکه با آن درآمیزد، او مانند وجود واحد (یک) در همۀ اعداد است.
۱. ۱. ۲. واحد
در جهانبینی اخوان جایگاهی بسیار مهم و نقشی بنیادی دارد. این نکته در خداشناسی ایشان نیز مشاهده میشود. در یکجا، دربارۀ ویژهترین اوصاف خدا گفته میشود که وی «غیر از وجود» است، اصل موجودات و علت آنهاست، همانگونه که «واحد» اصل عدد و مبدأ و خاستگاه آن است. این مفهوم که خدا «غیر از وجود است»، مفهومی افلاطونی و فلوطینی است که خدا «فراسوی هستی است». اگر خدا را ضدّی میبود، عدم میبود، اما عدم چیزی نیست، در حالی که خدا در همهچیز و با همهچیز است، همانگونه که واحد در هر عددی و معدودی هست؛ اگر واحد از میان برداشته شود، میتوان پنداشت که کل عدد از میان برداشته شده است، اما اگر عدد از میان برداشته شود، واحد برداشته نمیشود؛ به همینسان، اگر خدا نمیبود، هیچ چیزی اصلاً موجود نمیبود، اما اگر چیزها از میان بروند، خدا از میان نمیرود.
۲. ۱. ۲. ابداع
خدا به صفات روحانیان یا به صفت جسمانیان موصوف نیست، بلکه صفت او از لحاظ فهم ما این است که او قدیم ازلی است، علت سازِ علتهاست، فاعل غیرمنفعل، موجِد و مبدِع است. اخوان همچنین خدا را «نورالانوار و محضِ وجود» مینامند. اخوان دربارۀ آفرینندگی خدا، غالباً واژۀ ابداع و اختراع را به کار میبرند، اما میان خلق و ابداع فرق مینهند؛ خلق یعنی ایجاد چیزی از چیزی دیگر، اما ابداع، ایجاد چیزی از نه چیز (لاشیء) است. کلام خدا ابداع است؛ هنگامی که چیزی را اراده میکند، یعنی ابداع میکند، میگوید: باش یا هست شو، آن چیز هست میشود. اکنون اگر از هستی اشیا پیش از آنکه هست شوند، پرسیده شود، پاسخ اخوان این است که چیزها، اعیان یا صورتهای غیریانند که خدا آنها را افاضه و ابداع کرده است، همانگونه که اعداد، اعیان یا صورتهایی دیگر باشندهاند که در اندیشه، به وسیلۀ تکرار از واحد، پدید آمدهاند. اشیا پیش از ابداع و اختراع آنها از سوی خدا، در علم او بودهاند، همانگونه که واحد، پیش از ظهور عدد از آن در اندیشههای انسانها، آنگونه که بوده است، تغییر نمیکند.
۳. ۱. ۲. علم خدا
از سوی دیگر، دانستههای خدا، مانند صورتهای ساختهها، در ذهن یا اندیشۀ سازندگان، پیش از بیرون کردن آنها در مواد صنایعشان، یا مانند صورت معقولات در ذهن و تصور عاقلان نیست، بلکه دانستههای خدا، مانند هستی عدد در واحد است. خدا مانند صنعتگران نیست که الگوهای از پیش ساخته به وسیلۀ استادانشان دارند، بلکه علم خدا از ذات اوست، همانگونه که عدد از ذات واحد است.
۴. ۱. ۲. مراتب فیض و آفرینش جهان
اسماعیلیان از نظریه فیض افلاطونی آغاز کردند و این همان اساسی بود که جماعت «بصری» یعنی اخوانالصفا، دایرهالمعارف مشهور فلسفه خود را بر آن نهادند. (فاخوری و جر، ۱۳۸۶: ۱۹۰) نتیحه امر این که جهان حادث است، اخوانالصفا به جهانی معتقدند که حادث و ابداع و اختراع شده و پس از آن که نبوده بود شده است. پیشتر به این نکته اشاره شد که عناصر تفکر و جهانبینی نوافلاطونی در جهانبینی تلفیقی اخوان جای ویژهای دارد. نظریه و مفهوم «فیض یا صدور» یکی از مشخصات خداشناسی و جهانشناسی نو افلاطونی است. هستی و جهان نزد اخوان، همانگونه که نزد فلوطین و نوافلاطونیان دیگر یافت میشود، دارای سلسله مراتب است، اما این سلسله مراتب نزد اخوان مفصلتر و پیچیدهتر است. ویژگی نظریۀ فیض نزد اخوان در این است که ایشان بینش نو افلاطونی را با نظریات فیثاغورسیان دربارۀ اعداد به هم میآمیزند که سرچشمۀ آن را به احتمال زیاد باید نزد صابئان حران جستوجو کرد؛ زیرا نظریۀ فیض یا صدور در مکاتب گنوستیکی نیز ــ هرچند در قالبی اسطورهای ــ یافت میشود.
اراده حق تعالی – پروردگار بزرگ در عمل خویش آزاد و مختار است. اگر بخواهد انجام میدهد نخواهد ترک میکند.
کیفیت خلق – فیض در این خصوص از آرا فارابی و ابن سینا پیروی کرده اند و قایل به فیض حق و وجود واسطههایی بیت خدا و ماده شد.
حکمت ایجاب کرد که عقل فعال از خداوند از طریق فیض پدید آید. این عقل فعال، عقل روحانی، فوق کمال، و حاوی تمام موجودات است. همانطور که اندیشه فرد دانشمند، صورتهای پدیدهها و اشیاء را که معلوم اوست خود دارد.
عقل منفعل یا نفس کلیه از عقل فعال از طریق فیض پدید آمده و این روح بسیطی است که صورت های موجودات را از عقل فعال میپذیرد، همانطور که دانش آموز از استاد خویش، قبول علم میکند.
از نفس کلیه نیز جوهری بسیط روحانی پدید آمد که به تدریج صورتهای را که در نفس کلیه است میپذیرد و آن «هیولای اولی» است. (قمیر، ۱۳۶۳: ۴۸ – ۴۷)