فدرالیسم؛ به مثابۀ تحویل دهی جغرافیای تاجیک‌ها به دیگران

فدرالیسم؛ به مثابۀ تحویل دهی جغرافیای تاجیک‌ها به دیگران

 

نویستده: عبدالناصر نورزاد

فدرالیسم اساسا یک فرم (شیوه) سیاسی برای توزیع قدرت و ایجاد فضای مسالمت آمیز است. مشروط بر اینکه بستر لازم آن هموار شده باشد. برخی تاجیک‌ها، بحث فدرالیسم را به عنوان راه‌گشای چالش خراسان/افغانستان، به اساس تحریک غیر تاجیک‌ها برضد پشتون/افغان‌ها، عنوان می‌کنند. فدرالیسم، یک ساختار سیاسی است، اما بحث ما در اینجا مبتنی بر یک جغرافیای مستقل تاجیک‌ها است که بتواند، اقتدار سیاسی این تبار بزرگ را تضمین کند. تفاوت در این جاست که ما خواستار یک جغرافیای مستقل، یک دولت مقتدر و یک ملت مجزا از دیگران هستیم. اما این تاجیک‌ها در یک گرداب توطئه گیر افتاده و نمی‌دانند در عقب مسئله فدرالیسم، چه بلای بر سر تاجیک‌ها خواهد آمد. این‌ها نمی‌دانند که فدرالیسم به هیچ عنوان به معنای ختم فساد، بی عدالتی و فقر نیست. این‌ها نمی‌دانند که غیر تاجیک‌ها از هزاره و اوزبیک‌ها، در تلاش اند تا بواسطه توان بازوی تاجیک‌ها، مبحث فدرالیسم را بالا کشیده و بعد از آن جغرافیای تاجیک‌ها را آن‌ها، تصاحب کنند. این تاجیک‌های فدرالیست، قبل از طرح موضوع فدرالیسم، باید یاد بگیرند و عاقلانه فکر کنند که برای تامین عدالت بخصوص در مورد تاجیک‌ها، نیاز به فدرالیسم نداریم. نیاز اصلی ما، مبارزه برای تسخیر جغرافیای خود ما و حفظ آن از شر پان ترکیسم، پشتون/افغانیزم و اعمال تخریب کارانه هزاره‌ها در تحت لوای جمهوری دموکراتیک هزارستانی است که در آینده در نظر است در جغرافیای تاجیک‌ها، ساخته شود. تلاش ما برای فعلا، بستر سازی است. اینجا بستر لازم سیاسی نیاز است تا زمینه را برای بیرون شدن از بن بست موجود، فراهم سازد. بستر رادیکالی که مسئله هویت و اقتدار تاجیک‌ها را در یک جغرافیای مستقل، با دولت مستقل و هویت تاجیکی آن، مطرح بسازد.

ما قبلا تذکر دادیم که در پس مسئله فدرالیسم، توطئه‌ی مطرح است که غیر تاجیک‌ها و موتلفین پشتون/افغان شان، آن را به واسطه قوت و زور تاجیک‌ها، می‌خواهند عملی سازند. این مسئله را به اساس کدام دلایل مطرح می‌سازیم؟ به اساس قراین موجود، شواهد تاریخی و تجربیات گذشته که تاجیک‌ها بدون اینکه با هم تفاهم کنند و یک جور آمد سیاسی را تمثیل کنند؛ دوستی در میدان ندارند و نه هم ائتلافی را می‌توان با غیر تاجیک‌ها با تاجیک، در آینده تصور کرد.

به هر صورت، هدف اصلی غیر تاجیک‌ها از هر قومی: استفاده از توانمندی تاجیک‌ها برای پیش کشیدن، تابو ساختن و اجرایی ساختن طرح فدرالیسم است؛ اما در مرحله اخیر این خود تاجیک‌ها خواهند بود که جغرافیای‌شان را از دست خواهند داد. مناطق شمال، شمال شرق، مرکزی و غرب، معمولا جغرافیای تاجیک‌ها هست که چشم غیر تاجیک‌ها به آن بیشتر دوخته شده است. هزاره و اوزبیک در زیر برنامه حوزه پارسی زبان، پروژه پان ترکیسم، تلاش دارند تا مناطق راهبردی را از لحاظ سیاسی و نظامی و مزیت‌های اقتصادی، در اختیار خود داشته باشند. مناطقی که عمدتاً و اغلباً تاجیک هستند و سرزمین تاریخی و آبایی‌شان، حساب می‌شوند. اما تاجیک‌ها تصور می‌کنند می‌توانند با طرح فدرال، می‌توانند صاحب اقتدار شوند. نه چنین نیست. بل؛ با فدرالی ساختن خراسان/افغانستان که امکان آن، چنان متصور نیست، سرزمین‌های بیشتری را در اختیار دیگران، قرار خواهید داد. ما چرا این منطق را مطرح می‌سازیم؟ چون مشکل خراسان/افغانستان اساساً یک مشکل قدرت سیاسی است که در امتداد خواست‌ها و امیال قومی و تباری، تبلور بیشتر یافته است؛ نه مشکل ساخت قدرت سیاسی که فدرالیسم بتواند، حلال آن باشد. ما نه تنها با طرح فدرالیسم، سرزمین‌های خود را به دیگران تحفه می‌دهیم، بل از چهار طرف، سرکوب خواهیم شد. یادتان باشد که فدرالیسم، یعنی طرح محاصره تاجیک‌ها در درون یک کمربند تبارگرایانه هزاره‌ها، ازبیک‌ها، ترکمن‌ها و پشتون/افغان‌ها. ما از دو راه باقی مانده که یکی ملت شدن است و دیگرش مطرح ساختن طرح فدرال، برای پایان دادن به معضل کنونی بی عدالتی، یکی را انتخاب کنیم. چون اصلاً برنامه‌ای یک ملت و مردم، از لحاظ ذهنی و فکری با شکست مواجه شده است و عامل عمده آن، گروه طالبان اند. حالا هر تحولی پسا گروه طالبانی، سلامت جغرافیای خراسان/افغانستان را با خطر مواجه می‌سازد و این مسئله حتمی است. طرح فدرالی یا غیر آن الی تشکیل یک دولت تاجیکی مستقل که دارای جغرافیای مجزا از غیر تاجیک‌ها باشد، هیچ راه حل معقولی برای حل ساختن تضاد‌های کنونی تباری نخواهد بود. اگر کشور را فدرالی سازیم و فرض کنیم که این طرح فدرال سازی، با موافقت سایر گروه‌های قومی دیگر، همراه است، اولین اقدام هزاره‌ها و ازبیک‌ها، تصرف بلخ بعنوان معبرگاۀ استراتیژیک دارای اهمیتی است که برای تاجیک‌ها اهمیت فراوانی دارد. اگر کشور فدرالی شود، در فردای فدرالی شدن کشور، کسی حقی به تاجیک‌ها به نسبت بی اعتمادی خودی، تفرقه، محله گرایی و پراگندگی جمعیتی، قایل نخواهد بود. همین حالا، ما شاهد نشر واژه نامه هزاره هستیم که مبین ادعای هزاره‌ها مبنی بر مالکیت زبان فارسی و هیچ دانستن تاجیک‌ها می‌باشد. تصور کنید وقتی مانعی همانند پشتون/افغان‌ها و گروه طالبان فراروی هزاره‌ها و اوزبیک‌ها نباشد، تاجیک در میان دو سنگ آسیاب، آب خواهد شد. تاجیک‌ها باید هوشیار شوند و مسایل را درک کنند که طرح پان ترکیستی و اتحاد راهبردی میان هزاره‌ها و اوزبیک‌ها، اساساً به منظور خارج ساختن تاجیک‌ها از محور بازی‌های قدرت سیاسی در آینده است. چرا خود هزاره‌ها به تنهایی، مسئله فدرالی شدن را مطرح نمی‌سازند. چرا همواره ما تاجیک‌ها، مضمون برنامه‌های راهبردی هزاره‌ها و ازبیک‌ها باشیم؟ باز طرح فدرال در شرایط کنونی، اولویت نیست. بل اولویت ما در شرایط کنونی، جنگ و تلاش سیاسی برای تشکیل یک جغرافیای مستقل تاجیک تبارانه است.

از طرف دیگر، مشکل عمده دیگر این است که نه طالب یک نیروی سیاسی است تا با آن طرح فدرال مطرح شود؛ و نه هم مخالفان ان یک بدیل مناسب و دارای قوت بزرگی هستند که بتوانند حریف و رقیب گروه طالبان در آینده شوند. به این اساس است که ما منطق جنگ و مبارزه را اولویت می‌دهیم. هیچگاه خالیگاهی برای مفاهمه، مذاکره و دیالوگ و کمپرومایز (توافق) سیاسی، در گفتمان سیاسی خراسان/افغانستان پسا گروه طالبان و در زمان کنونی وجود ندارد و نخواهد داشت. باید ابتدا برای هدفی بجنگیم و بعدا در سایه آن با مدنظر داشت شرایط کنونی، به طرح یک دولت مستقل تاجیک، فکر کنیم.

در ضمن، به لحاظ بنیادی، هیچ طرحی خراسان/افغانستانی، منبعث از فکر نیروهای سیاسی در خراسان/افغانستان، مشروعیت بیرونی ندارد، در حالیکه هر طرح منطقه ای و فرا منطقه با خصوصیات و مشخصات بیگانه ی آن، وجه تحمیلی بر وضعیت خراسان/افغانستان خواهد داشت. حالا این نیروهای سیاسی و دسته جات در حال تبعید که در تلاش تپیدن برای جلوگیری از اضحملال تاریخی و سیاسی‌شان اند، چه کنند و چه کرده می‌توانند؟ این عمده ترین بخش وظیفه و کارخانگی این گروه‌هاست. باید اندکی تعمق کرد که شرایط برای چنین طرز فکری، تا چه اندازه می‌تواند مورد قبول مردم و دیگران قرار گیرد؟

یا این‌ها دو باره پیراهن ملی گرایی بر تن کنند و جز یک چرخه باطل تاریخ شوند و منتظر یک بن دیگر بمانند که در چنین صورتی، نتیجه اضمحلال تاریخی و نقش بر آب شدن هویت تباری‌شان خواهد بود یا اینکه در امتداد تعیین حق سرنوشت تباری خویش، مصمم گردند. فدرالیسم، راه سومی نیست و نخواهد بود! مسئله‌ی دیگر این است که این‌ها هیچگاه به واقعیت‌های عینی جغرافیای کشور نگاه نمی‌کنند. منطقه را فراموش کرده اند و هنوز هم امیدوار یک پروژه امریکایی هستند. یک اشتباه راهبردی و یک خطای نا بخشودنی سیاسی که بار‌ها تکرار شده است. در ضمن، اگر موضوع جغرافیا را مدنظر گیریم، برداشت هزاره‌ها و اوزبیک‌ها با مطرح ساختن مسئله فدرالیسم، این است که بعد از تحقق احتمالی آن، تاجیک‌ها را محروم از سرزمین‌های خودشان سازند. در چنین صورتی، جغرافیای تاجیک، وجود نخواهد داشت. یادمان باشد که اگرچنین محاسبه کرده ایم که هزاره و اوزبیک، بهتر از پشتون/افغان است، به خطا رفته ایم. هر سه دشمن سرسخت تاجیک‌ها اند و تلاشی جز به فروپاشاندن روحیه تاجیک تباری، ندارند.

دلیل دیگری که ما مخالف طرح فدرال هستیم این است که اساسا مسئله فدرالیسم در سایه یک اقتدار مرکزی مبنی بر یک توافق سیاسی و فیصله شده با حکومت‌های مرکزی، جان می‌گیرد. خوب حالا این فدرالیسم مجال تطبیق یافت، اقتدار مرکزی در دست کی باشد؟ اگر قرار است اکثریت فیصله کنند، تاجیک‌ها در میدان تنها اند. هزاره، ازبیک و پشتون/افغان‌ها به اساس برداشت‌های منفعت گرایانه‌ی شان، در یک صف هستند. بازهم اقتدار مرکزی را باخته ایم. اگر پشتون/افغان بیاید، مسئله هژمونیسم قومی در ساختار قدرت سیاسی، نهادینه می‌شود. اگر هزاره بیاید، جغرافیای خود را تعیین خواهد کرد و در یک اتحاد راهبردی با ازبیک‌ها قرار خواهند گرفت. تاجیک در میدان فدرالیسم، جایی ندارد. تنها مسئله‌ی مهم برای عبور پیروزمندانه از بن بست فعلی برای تاجیک‌ها و تضمین اقتدار سیاسی آن، یک دولت مستقل تاجیکی، جغرافیای مستقل به اساس یک ملت و تبار تاجیک است. راهی دیگری وجود ندارد. اگر چنین نیست، مخالفان دمدمی مزاج ما، فدرالیست‌های دگماتیست که با باور‌های خام اتحاد راهبردی با هزاره‌ها و اوزبیک‌ها، تکیه کرده اند، تاجیک‌های خوش باور که با بیماری کودکانه‌ی مزمن اتحاد در قالب حوزه فارسی زبان؛ این طرح خطرناک و مضمحل کننده تاجیک‌ها از جانب هزاره‌ها و ازبیک‌ها، مبتلا اند، چه خواهند کرد؟

دلایل دیگری نیز، در نزدما است که خود مبیین حقانیت راه انتخاب شده توسط ما است. مثلا این که چرا ما همواره مسئله فقدان یک بستر لازم سیاسی را برای تطبیق فدرالیسم، اساس یک منطق در رد فدرالیسم، قرار می‌دهیم؟ چون ما شرایط تطبیق یک نظام فدرال را در خراسان/افغانستان، مساعد نمی‌بینیم. هنوز هم کاستی‌های در بستر جامعه خراسان/افغانستان، همواره است که طرح هر نوع منطق مصلحت جویانه، تسلیم طلبانه و سازش کارانه مسئله فدرالیسم را رد می‌کند این شرایط قرار ذیل است:

– فقدان یک دولت مقتدر ملی: نه ملتی وجود دارد و نه هم دولتی بر مبنای ملی بودن، شکل خواهد گرفت؛

– فقدان حس مشترک ملی و روحیه تجزیه طلبی: نه هزاره، نه اوزبیک، نه پشتون/افغان و نه دیگران به حس مشترک ملی، باور دارند. بل روحیه تجزیه طلبی، در هری ک این اقوام، نهادینه شده است. پس چطور فدرالیسم، مجال تطبیق پیدا کند و ما را به مقصود ثبات سیاسی و تامین عدالت اجتماعی برساند

– حفظ استقلال سیاسی و عدم مداخله همسایگان: برای هیچ یک از اقوام هزاره، ازبیک و دیگران، مسئله استقلال سیاسی در موجودیت پشتون/افغان‌ها و یا تاجیک‌ها در اقتدار سیاسی، معنی و مفهوم خاصی ندارد. در ضمن، مداخله همسایگان، کشور‌های منطقه و کشور‌های فرامنطقه، یکی از عوامل بی ثباتی، نا بسامانی و کشمکش در کشور پنداشته می‌شود. بنا، طرح فدرالیسم در هوا، به مثابه نوشتن به روی یخ است که بعدا آن را در آفتاب بگذاریم؛

– توانایی تامین هزینه‌های نظام بروکراتیک فدرال: خراسان/افغانستان فعلی، یک کشور وابسته از لحاظ اقتصادی به منابع بیرونی، فاقد قابلیت تولید اقتصادی و مایحتاج ضروری خود، اقتصاد مصرفی و فاقد دیدگاه مشخص اقتصادی در خصوص خود کفایی کشور بوده و این سنت تاریخی تا اکنون ادامه داشته است. در چنین کشور وابسته و فقیر و فاقد توانایی اقتصادی برای تامین هزینه‌های مالی نظام بیروکراتیک یک ساختار فدرال، چگونه ما خواستار تطبیق یک نظام فدرال هستیم؟

– رشد آگاهی سیاسی در میان توده‌ها: حزب کنگره، مجمع فدرالیست‌ها، گروه‌های قومی هزاره و اوزبیک و ابر پروژه پان ترکیسم، چگونه به تطبیق فدرالیسم امیدوار اند، در حالیکه برای رشد آگاهی سیاسی در میان توده‌ها، اندک کاری را انجام نداده اند. این فدرالیست‌ها، بفرمایند مرقوم بدارند که تا حال، چه اقدام روشنگرانه را در خصوص تبیین مفهوم فدرالیسم، در میان توده‌های مردم جهت رشد و تعالی آگاهی سیاسی، انجام داده اند؟

– فقدان رشد اقتصادی متوازن در تمام کشور: حوزه شمال و جنوب، با غرب و شرق از لحاظ منابع زیر زمینی، موقعیت ترانزیتی، رشد در آمد اقتصادی و پیداوار زراعتی، تفاوت‌های فاحشی دارند. چگونه در چنین زمینی، این دوستان فدرالیست، خواهان تطبیق یک نظام فدرال هستند؟ تفاوت‌های از سطح در آمد تا در آمد ناخالص ملی در میان باشندگان چهار جغرافیای شمال، جنوب، شرق با غرب، به گونه مستند، قابل مشاهده بوده است؛

– وجود احزاب قدرت مند سیاسی و نهاد‌های روشنگر و مفید مدنی: به شمول حزب کنگره ملی که شعار فدال خواهی سر می‌دهند، کدام مجمع، تشکل، جریان و یا جنبشی برای فدرالیسم، سوای شعار میان خالی آن، بستر سازی کرده اند و بدیل نظام متمرکز به گونه عینی، حساب می‌شوند؟ هیچ حزب سیاسی قدرتمند که با مردم ارتباط وثیق و محکم داشته باشد، هیچ نهاد روشنگر به جز پروژه گیران غربی و امریکایی، هیچ فعال مدنی( معدنی- به مفهوم خاص امریکایی آن در بستر خراسان/افغانستان) نتوانسته اند در جهت ترویج، تشریح و تبیین درست نظام فدرال در خراسان/افغانستان، کار مفیدی را انجام دهند. با این حال، توقع از چنین ناکاره گی، در ماندگی فکری، دگماتیسم مسلط و خود شیفتگی فدرال، چطور بستر ساز یک نظام فدرال در خراسان/افغانستان خواهد شد؟

 

 

در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://khorasantimes.com/?p=12249

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.