درس‌های از شکل گیری و تحول جنبش‌های اسلامی رادیکال تحول تاریخی، ساختاری، اخوان‌المسلمین در مصر

درس‌های از شکل گیری و تحول جنبش‌های اسلامی رادیکال تحول تاریخی، ساختاری، اخوان‌المسلمین در مصر

✍جاوید راحل

بخش هفتم
7. ۸. ۳. وظایف دولت اسلامى
با توجه به این که در اندیشه حسن البنا، قدرت دولت اسلامى تجزیه و تقسیم‏ناپذیر بوده و امور دینى و سیاسى از یکدیگر جدایى‏ناپذیر است، عمده‏ترین وظیفه دولت اسلامى، «حراست دین و سیاست (تدبیر) دنیا» است. البته وى به شدت مخالف استفاده ابزارى از دین بود و وظیفه دولت را نگهبانى از دین مى‏دانست و حتى از به کار بردن اصطلاح «رجال دینى» (روحانیت) در اسلام که یا دور وجود گروهى با وظایفى مشخص و انحصارى مانند شوراهاى کلیسا بود، پرهیز مى‏کرد. کار ویژه حراست از دین بسیار کلى است، از این رو ابراهیم بیومى غانم از لابلاى آثار حسن البنا، چهار وظیفه مشخص ذیل را براى دولت اسلامى استخراج کرده است:
وظیفه نخست، برپایى نظام سیاسى است که تجسم عملى ارزش‏ها و اصول آرمانى اسلام باشد. البنا در شرح آرمان‏هاى اسلامى، آن را در «هیکلى مبتنى بر چهار رکن و محفوظ شده با دو دیوار بزرگ» تصویر مى‏کند. ارکان چهارگانه آن عبارتند از: «عقیده زلال»، «عبادت درست»، «وحدتِ گرد آورنده امت» و «تشریع عادلانه برگرفته از کتاب خداوند و نه از هوا و هوس‏ها»، و دو دیوار عظیم آن، یکى «حکومت اسلامى [است] که نگاهبانى مردم در امور دین و دنیا را بر عهده دارد» و دیگرى «ارتش [است] که حافظ استقلال امت و مدافع حریم آن» است. روشن است که عناصر سیاسى آرمانى اسلام ـ چنان که البنا تصویر مى‏کند ـ جز در چارچوب «دولت» و «به وسیله دولت» محقق نمى‏شود، زیرا دولت ابزارى براى تأمین اجتماعى و ایجاد امنیت است تا انسان مسلمان در پرتو آن بتواند با فعالیت‏هاى سیاسى اسلامى‏اش به کمال ممکن دست یابد.
وظیفه دوم، تحقق عدالت است. به گفته غانم، البنا در تبیین این وظیفه به آیاتى از قرآن استناد مى‏کند که به برپایى عدل «تا حاکمیت آن بر همه افراد امت» تشویق مى‏کند. مفهوم عدالت از دیدگاه البنا بسیار گسترده بوده و فرد و خانواده و دولت و کل جامعه بین الملل را شامل مى‏شود. وى بر نقش یا وظیفه دولت در تحقق و تضمین عدالت در همه سطوح یاد شده تأکید مى‏کند و مى‏گوید:
ترازوى عدالت دولت، همان قانون عادلانه و مهرآمیز است… که حدود حاکم و مردم را مشخص مى‏کند و حق مظلوم را از ظالم مى‏گیرد و عدالت را بین افراد و گروه‏ها و طبقات برقرار مى‏سازد. «وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَینَ النّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ».
بنابراین هر گاه دولت ترازویى براى سنجش عدالت نداشت یا آن را نابجا به کار گرفت، هرج و مرج گسترش مى‏یابد و نظام دچار ناآرامى مى‏گردد.
عدالت گسترى دولت همه شهروندان حتى غیر مسلمانان را پوشش مى‏دهد و البنا در این جا بر قاعده مشهورِ «اهل کتاب حقوق و وظایفى مشابه مسلمانان دارند» تأکید مى‏ورزد، از نظر وى، این قاعده همه حوزه‏هاى زندگى جز امور عقیدتى را شامل مى‏شود، زیرا امور عقیدتى و متعلقات آن به حکم آیه «لا إکراه فى الدین» تساوى بردار نیست. وى درباره احکامى که در شؤون مختلف زندگى با هدف تحقق عدالت اجتماعى و تضمین سعادت انسان‏ها تنظیم مى‏شود مى‏گوید:
چنین احکامى را به عنوان دینى که باید همه به آن ایمان بیاورند یا عقیده جدیدى که مخالف با عقاید اهل کتاب است به آنان (غیر مسلمانان) عرضه نمى‏کنیم، بلکه این احکام و مقررات به عنوان قانون اجتماعى و جهت مبارزه با جنایات و جرم‏هایى است که همه ادیان تحریمش کرده‏اند و نیز قانونى است که خواسته تورات و انجیل و همه کتاب‏هاى آسمانى را تحقق مى‏دهد و با هیچ نصى از آنها اصطکاک نمى‏یابد و متعرض عقیده و عبادت و عمل مؤمنان به آن کتاب‏ها نمى‏شود. در این صورت، آیا هیچ کس اصلاح اجتماعى‏اى را که خواسته‏هاى دینش را نیز عملاً محقق مى‏کند صرفاً به بهانه این که در قرآن هم آمده است، ناخوش خواهد داشت؟… در چنین شرایطى چه کسى تعصب خواهد ورزید؟
وظیفه سوم و چهارم دولت اسلامى، «نشر و ترویج دعوت» و «جهاد» است و این دو از یکدیگر جدایى ناپذیرند. البنا براى رفع ابهام، مقصودش از جهاد را مشخص مى‏کند که «همان واجبى است که تا روز قیامت دوام دارد و پیامبر اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم در روایت «هر کس بمیرد و جنگى نکرده باشد و نیت جنگ را هم نداشته باشد به مرگ جاهلیت مرده است» آن را اراده کرده است.
البنا براى جهاد پنج هدف بر مى‏شمارد که این اهداف، از سویى، میزان ارتباط بین جهاد و وظیفه ترویج دعوت را روشن مى‏کند و از دیگر سو، نشان مى‏دهد که جهاد تا چه اندازه با «عدالت» به عنوان ارزش برتر و در عین حال یک وظیفه مهم پیوند دارد.
این اهداف جهاد عبارتند از:
1. پاسخ به تجاوز و دفاع از خود و خانواده و مال و وطن و دین؛
2. تأمین آزادى عقیدتى آن دسته از مؤمنانى که کفار مى‏کوشند تا آنان را از دینشان برگردانند؛
3. حمایت از دعوت تا این که به همه انسان‏ها برسد و موضعشان را در قبال دعوت مشخص و روشن کنند، زیرا اسلام رسالتى اصلاحى ـ اجتماعى است که شامل بهترین اصول حق و خیر و عدل است و مخاطبش همه انسان‏ها هستند و باید موضع هر فرد و امتى پس از ابلاغ این دعوت دانسته شود؛
4. تنبیه عهد شکنانِ معاهد یا بغاه (گروه سرکش) که بر امر الهى شوریده و از حکومت عدل و اصلاح سرباز زده‏اند؛
5. یارى رساندن به مؤمنان ستمدیده در هر جا.
البنا تأکید مى‏کند جز در موارد فوق، «اسلام جنگ را در هیچ حالتى تجویز نمى‏کند».
8. ۸. ۳. دولت مطلوب
اخوان‌المسلمین درباره دولت مطلوب، از دعوت به «خلافت» آغاز کردند و در پایان به «نظام اسلامى» رسیدند که امروزه شعار همه احزاب و جریان‌هاى اسلامى است. حسن البنا در کنگره پنجم موضع اخوان‌المسلمین در مورد شکل حکومت را چنین بیان مى‏کند:
اخوان معتقدند خلافت، نماد وحدت اسلامى و مظهر ارتباط بین ملت‏ها و ریسمان پیوندى اسلامى است که بر مسلمانان واجب است در کار آن و اهتمام به آن بیندیشند. خلیفه ملاک بسیارى از احکام در دین خداست.
وى سپس شواهدى تاریخى و دینى از وجوب خلافت بین مسلمانان ارایه داده و مى‏افزاید:
از این رو اخوان، ایده خلافت و تلاش براى احیا و بازگرداندن آن را در رأس فعالیت‏هایشان قرار داده‏اند؛ با این حال معتقدند این هدف نیازمند بسیارى از زمینه‏سازى‏هاى ضرورى است و پیش از برداشتن گام مستقیم به سوى خلافت باید گام‏هاى دیگرى برداشت.
اسناد فراوانى از گفته‏ها و نوشته‏هاى حسن البنا و اعلامیه‏هاى اخوان در دست است که احیاى نظام خلافت را یکى از اهداف راهبردى‏شان برشمرده‏اند:
اخوان معتقدند خلافت، نماد وحدت اسلامى و مظهر ارتباط بین ملت‏ها و قانونى اسلامى است که اندیشیدن و اهتمام بدان بر مسلمانان واجب است. احادیثى که درباره وجوب نصب امام و بیان احکام امامت و تفصیل جزئیات آن وارد شده، مجالى براى شک نمى‏گذارد که وظیفه مسلمانان اهتمام به اندیشه در خلافت است و اخوان‌المسلمین از این رو، ایده خلافت و تلاش براى بازگرداندن آن را در رأس اهتمامات خود قرار مى‏دهند.
جنبش اخوان سه سال پس از انتشار کتاب الاسلام و اصول الحکم على عبدالرازق و نظریه نفى نسبت بین نظام خلافت و اسلام و جدایى سیاست از دین، شکل گرفت. حسن البنا با تأکید بر شمول اسلام نسبت به ابعاد فردى و اجتماعى انسان‏ها و ارتباط دین با دولت از طریق خلافت، به نفى نظریه عبدالرزاق پرداخته و گام در مسیر سید جمال و عبده نهاده است. به اعتقاد البنا، اسلام «عبادت و رهبرى، دین و دولت، معنویت و کار، نماز و جهاد، اطاعت و حکومت و کتاب و شمشیر است و هیچ یک از این دو گانه‏ها از دیگرى جدا نیست.
ایده اخوان در باب دولت ـ خلافت مانند شرط پرورش افراد و جامعه براى اقدام به احیاى نظام خلافت و نیز مشارکت مردمى به شکل جدیدش ـ در قالب انتخابات و مجلس نمایندگى است.
با این حال به معناى نادیده گرفتن ساز و کارهاى جدید مشارکت سیاسى نیست و البنا ایده خلافت را با نظام پارلمانى و نمایندگى موافق مى‏داند: «در قواعد نظام پارلمانى چیزى وجود ندارد که منافى قواعدى باشد که اسلام درباره نظام حکومت وضع کرده است» و بنابراین «نظام پارلمانى نه از روح نظام اسلامى فاصله دارد و نه با آن بیگانه».
سیره و میراث فکرى البنا نشان مى‏دهد که وى نظام پارلمانى را در عمل نیز پذیرفته بود و خود ـ به گفته یکى از رهبران اخوان ـ دو بار نامزد انتخابات مجلس شد که اول بار خود را کنار کشید و در بار دوم موفق نشد.
9. ۸. ۳. اصل بیعت
اصل بیعت یکى از اصول مهم تشکیلاتى در اندیشه و برنامه حزبى و سیاسى حسن البنا است. جنبش اخوان‌المسلمین در روابط درون سازمانى خود، اصل بیعت را به عنوان ضامن تداوم و انسجام جنبش و دور نگه داشتن آن از هرگونه اختلافات، مبناى خود قرار داد و این امر در پیوند اعضا با مرشد (رهبر) و یکپارچگى تشکیلات اهمیت فوق العاده‏اى یافت. بیعت در تعریف اخوان، به معناى تفویض اراده و خضوع و کوتاه آمدن است. متن بیعت نامه چنین است:
أعاهد اللّه العلی العظیم على التمسک بدعوه الاخوان‌المسلمین و الجهاد فى سبیلها و القیام بشرائط عضویتها، و الثقه التامه بقیادتها و السمع و الطاعه فى المنشط و المکره، و أقسم باللّه العظیم على ذلک و أبایع علیه و اللّه على ما أقول وکیل؛عضو جنبش اخوان به موجب این سوگند از اراده‏اش دست مى‏کشد و از این رو عجیب نیست که عمر تلسمانى مرشد عام اخوان [پس از هضیبى [درباره رابطه‏اش با حسن البنا چنین بگوید: من با او همانند مرده‏اى در برابر غسال خود بودم.
البنا در جهت تعمیق رابطه بیعت و توضیح شرایط آن به قصد تقویت تأثیرگذارى‏اش در تداوم جنبش مى‏کوشید؛ از این رو جزوه «رساله التعالیم» را نگاشت که در واقع آیین نامه‏ى داخلى و مبناى عمل برادران مسلمان بود و در آن، دو رکن براى بیعت برشمرد که اعضا باید آن را حفظ مى‏کردند: فهم، اخلاص، عمل، جهاد، فداکارى، اطاعت، ثبات، دل بر کندن، برادرى و اعتماد. با تأمل در شروط و ارکان این بیعت روشن مى‏شود که اخوان با این بیعت مى‏کوشند تا عضو را بر پایه مبانى جدیدى پرورش داده و نهال ایمان مطلق به دعوت را در درون او بنشانند؛ براى نمونه، معناى لغوى «فهم»، تلاش و جست و جو و مطالعه با هدف رسیدن به حقایق تازه یا روشن سازى و شفافیت بخشى به حقایق پیشین است؛ در حالى که البنا مى‏گوید: «منظور من از فهم، این است که یقین کنى ایده ما ذاتاً اسلامى است و اسلام را در حدود این اصول بیست گانه، کاملاً مختصر، همان گونه که ما فهمیده‏ایم، بفهمى»، و سپس مبنایى فکرى به مخاطب مى‏دهد که «برادر مسلمان را در مقابل هرگونه افکار یا اجتهادات جدید مصونیت ببخشد». البنا از میان ارکان بیعت، بیشترین توجه و اهتمام را به «اطاعت» مى‏دهد و در آن مى‏نویسد: مقصود از اطاعت، فرمان‏برى و اجراى کامل فرمان در شرایط دشوار و آسان و خوشایند و ناخوشایند است» و این امر به خصوص در مراحل دوم و سوم از مراحل سه‏گانه دعوت اخوان، ضرورى بوده و به طور جدى اعمال مى‏شد.
عبدالله فهد النفیسى معتقد است در تشکیلات اخوان‌المسلمین بر وظایف اعضا بیش از حقوق عضویت آنان تأکید مى‏شد، به طورى که عضو هیچ گاه حقوق خود در برابر رهبرى جنبش را مطالبه نمى‏کرد و اصلاً احساس نمى‏کرد که حقوقى هم دارد. در مقابل، در اعمال مجازات بر عضو متخلف یا سهل‏انگار هیچ تسامحى صورت نمى‏گرفت. «… با توجه به این حقارتى که به لحاظ سطح آگاهى حقوقى در بین اعضاى جماعت وجود داشت، فضاها و شرایط و روابط ناسالمى در شوراهاى رهبرى پدید آمد. سببش این بود که آنان خود را از هرگونه پاسخ‏گویى و نظارتى مصون مى‏دیدند. از دیگر سو، عملیات تصفیه عناصر ناراضى یا تعلیق عضویت و عزل تدریجى‏شان به امرى عادى و روزمره تبدیل شد، که سلیقه فلان عضو شوراى رهبرى بدان حکم مى‏کرد». با آن که صدها تن از اعضا از تشکیلات جدا مى‏شدند ولى شیوه تربیتى‏شان به گونه‏اى بود که اجازه بریدن کامل به آنان نمى‏داد، زیرا بسیارى از اینان به رغم نداشتن فعالیت حزبى، به لحاظ عاطفى بدان وابسته بودند.

در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://khorasantimes.com/?p=23643

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.