مانی فرهمند
مقدمه
تروریسم در جنوب آسیا از جمله مهمترین تهدیدات امنیتی برای دولتها و ملتهاست که ریشه در عوامل تاریخی، ایدئولوژیک و رقابتهای ژئوپلیتیکی دارد. خروج نیروهای آمریکایی از خراسانافعانستان در سال ۲۰۲۱ و بازگشت گروه طالبان به قدرت، باعث گسترش نفوذ گروههای افراطی در منطقه شد. در این میان، چهرههایی مانند احمدشاه مسعود، که سالها پیش از حملات یازدهم سپتامبر نسبت به رشد تروریسم هشدار داده بود، اهمیت بیشتری پیدا میکنند. این مقاله به تحلیل چشمانداز احمد شاه مسعود درباره تهدیدات تروریسم، نقش پاکستان در شکلگیری و حمایت از آن، و ضرورت همکاری راهبردی میان خراسانافعانستان و هند برای مقابله با این تهدیدات میپردازد.
در تاریخ معاصر خراسانافغانستان، کشور پاکستان بهعنوان یکی از بازیگران کلیدی در بحرانهای امنیتی این کشور شناخته میشود. پاکستان با حمایت از گروههای تروریستی همچون گروه طالبان، بهویژه از دهه ۱۹۹۰ میلادی به این سو، نقش قابل توجهی در بیثباتی منطقه ایفا کرده است. در همین زمینه، هند بهعنوان یکی دیگر از بازیگران مهم در جنوب آسیا، تلاش کرده است تا در مقابله با این تهدیدات همکاری کند. تحلیل حاضر که در برخی از آمار موجود بر بنیاد گزارشهای اخیری میچرخد که امرالله صالح، معاون رئیسجمهور پیشین خراسانافغانستان، به بررسی تاریخچه و دلایل حمایت از هند در مبارزه با تروریسم منتشر نموده است.
امرالله صالح معاون پیشین ریاست جمهوری در مقالهی جدیدی که نوشته است به نکات بارزی در پیوند با تحولات اخیر جنوب آسیا و منافع استراتیژیک و تاریخی جبهه مقاومت ملی با کشور هند را باز گو نموده است و باور دارد که «هند بازی شطرنج را اختراع کرده،
مطمنن باشید.» که برنده این بازی هند خواهد بود و در این مقاله وی همچنان دلایل چرایی حمایتش از هند را باز نموده است.
منظور ما از ورود به این بحث و پیوندی الطفاتی که قهرمان ملی کشور به مبارزه در برابر تروریسم به خرج داده است را در یک تحلیل به عنوان اصل قرار داده ام.
طوری که در تحلیل آقای صالح امده است: از ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۶، دولت اسلامی خراسان/افغانستان به رهبری برهانالدین ربانی، پاکستان را متهم کرد که از گلبدین حکمتیار و سپس گروه طالبان حمایت کرده تا با خشونت، دولت را سرنگون کنند. آی اس آی به عنوان طراح این جنگ بی رحمانه شناخته شد که در راستای هدف پاکستان برای “عمق استراتژیک” بود. گزارشها نشان می دهند که آی اس آی در این دوره ۱۰,۰۰۰ راکت برای حمله به کابل اکمالات کرده است. و طوری که تلاشهای احمدشاه مسعود برای خراسان/افغانستان عمیق، چندلایه و در بسیاری موارد بینظیر بودند؛ اما متأسفانه، در سطوحی از تاریخنگاری رسمی، روایتهای سیاسی و افکار عمومی، این تلاشها یا تحریف شده یا بهطور آگاهانه نادیده گرفته میشوند، که دلایل زیادی برای این بیتوجهی وجود دارد.
۱. تروریسم بینالمللی در نگاه مسعود بزرگ
احمدشاه مسعود، خطر تروریسم را نهفقط برای کشورش، بلکه برای تمام جهان میدانست.
او پیش از حملات ۱۱ سپتامبر، نسبت به پروژه جهانی افراطگرایی هشدار داده بود. در این چارچوب، پنج عنصر اصلی در نگاه او برجسته است:
۱. ماهیت ایدئولوژیک گروه طالبان: مسعود طالبان را پروژهای برساخته از سوی ارتش و سازمان اطلاعاتی پاکستان میدانست، نه جنبشی بومی.
۲. نقش خراسانافغانستان در ژئوپلیتیک تروریسم: وی هشدار داد که خراسانافغانستان تحت سلطه افراطگرایان، میتواند به بستر تهدید علیه امنیت جهانی تبدیل شود.
۳. هشدار به اروپا: در سال ۲۰۰۱، مسعود با سفر به اروپا و سخنرانی در پارلمان اروپا، خطر قریبالوقوع تروریسم جهانی را گوشزد کرد.
۴. افشای مراکز پرورش افراطگرایی: او مدارس دینی تندرو در پاکستان را «کارخانههای تولید تروریست» مینامید.
۵. ضرورت ائتلاف بینالمللی: مسعود تأکید داشت که مبارزه با افراطگرایی نیازمند همکاری جهانی است، نه صرفاً یک نبرد محلی.
احمدشاه مسعود از معدود شخصیتهایی بود که میکوشید خراسانافغانستانی آزاد، چندقومیتی، مستقل و متعادل میان سنت و مدرنیته بنا کند. او برای این آرمان جنگید، شهید شد و اکنون بیش از هر زمان دیگر نیاز به بازشناسی دقیق و عادلانه او داریم.
نادیدهگرفتن او، بیشتر بازتاب بحران روایت، تعصب قومی، و سیاستزدگی در تاریخنگاری خراسانافغانستان است تا حقیقتی تاریخی. ابتدا تلاشهای او را فهرست میکنیم و سپس به دلایل نادیدهگرفتهشدن آنها میپردازیم:
۱. مبارزه پیگیرانه برای استقلال ملی: از آغاز جهاد تا آخرین روز زندگیاش، در خط مقدم نبرد با اشغالگران شوروی، سپس گروههای وابسته به پاکستان، گروه طالبان و القاعده بود. او برخلاف برخی مجاهدین، حاضر نشد استقلال سیاسی خود را بفروشد یا تحت نفوذ کامل قدرتهای منطقهای درآید.
۲. طرح دولت ملی و متکثر: در سالهای پس از خروج شوروی، مسعود خواستار یک دولت ائتلافی و فراگیر بود که در آن همه اقوام خراسان/افغانستان نمایندگی داشته باشند. او بارها از قدرت کناره گرفت یا پیشنهاد تقسیم قدرت داد تا از جنگ داخلی جلوگیری شود (مثلاً در برابر حکمتیار یا در دوران استاد ربانی).
۳. ایستادگی در برابر گروه طالبان و افراطگرایی: یکی از معدود رهبران خراسانافغانستان بود که خطر بنیادگرایی سلفیِ گروه طالبانی را از ابتدا درک کرد و در برابر آن ایستاد، حتی با هزینهی جان خود. طوری که در سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱، دره پنجشیر به رهبری او تنها منطقهی آزاد از گروه طالبان بود، در حالیکه بقیه کشور زیر سلطه آنان بود.
۴. دیپلماسی بینالمللی برای نجات خراسانافغانستان: در سالهای پایانی زندگی، به اروپا سفر کرد و با پارلمان اروپا، دولت فرانسه، روسیه، هند و آمریکا تماس گرفت تا خطر گروه طالبان و القاعده را هشدار دهد. سخنرانی تاریخیاش در پارلمان اروپا (۲۰۰۱) جهان را برای نخستینبار متوجه فاجعهی در حال وقوع در خراسانافغانستان کرد.
۵. پایبندی به اخلاق جنگ: برخلاف بسیاری از رهبران نظامی، مسعود در برخورد با اسرا، غیرنظامیان و مخالفان، اصول انسانی را تا حد زیادی رعایت میکرد. او حتی به برخی مخالفانش پیشنهاد امان داد، آنان را آزاد کرد و اجازه داد بدون خونریزی منطقه را ترک کنند. برخی نخبگان پشتون، مسعود را بهدلیل تاجیکبودنش، نمایندهی “حکومت شمال” دانستند و نه “خراسانافغانستان”. این در حالیکه او در عمل تلاش میکرد خراسانافغانستانی چندقومیتی و عادلانه را پایهگذاری کند.
۲. سیاستهای پاکستان و گسترش تروریسم فراملی
سیاست رسمی و پنهان پاکستان از دهه ۱۹۸۰ تاکنون، استفاده ابزاری از گروههای افراطگرا برای تأمین اهداف ژئوپلیتیکی بوده است. ISI با پشتیبانی از طالبان، شبکه حقانی، لشکر طیبه و جیش محمد، نقش تعیینکنندهای در ایجاد بیثباتی در خراسانافغانستان و هند ایفا کرده است. گزارشهای نهادهای اطلاعاتی بینالمللی، از جمله CTC در وستپوینت و سرویسهای غربی، بهوضوح این نقش را مستند ساختهاند. پاکستان از طریق پناه دادن به رهبران تروریستی، آموزش شبهنظامیان و تأمین منابع مالی، محیط مساعدی برای رشد افراطگرایی فراهم کرده است.
رسانهها و جریانهای فکری تحت نفوذ پاکستان، مسعود را بهعنوان «جنگسالار» یا «رهبر جنگ داخلی» معرفی کردند تا مشروعیتش را تضعیف کنند. در حالیکه نقش او در جلوگیری از سقوط کابل به گروه طالبان و دفاع از جمهوریت نادیده گرفته میشود.
پاکستان احمدشاه مسعود را تهدیدی سیاسی، ایدئولوژیک، قومی و ژئوپلیتیکی میدانست. او نماینده خراسانافغانستان مستقل، متکثر، و دارای رابطه متوازن با منطقه و جهان بود؛ چیزی که با اهداف سلطهگرایانه پاکستان در تضاد کامل قرار داشت. بههمین دلیل، از ابتدای جهاد تا زمان ترورش، در معرض دشمنی مستمر اسلامآباد قرار داشت.
اقای صالح در مقاله خویش یاد آوری میکند که: «در سال ۱۹۹۷، “سیاست زمین سوخته” زمین و باغ های شمالی را ویران کرد. این تخریب به ائتلاف سه گانه القاعده، آی اس آی و گروه طالبان نسبت داده شد. مصاحبههای متعدد با قهرمان ملی، شهید احمد شاه مسعود، که به صورت آنلاین در دسترس است، این ادعاها را تأیید میکند.»
دشمنی پاکستان با احمدشاه مسعود از ابتدای جهاد علیه شوروی تا زمان ترور او (۹ سپتامبر ۲۰۰۱) ریشه در اهداف ژئواستراتژیک، اختلافات ایدئولوژیک، و رقابتهای داخلی خراسانافغانستان داشت. در ادامه دلایل اصلی این دشمنی را بررسی میکنیم:
۱. مخالفت مسعود با پروژهی «عمق استراتژیک» پاکستان: پاکستان از دهه ۱۹۷۰، بهویژه پس از جنگ با هند، استراتژیای بهنام “عمق استراتژیک” را پی گرفت: یعنی تبدیل خراسانافغانستان به حوزه نفوذ خود، تا در صورت جنگ با هند، پشتجبههای امن و مطیع داشته باشد. احمدشاه مسعود بهشدت با این سیاست مخالف بود و بهجای اطاعت از اسلامآباد، بهدنبال استقلال ملی، تنوع قومی و ساختار دموکراتیک در خراسانافغانستان بود. پاکستان در عوض از گروههایی مانند حزب اسلامی گلبدین حکمتیار و بعداً گروه طالبان حمایت کرد که مطیع سیاستهای آن بودند.
۲. اختلاف ایدئولوژیک و مذهبی: پاکستان عمدتاً از گروههای اسلامگرای افراطی با تفکر سلفی یا دیوبندی حمایت میکرد. مسعود اما گرایش به اسلام سنتی، عرفانی و متکی بر فرهنگ بومی داشت، و طرفدار دولتسازی اسلامی-ملی بود، نه خلافت فراملی و این باعث شد تا پاکستان او را نهتنها تهدیدی سیاسی، بلکه تهدیدی ایدئولوژیک نیز تلقی کند.
۳. عدم وابستگی مسعود به پاکستان: بسیاری از فرماندهان مجاهدین در دوران جهاد علیه شوروی، بهنوعی وابسته به پاکستان بودند و سلاح، پول و امکانات از طریق آیاسآی دریافت میکردند. اما مسعود عمدتاً از طریق ایران، برخی کشورهای عربی، و بعدتر فرانسه و هند پشتیبانی میگرفت و حاضر نشد تحت فرمان پاکستان عمل کند. ازینرو پاکستان او را “نافرمان، مستقل و غیرقابلاعتماد” میدانست.
۴. رقابت قومی و سیاسی در خراسان/افغانستان: پاکستان تمایل داشت قدرت در خراسانافغانستان در دست گروههای پشتونمحور باشد (مانند حکمتیار و گروه طالبان)، زیرا با نفوذ خود در این اقوام رابطه بهتری داشت. مسعود از تاجیکان بود و جبهه شمال را با محوریت اقوام غیرپشتون رهبری میکرد. قدرتیابی او، بهویژه در دهه ۹۰، مانعی در برابر تسلط پاکستان بر کابل تلقی میشد.
۵. شکستهای پیدرپی نیروهای وابسته به پاکستان در برابر مسعود: نیروهای مسعود بارها نیروهای گروه طالبان و حزب اسلامی را که از سوی پاکستان حمایت میشدند، در دره پنجشیر، کابل، بغلان و شمال شکست دادند. این شکستها پاکستان را از مسعود خشمگینتر ساخت و سیاست حذف فیزیکی او را تقویت کرد.
۳. ترور مسعود: طراحی مشترک القاعده و عوامل منطقهای؟
احمدشاه مسعود دو روز پیش از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ ترور شد. این اقدام توسط عوامل القاعده انجام شد، اما شواهدی وجود دارد که نقش ISI و همپیمانان منطقهای در تسهیل این ترور را نمیتوان نادیده گرفت. ترور مسعود بهعنوان صدای اصلی هشداردهنده نسبت به تروریسم بینالمللی، فضای لازم را برای حملات بعدی به غرب فراهم کرد. برخی تحلیلگران امنیتی معتقدند که حذف فیزیکی مسعود، بخشی از پروژه خاموشسازی مقاومت در برابر بنیادگرایی بود. چرا که با حذف مسعود، مقاومت در برابر گروه طالبان تضعیف شد و پروژهی عمق استراتژیک پاکستان تقویت میگردید.
احمدشاه مسعود، با درک عمیق از ماهیت پروژه گروه طالبان بهعنوان ابزار ژئوپولیتیکی پاکستان، تلاش کرد متحدانی بیابد که منافعشان در برابر گسترش بنیادگرایی و دخالتهای خارجی همسو با او باشد. در مقالهای صالح آمده است که: «در ۹ سپتامبر ۲۰۰۱، احمد شاه مسعود توسط دو عامل القاعده ترور شد که پاسپورت هایشان دوازده سفر به پاکستان را نشان می داد. ژنرال مشرف به تونی بلر، نخست وزیر بریتانیا، و اسکاتلندیارد (اداره پولیس بریتانیا) هشدار داد که ادامه تحقیقات نقش پاکستان در ائتلاف ضدتروریسم را به خطر می اندازد. تحقیقات متوقف شد و روایت رسمی، آی اس آی، القاعده و گروه طالبان را مسئول مرگ رهبر ما، شهید احمد شاه مسعود، می داند.»
تاریخچه حمایت پاکستان از گروه طالبان: امری که در تحلیل صالح بهطور واضح آمده، این است که از سال ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۶، دولت خراسانافغانستان به رهبری برهانالدین ربانی بهشدت از حمایت پاکستان از گلبدین حکمتیار و گروه طالبان شکایت داشت. صالح در این تحلیل، آیاسآی را بهعنوان طراح اصلی جنگهای خونین در خراسانافغانستان معرفی کرده است. در این مدت، آیاسآی بیش از ۱۰,۰۰۰ راکت برای حمله به کابل تأمین کرده که باعث ویرانی بسیاری از بخشهای این شهر شد.
۴. تمایل مسعود به همکاری با هند در چارچوب منطقهای
احمدشاه مسعود بارها در دیدارهای دیپلماتیک خود، از ضرورت همکاری با هند برای مهار تروریسم سخن گفته بود. این رویکرد بر مبنای چهار اصل استوار بود:
۱. تهدید مشترک: هند، همانند خراسانافغانستان، قربانی گروههای افراطگراست که از خاک پاکستان تغذیه میشوند.
۲. تروریسم فراملی: به باور مسعود، پدیده تروریسم مرز نمیشناسد و نظم منطقهای را هدف گرفته است.
۳. جایگاه هند در دیپلماسی و توسعه: برخلاف رویکرد تهاجمی پاکستان، هند بر ظرفیتهای نرم خود تأکید دارد.
۴. پیشینه همکاری: در دهه ۹۰، ارتباطاتی میان جبهه متحد و نهادهای هندی شکل گرفته بود که میتوانست پایهگذار همکاریهای بعدی باشد.
با توجه به تأثیرات منفی پاکستان بر امنیت خراسانافغانستان و منطقه، هند همواره در تلاش بوده است که نقش مثبتی در تقویت امنیت خراسانافغانستان ایفا کند. حملات تروریستی که از سوی گروههای تحت حمایت پاکستان انجام میشود، همچنان تهدید جدی برای امنیت هند و خراسانافغانستان به شمار میآید. بهعنوان مثال، بمبگذاری سفارت هند در کابل در سال ۲۰۰۸ و افشاگری در سال ۲۰۲۳ درباره ارتباط تروریستها با گروه طالبان، نشاندهنده عمق تهدیدات مشترک است.
شواهد جدید: تحلیل صالح در ادامه به عملیاتهای مشترک و حمایت هند از تلاشهای ضدتروریستی در خراسانافغانستان اشاره دارد. بهویژه، در سپتامبر ۲۰۱۱، زمانی که پروفسور برهانالدین ربانی توسط گروه طالبان ترور شد، نشانههای واضحی از دخالت پاکستان در این حادثه وجود داشت. صالح بهطور مستقیم آیاسآی را متهم به تأمین بمبهای مورد استفاده در این عملیات میکند.
بدین لحاظ گرایش احمدشاه مسعود، قهرمان ملی خراسانافغانستان، بهسوی هند بهجای پاکستان ریشههای ژرف سیاسی، فرهنگی، و امنیتی داشت. در ادامه مهمترین دلایل این تمایل را بررسی میکنیم:
۱. اختلافات بنیادین با پاکستان: احمدشاه مسعود بهروشنی نسبت به سیاستهای پاکستان، بهویژه آیاسآی (سازمان استخبارات نظامی پاکستان)، بدبین بود؛ زیرا حمایت پاکستان از گروههای تندرو اسلامگرا مانند گروه طالبان و حزب اسلامی گلبدین حکمتیار، که دشمنان مستقیم جبهه مسعود بودند. و ازینرو سیاست عمق استراتژیک پاکستان که هدفش سلطه بر خراسانافغانستان بهعنوان منطقه حائل در برابر هند بود، با استقلالطلبی سیاسی مسعود در تضاد قرار داشت. و از همه مهمتر نگاه قوممحور پاکستان، که عمدتاً پشتونمحور بود، این شکاف را گسترش داد؛ در حالیکه مسعود از تاجیکان شمال خراسانافغانستان بود.
۲. همسویی منافع مسعود و هند: چون که هند بهطور سنتی از دولتهای مرکزی و ملیگرا در خراسانافغانستان حمایت کرده است، و مخالف سلطه گروه طالبان و اسلامگرایان افراطی بوده است. بنابرین مسعود نیز خواهان خراسانافغانستان مستقل، متنوع و چندفرهنگی بود و با اندیشههای هند در مخالفت با افراطگرایی اشتراک نظر داشت. همچنان هند از منظر ژئوپولیتیکی علاقهمند بود در شمال خراسانافغانستان نفوذ داشته باشد، تا موازنهای در برابر نفوذ پاکستان در جنوب و شرق خراسانافغانستان ایجاد کند.
۳. رویکرد ملیگرایانه و ضداستخباراتی مسعود: مسعود از دخالتهای بیگانگان بهویژه پاکستان در امور داخلی خراسانافغانستان خشمگین بود. با اینکه از کمک خارجی استقبال میکرد، اما بهدنبال ائتلافی مستقل و متکی بر اراده ملی بود، نه فرمانبرداری از یک کشور همسایه و درین میان هند در مقایسه با پاکستان، دخالت مستقیم نظامی و استخباراتی کمتری در امور داخلی خراسانافغانستان داشت و آن را به سود خود نمیدانست.
۴. تماسهای دیپلماتیک با هند و غرب: مسعود در اواخر عمرش، بهشدت بهدنبال ایجاد حمایت بینالمللی برای مقاومت علیه گروه طالبان و تروریسم بود. او نه تنها با هند، بلکه با فرانسه، روسیه، ایران و حتی آمریکا تماسهایی برقرار کرده بود. هند در میان این کشورها یکی از مهمترین بازیگران منطقهای محسوب میشد.
۵. نقش هند در مهار تروریسم و مهار نفوذ پاکستان
هند بهعنوان یک قدرت دموکراتیک منطقهای، با تهدیدات تروریستی برخوردی چندلایه داشته است. پس از حمله به سفارت خود در کابل در سال ۲۰۰۸، هند تلاش کرد با رویکردی جامع، نقش فعالتری در خراسانافغانستان ایفا کند. مهمترین اقدامات هند عبارتاند از:
• سرمایهگذاری در بازسازی زیرساختها و توسعه اقتصادی خراسان/افغانستان.
• آموزش نیروهای امنیتی خراسانافغانستان و تأمین تجهیزات دفاعی.
• همکاری اطلاعاتی با کشورهای غربی برای شناسایی منابع تهدید.
• حمایت از گفتمان مقاومت و دموکراسی در خراسانافغانستان.
در نهایت، حمایت هند از خراسانافغانستان در مقابله با تهدیدات تروریستی، یک رویکرد استراتژیک برای مقابله با پاکستان و گروههای تحت حمایت آن است. تحلیل صالح نشان میدهد که سیاست پاکستان در قبال خراسانافغانستان و حمایت از گروه طالبان، یک تهدید جدی برای ثبات منطقه است. از این رو، حمایت هند از تلاشهای ضدتروریستی باید بهعنوان اقدامی ضروری در جهت حفظ امنیت و ثبات در جنوب آسیا تلقی شود.
نتیجهگیری
با توجه به تشدید تهدیدات تروریستی پس از بازگشت گروه طالبان، بازخوانی تحلیلهای احمدشاه مسعود و تأکید او بر همکاری منطقهای و بینالمللی، راهنمای ارزشمندی برای سیاستگذاران امروز است. هند میتواند بهعنوان یک قدرت معتدل، نقش کلیدی در شکلگیری جبههای ضدتروریستی ایفا کند. همکاری استراتژیک میان نیروهای مقاومت خراسانافغانستان و دولت هند، نهتنها برای امنیت دو کشور بلکه برای ثبات کل منطقه حیاتی است. آینده صلح در جنوب آسیا، به اتحاد میان ملتهایی وابسته است که درک مشترکی از تهدید و ارادهای مشترک برای مقابله با آن دارند.
تحلیلها و اخبار روز را با خراسان تایمز باشید.
www.khorasantimes.com