✍جاوید راحل
بخش نهم و پایانی
۳. ۲. ۴. اندیشه سیاسی اخوانالمسلمین
اصول اندیشه سیاسی اخوان را میتوان به شرح زیر خلاصه نمود:
1. ارشاد، تبلیغ و سازندگی جامعه برای تأسیس حکومت اسلامی
2. سیاست گام به گام و اتخاذ روشهای مسالمتآمیز در فعالیتهای سیاسی و در ارتباط با نظامهای حاکم
3. تحزبگرایی و بهرهگیری از تشکیلات برای دستیابی به اهداف سیاسی
4. کثرتگرایی و اعتقاد به دموکراسی در درون و بیرون سازمان اخوانالمسلمین
5. تأکید بر مفهوم امت اسلامی در برابر ملت
6. تعامل با فرق مسلمان و اجتناب از جدالها و درگیریهای فرقهای
7. ضدیت با اسرائیل به عنوان مولود نامشروع غرب در سرزمینهای اسلامی
8. تعامل با فرق غیرمسلمان به ویژه قبطیها در داخل مصر
9. مشارکت زنان در کلیه فعالیتهای سیاسی و اجتماعی به جز تصدی پست رئیس کشور
10. تعامل مثبت با بیگانگان و جهان غرب به جز قدرتهای استعماری
۴. ۲. ۴. دستاوردهاى مبارزه
مبارزه و فعالیت سیاسى بیش از هفتاد ساله اخوان المسلمین، نتایج و پیامدهاى داخلى وخارجى به دنبال داشته است که در اینجا به برخى از آنها اشاره مى شود:
الف زنده کردن امید به نجات: اخوانالمسلمین در اوضاع و شرایطى شکل گرفت که سلطه آشکار و پنهان انگلیسىها، در یک جمله در اوضاع و شرایطى که ناامیدى بر جامعه مصر سایه افکنده بود. شکل گیرى آن، با هدف کوشش در نجات کشور و مردم مصر از سلطه اجانب و عقب ماندگى همه جانبه با تکیه بر تعالیم اسلام بود. بدین سان شعله امید در دل مردم زنده شد، شاید به همین علت بود که اعضاى آن در زمانى کوتاه به بالغ بر یک میلیون نفر رسید. در نتیجه اخوان از شکل اوّلیه که در حدیک انجمن اسلامى کوچک محلى بود به نیرومند ترین و گسترده ترین سازمان سیاسى تاءثیر گذار در سیاستهاى داخلى و خارجى مصر درآمد.
ب پشتیبانى از افسران آزاد: اخوانالمسلمین امید داشت که با به حکومت رسیدن افسران آزاد به رهبرى جمال عبدالناصر، احکام اسلام در مصر پیاده شود. بر این اساس به همکارى با افسران آزاد براى انجام کودتا علیه ملک فاروق پرداخت. مؤ ثرترین کمک اخوان به کودتاگران در این جهت این بود که مردم را در زمان وقوع کودتا به حمایت و پشتیبانى از آن به خیابانها آورد، و در اثر همین حمایت مردمى، کودتاى افسران آزاد با موفقیت تواءم گردید. اندکى بعد اخوانالمسلمین دریافت که ناصر و گروه او تمایلى به پیاده کردن احکام اسلامى در مصر ندارند. در نتیجه بین اخوانالمسلمین وافسران آزاد اختلاف پدید آمد. نقطه اوج این اختلاف، سوء قصد به جان عبدالناصر از سوى اخوانالمسلمین در سال ۱۳۳۳ ه. ش./ ۱۹۵۴ م. بود.
ج تاءثیر اخوان بر دیگر گروههاى اسلامى در مصر: اخوانالمسلمین پس از ناکامیهاى نظامى اش در دهه ۳۰ ه. ش./ ۵۰ م. (مانند ترور نافرجام ناصر)، فعالیت نظامى را کنار گذاشت. به بیان دیگر اخوان دیگر از مبارزه مسلحانه براى نیل به هدفهایش پیروى نمى کند، و در پى تغییر رژیم تنها از راههاى مسالمت آمیز است، ولى گروههاى اسلامى متاءثر و منشعب از داده اند که همان استراتژى دهه ۱۹۴۰ م./ دهه ۱۳۲۰ ه. ش. اخوانالمسلمین مصر است. اتخاذ چنین شیوه اى با شدت عمل د افول اخوان و فقدان رهبرى واحد: قبل از دهه ۳۰ ه. ش./ ۵۰ م. حسن البنا، نه تنها رهبر اخوانالمسلمین بلکه رهبر حرکت اسلامى مصر به شمار مى رفت. امّا پس از آن، به علت ناتوانى رهبران بعدى اخوان در پدیدآوردن وحدت رویه در مبارزه علیه رژیم و نیز به دلیل پدیدار شدن گروههاى اسلامى مختلف که بطور عمده بر خلاف اخوان، بر مبارزه مسلحانه ضددولتى تکیه داشتند، وحدت رهبرى حرکت اسلامى مصر از بین رفت. یکى از مبارزان مصرى در این باره مى گوید: وضعیت ما طورى است که ایرانیها باید امام خمینى را بصورت قرض الحسنه به مدت یکسال به مصریها تحویل دهند تا یک انقلاب سراسرى به شیوه ایرانى، مصر را دگرگون سازد.)
۵. جنبش اخوانالمسلمین در کشورهای دیگر
ایدهها، هدفها،… و شکل سازمانىِ اخوانالمسلمین مصر از سوى مسلمانان مبارزِ کشورهاى اُردن، سوریه وسودان مورد قبول قرار گرفت و بر این اساس تشکیلاتى مشابه اخوانالمسلمین مصر در این کشورها تاءسیس شد. به همین جهت است که هم اکنون در حیات سیاسى بسیارى از کشورهاى اسلامى، جنبش یا سازمان اخوانالمسلمین حضور دارد. البته این حضور از آن (مانند جماعت اسلامى در پاکستان ) به تلاش فرهنگى و سیاسى مشغولند. چون این جنبش در تعداد زیادى از کشورهاى اسلامى فعالیت داشته و دارد، امکان توصیف و یا تحلیل همه آنها، در یک درس وجود ندارد. لذا تنها به تشریح تعدادى از مهمترین آنها مىپردازیم و در حدّ امکان، تصویرى کلى از انگیزهها، هدفها، ایدهها، ویژگیها و نقاط اشتراک و افتراقشان ارائه مىدهیم:
۱. ۵. اخوانالمسلمین در سودان
در اواسط دهه ۲۰ ه. ش./ ۴۰ م.اخوانالمسلمین سودان به رهبرى (على طالب الله ) شکل گرفت. این جنبش، به دو جهت متاءثر از اخوانالمسلمین مصر بود: به همان انگیزههایى پدید آمد که اخوانالمسلمین مصر بوجود آمده بود. با کمک و مساعدت مستقیم یکى از رهبران اخوان مصر به نام (عبدالحلیم عابدین) تاءسیس شد.
در آغاز، اخوانالمسلمین سودان خواهان اسلامى کردن جامعه از طریق تغییر حکومت موجود و تاءسیس یک حکومت اسلامى بود. امّا پس از آن که دولت (جعفر محمد نُمیرى) شریعت اسلامى را در سودان به اجرا گذاشت، و دولت (عمر البشیر) آن را با شدت و وسعت بیشترى تداوم بخشید، این جنبش با تغییر ایده، تنها خواهان اجراى شریعت اسلامى از طریق دولت وقت است. در مجموع، اخوانالمسلمین سودان در نیل به هدف مذکور، از آغاز تاکنون به ترتیب سه شیوه تبلیغ، جنگ اخوانالمسلمین سودان رهبران متعددى را به خود دیده است، ولى هیچ کدام به اندازه (دکتر حسن الترابى ) فعال و مشهور شد، امّا بعدها تغییر عقیده داد ودر دولت نُمیرى و صادق المهدى به ترتیب پستهاى دولتى مشاور خارجى و وزارت دادگسترى را پذیرفت. وى هدف خود را در حال حاضر کمک به ایجاد وحدت ملّى، همکارى در ساختن اقتصادى نیرومند و پدید آوردن یک جامعه اسلامى ذکر مىکند.
از مهمترین نتایجى که فعالیت اساسى اخوانالمسلمین سودان بر جاى گذاشت، تسریع پذیرشِ اجراى شریعتِ اسلامى به وسیله دولتهاى سودان است. اجراى شریعت اسلامى در زمان رئیس جمهورى نمیرى آغاز شد و هم اکنون ادامه دارد. در ابتدا نمیرى با اجراى شریعت اسلامى مخالف بود، امّا در پى مخالفتهاى گسترده مردمى در سال ۱۳۵۲ ه. ش. (معروف به قیام شعبان ) و سوء قصد نافرجام به جانش در سال ۱۳۵۵ ه. ش. مجبور به قبول خواستههاى مردم گردید.
اخوانالمسلمین سودان در مقایسه با اخوانالمسلمین مصر، حداقل داراى دو ویژگى متمایز است: اوّل آن که اخوانالمسلمین سودان با کودتاى افسران آزاد به رهبرى سرهنگ جعفر محمد نُمیرى در سال ۱۳۴۸ ه. ش./ ۱۹۶۹ م. مخالفت کرد. امّا بعد از آن، شاخه جدا شده از اخوانالمسلمین سودان (جبهه اسلامى ملّى به رهبرى حسن الترابى) به مصالحه با رژیم پرداخت، ولى گروه دیگر آن، اخوانالمسلمین به رهبرى صادق عبدالله الماجد)، همچنان هرگونه سازش با رژیم را مردود دانست. دوم آن که اخوانالمسلمین از پیروزى و تداوم انقلاب اسلامى ایران حمایت کرد، و هم اکنون نیز آن را یک انقلاب مبتنى بر ایمان توصیف مىکند.
۲. ۵. اخوانالمسلمین اردن
اخوانالمسلمین اردن در سال ۱۳۲۵ ه ش. / ۱۹۴۶ م. در شهر (امان) با همان انگیزههایى که در تولد اخوان در مصر و سودان مؤ ثر بوده اند، تشکیل شد. امّا بر خلاف کشورهاى مذکور، به سُرعت رو به گسترش گذاشت. این گستر سریع ناشى از دو علت بود: اوّل این که تعداد زیادى فلسطینى رانده شده در اردن که به اخوانالمسلمینِ آن کشور براى آزادى فلسطین دل بسته بودند، به عضویت اخوانالمسلمین اردن درآمدند. دوم، فعالیتهاى اسلامى احزابى چون (حزب التحریر) اُردن در ارتقاءِ آگاهیهاى سیاسى و مذهبى مردمِ اُردن و در نتیجه جذب آنان به اخوان مؤ ثر بود.
اخوانالمسلمین اردن در نیل به اساسىترین هدفش یعنى اسلامى کردن جامعه، از آغاز، راه مماشات و سازش با دولت و حکومتِ اردن را در پیش گرفت. زیرا پیروى از این شیوه را با توجه به وجود آزادیهاى نسبى سیاسى در اُردن (بر خلاف مصر)، بهترین راه حل براى تحقق هدف خویش تشخیص داد. بر این اساس همواره در تلاش است که با به کارگیرى تبلیغ، ارشاد، ورود یا نفوذ در مؤ سسات دولتى، شرکت در انتخابات و به دست آوردن کرسیهایى در مجلس نمایندگان، زمینههاى تهیّه، تدوین و تصویب قوانین اسلامى که به اسلامى شدن جامعه مدد مى رساند، فراهم آورد.
از بزرگترین رهبران اخوانالمسلمین اُردن مىتوان از(شیخ عبدالرحمان) که برخى وى را همطراز رهبران بزرگ اخوان همچون عمر تلمسانى قرار داده اند، نام برد. امّا به دو جهت همطراز دانستن وى با عمر تلمسانى اغراق آمیز است. نخست این که، برخى سازش اخوانالمسلمین اردن با حکومت پادشاهى را ناشى از شخصیت ساده اندیش او دانسته اند. دوم، این که او بیشتر در نقش یک رهبر معنوى ظاهر شده است، و بطور عمده جهت گیریهاى سیاسى سازمان اخوانالمسلمین اردن را به افرادى چون (یوسف العظم ) واگذار کرده است.
فعالیت سیاسى آشکار داشته است. این مساءله از یک سو ناشى از به رسمیت شناختن حکومت پادشاهى اُردن از سوى اخوانالمسلمین آن کشور است، و از سویى دیگر ناشى از امیدوارى رژیم اردن به استفاده از اخوانالمسلمین در جلوگیرى از نفوذ و توسعه احزاب و نیروهاى سیاسى مخالف (مانند کمونیستها) است. اما جناح انقلابى اخوانالمسلمین اردن به رهبرى (عبدالله العظم) که همیشه بر سر مسائلى چون مساءله فلسطین در تعارض و تضاد با رژیم اردن بوده است، هیچگاه از اجازه رسمى فعالیت سیاسى علنى بهره مند نشده است.
۳. ۵. اخوانالمسلمین در سوریه
اخوانالمسلمین سوریه در سال ۱۳۱۴ ه. ش./ ۱۹۳۵ م. در شهر حلب بوسیله دکتر مصطفى السّباعى به تاءسى از اخوانالمسلمین مصر و به منظور مقابله با اشغال سوریه از سوى فرانسه و سروسامان دادن به اوضاع نابسامان اقتصادى و رفع شکاف موجود بین جهان عرب از طریق احیاى اسلام به وجود آمد. امّا بعداً عواملى چون لزوم همکارى با اعراب در باز پس گیرى فلسطین اشغالى و سکنى گزیدن برخى از رهبران و اعضاى اخوانالمسلمین مصر در سوریه که پس از انحلال آن در سال ۱۳۳۳ ه. ش./ ۱۹۵۴ م. صورت گرفت، به گسترش فعالیتهاى اخوانالمسلمین سوریه کمک رساند.
هدف اخوانالمسلمین سوریه، استقرار یک نظام اسلامى جامع است که براى حصول به این هدف، نخست به ارشاد وموعظه مردم و دولت روى آورد. امّا در اواخر دهه ۴۰ ه. ش. / ۶۰ م. گروهى از اعضاى جنبش این روش را بى نتیجه ارزیابى کرده و جهاد علیه دولت را برگزیدند. این گروه به طور رسمى با تاءسى (جبهه اسلامى سوریه) درسال ۱۳۵۹ ه. ش. / السباعى دوست حسن البنا که اوّلین رهبر اخوانالمسلمین سوریه بود تا سال ۱۳۴۰ ه. ش./ ۱۹۶۱ م در. این سمت باقى یاغان) و سپس تاءسیس جبهه اسلامى سوریه (جناح طرفدار جهاد) به رهبرى (ابو النصر البینونى)، عملاً رهبرى عطار بر کلِ اخوانالمسلمین سوریه دوام نیاورد. از اواسط دهه ۵۰ ه. ش. / ۷۰ م. (عدنان سعد الدین) جاى عطار را گرفت. در حال حاضر رهبرى اخوانالمسلمین سوریه به صورت جمعى انجام مى گیرد.
بارزترین مشخصه این جنبش در سوریه، مخالفت دایمى آن با دستگاه سیاسى کشور است. از مهمّترین جلوه این مخالفت، مى توان به درگیرى نظامى ۱۳۶۰ ه. ش. / ۱۹۸۱ م. طرفداران جهاد ضد دولتى در جنبش اخوانالمسلمین با نیروهاى حکومتى اشاره کرد. طى آن، یک نبرد سه هفته اى در (شهر حما)(۱۹۰) صورت گرفت که منجر به کشته و مجروح شدن تعداد زیادى از مقامات دولتى و حزبى (حزب بعث سوریه ) و نیز سرکوب شدید اعضاى جنبش از سوى دولت بعثى سوریه گردید. با این وصف جنبش اخوانالمسلمین سوریه تا کنون به علت زیر:
وجود اختلاف در اخوانالمسلمین بر سر مساءله روش مبارزه علیه دولت اقداماتِ دولت در جهت اصلاح ساختار سیاسى و اقتصادى کشور، نتوانسته است به عنوان یک نیروى مؤ ثر در سیاستهاى داخلى و خارجى سوریه ایفاى نقش کند
نتیجه گیری
بررسی تاریخی و تحلیلی اخوانالمسلمین نشان میدهد که این جنبش، برخلاف بسیاری از سازمانهای سیاسی در خاورمیانه، توانسته است از طریق ساختار سازمانی منسجم، شبکههای اجتماعی گسترده، جمعسپاری منابع، و ایدئولوژی دینی–اجتماعی، هویت و بقای خود را تضمین کند. اخوانالمسلمین نمونهای کلاسیک از یک جنبش اجتماعی است که از دل بحرانهای هویتی و ساختاری برآمده و توانسته در تعامل پیچیده با دولت و جامعه، نقشی تعیینکننده ایفا کند.
با این حال، تجربه حکومت کوتاهمدت پس از انقلاب ۲۰۱۱ و سپس سرکوب شدیدِ پس از ۲۰۱۳ نشان داد که این جنبش هنوز با تناقضهای جدی روبهروست: دوگانگی میان عملگرایی سیاسی و پایبندی ایدئولوژیک، چالش میان نسلها، اختلاف در تاکتیک مبارزاتی، و فشارهای منطقهای و بینالمللی. امروز اخوانالمسلمین نه یک سازمان یکپارچه، بلکه مجموعهای متکثر از جریانها و هویتهاست که آینده آن وابسته به نوع بازسازی فکری، نوسازی ساختاری و توانایی آن برای پاسخ به واقعیتهای جدید اجتماعی و سیاسی مصر است.
با وجود فراز و فرودها، اخوان همچنان مهمترین نمونه از پیوند دین، جامعه و سیاست در جهان عرب بهشمار میرود؛ نمونهای که فهم آن برای تحلیل پدیدههای اسلام سیاسی، جنبشهای اجتماعی و تحولات خاورمیانه ضروری است.
جایگاه حسن البنا در جریانات اندیشه اسلامی معاصر: جنبش و نهضت حسن البنا در اصول و مفاهیم مطرح شده آن، در حقیقت مکمل جریان اسلامی پیشین بود که سید جمال الدین حسینی معروف به «افغانی» در اواخر قرن نوزدهم آغازگر آن بوده است. سید جمالالدین دو بار به مصر سفر کرد و در آنجا اقامت یافت و به تدریس و تربیت افراد و ایراد سخنرانی در محافل و مجامع پرداخت و در واقع جنبش فکری بس عظیمی در آنجا برپا نمود و در واقع در تشکیل و یا تحریک محافل روشنفکری در مصر و دیگر کشورهای عربی نقش رهبری را به عهده داشت. اغلب مورخان و پژوهشگران تاریخ نهضت احیاگری اسلامی بر نقش سید جمال تأکید داشته اند. سید با نبوغ فوق العاده خویش در اندک زمانی توانست شاگردان و مریدان زیادی گرد اندیشههای احیاگری اسلامی جمع کند و نهضت پایداری فراگیری را بنیانگذاری نماید.
ارکان و اصول این نهضت را چنین می توان خلاصه نمود: التزام و تعهد به مبادی و آئین مبین دین اسلام و پیروی از سلف صالح امت اسلامی. آزادی و رهایی امت اسلامی از استبداد داخلی و خارجی.
حسن البنا همانطور که در کتاب خاطرات خود به نام: «مذکرات الدعوه و الداعیه» مینویسد، پس از سید جمال الدین حسینی و شیخ محمد عبده ادامه دهنده نهضت احیاگری اسلامی و راه و روش آن دو بود. او شاگرد محب الدین خطیب و شیخ رشید رضا صاحب تفسیر المنار ـ شاگرد خاص شیخ محمد عبده ـ بود.
حسن البنا و جنبش اخوانالمسلمین دو واژه به هم پیوسته هستند که هرگز از هم جدا نمی شوند. البنا به عنوان مرشد، مصلح و آموزگار با ارائه نظریات اسلامی نقش برجسته ای در غنا بخشیدن به نهضت اسلامی و جریانات اسلام سیاسی، داشته است. در واقع و بی هیچ تردیدی اخوانالمسلمین به عنوان گروه پیشگام احزاب و سازمانهای اسلامی قرن بیستم، نقش ارزنده ای در رشد و نمو نهضت اسلامی و تقویت پایههای فرهنگی و علمی اسلام در مقابل یورش فرهنگهای غربی و سکولار در جهان عرب و اسلام، داشته است.
در تاریخ معاصر جهان اسلام و عرب البنا بزرگ ترین شخصیت اسلامی است که درباره او و آثار و اندیشههای وی کتابها و پژوهشهای فراوان نوشته شده و هنوز ـ پس از مرور ۷۵ سال از تأسیس حرکت اخوان ـ نویسندگان و پژوهشگران درباره او و اخوانالمسلمین مقالات بیشمار و کتابهای بسیار مینویسند.
بی تردید پژوهش و نقد اندیشهها و بررسی ابعاد شخصیتی حسن البنا نقش مؤثری در تطور و پیشرفت اندیشه سیاسی اسلامی داشته است. علیرغم عمر کوتاه حسن البنا، او در شکل گیری جریانات سیاسی و اسلامی کشور مصر و بقیه بلاد عربی، نقش اثربخشی داشته و تشکیلاتی را که او در سال ۱۹۲۸ م با شش نفر یارانش، سازماندهی نموده بود هم اکنون هم با وجود تمامی سرکوبها و اعدامها و فشارها و اختناقها و استبدادهای دولتهای حاکم از زمان ملک فاروق و سپس سرهنگ جمال عبدالناصر، افکار عمومی را در اختیار دارد و حتی رقیب حزب حاکم در پارلمان مصر می باشد و اگر دسیسههای غرب و همکاری استبداد داخلی نبود هم اکنون جریان اخوانالمسلمین نه فقط رهبری جامعه مصر را در دست داشت، بلکه در کشورهای عربی و اسلامی دیگر نیز در حاکمیت و اقتدار بود.
منبع و ماخذ
1. البنا، امام حسن: خاطرات، ترجمه جلال الدین فارسی، تکثیر و توزیع حزب اتحاد اسلامی ریاست دعوت و ارشاد ۱۴۱۱ هجری قمری.
2. جهنی، مانع بن حماد: شناخت ادیان و مذاهب معاصر، ترجمه م. ط عطائی ۱۴۲۲ هجری قمری.
3. گیدنز، انتونی: جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری تهران انتشارات نی ۱۳۸۲.
4. موثقی، سید احمد: جنبشهای اسلامی معاصر، تهران انتشارات سمت ۱۳۸۹.
5. نقوی، دکتر علی محمد: مقدمه ای بر نهضت شناسی از حسن البنا (اخوان المسلمین) تا خالد اسلامبولی (الجهاد) موسسه تحقیقاتی و انتشاراتی نور (ب ت).













