شکاف‌های پنهان در ساختار قدرت گروه طالبان و پیامدهای آن برای آینده خراسان‌افغانستان

شکاف‌های پنهان در ساختار قدرت گروه طالبان و پیامدهای آن برای آینده خراسان‌افغانستان

✍مانی فرهمند

مقدمه
چهار سال پس از بازگشت گروه طالبان به قدرت، نظم سیاسی تازه‌به‌وجودآمده همچنان بر پایه موازنه‌های شکننده، روابط شخصی، رقابت‌های قومی و شبکه‌های غیررسمی قدرت بنا شده‌است. برخلاف تصویر بیرونی طالبان از یک «حاکمیت یک‌دست»، ساختار درونی آنان آکنده از شکاف‌های عمیق و رقابت‌های خاموش است که نه‌تنها بر عملکرد حکومتی تأثیر گذاشته، بلکه آینده سیاسی خراسان‌افغانستان را نیز با ابهام مواجه کرده است. این شکاف‌ها در لایه‌های مختلف قدرت طالبان از اختلاف میان چهره‌های محوری گرفته تا تضادهای ایدئولوژیک و امنیتی به‌گونه‌ی پیش‌رونده در حال شکل‌دادن به مسیر آینده‌اند. تحلیل این شکاف‌ها برای فهم دوام‌پذیری نظم طالبان، مسیر تعامل آنان با جهان و امکان یا عدم امکان شکل‌گیری یک دولت پایدار و کارآمد، حیاتی است.

ساختار قدرت گروه طالبان و گسل‌های پنهان درونی
حاکمیت گروه طالبان بر ستون‌های رسمی و غیررسمی متعددی بنا شده‌است که در ظاهر یکپارچه می‌نمایند، اما در بطن خود درگیر رقابت‌هایی‌اند که به‌تدریج از پرده بیرون می‌شوند. مهم‌ترین آن‌ها شکاف میان حلقه رهبری قندهار و جریان نفوذمند شبکه حقانی است؛ شکافی که ریشه‌های آن به تفاوت در سبک رهبری، جایگاه تاریخی و نوع رابطه هردو گروه با قدرت‌های منطقه‌ای، بازمی‌گردد. ملاهبت‌الله و شورای قندهار بر حفظ انحصار سیاسی، تمرکز قدرت و کنترل ایدئولوژیک تأکید دارند، در حالی که حقانی‌ها به ساختارهای امنیتی مدرن‌تر، تعاملات گسترده‌تر با بازیگران منطقه‌ای و نقش‌آفرینی مستقیم در اداره دولت گرایش دارند. این تضاد اکنون به شکل اختلاف بر سر انتصاب‌ها، مدیریت ولایات و کنترل نهادهای امنیتی بروز یافته است و هرچند تا این مرحله به رویارویی آشکار تبدیل نشده، اما در عمل، مسیر تصمیم‌گیری دولتی را مختل کرده‌است.
افزون بر این، شکاف میان گروه طالبان «میدانی» و گروه طالبان «سیاسی» به‌ویژه آن‌هایی که از قطر وارد ساختار حکومتی شدند، به یکی از مهم‌ترین چالش‌های درونی بدل شده‌است. فرماندهان جنگ‌دیده که سال‌ها در میدان جنگ زیسته‌اند، ساختار بوروکراتیک و دیپلماسی رسمی را تهدیدی برای هویت و دستاوردهای مقاومت خود می‌دانند، در حالی که چهره‌های سیاسی تلاش دارند گروه طالبان را در قالب یک دولت قابل تعامل با جهان، به نمایش بگذارند. همین تضاد باعث شده بخش مهمی از نیروهای میدانی احساس حاشیه‌نشینی کنند و گاه در برابر اوامر مرکز مقاومت نشان دهند؛ پدیده‌ای که در نافرمانی‌های ولایتی، درگیری‌های پراکنده میان واحدهای امارت و حتی گزارش‌های متعدد از تعویض فرماندهان «نافرمان» بازتاب یافته است.
در سطح اجتماعی قومیتی نیز، انسجام درونی گروه طالبان بیشتر ظاهری است تا واقعی. برخلاف ادعای «فراگیر بودن»، هسته سخت قدرت همچنان پشتون‌محور باقی مانده‌است و گروه طالبان غیرپشتون از تاجیک‌ها و ازبک‌ها تا هزاره‌های هوادار گروه طالبان در ساختار تصمیم‌گیری، جایگاه حاشیه‌ای دارند. این وضعیت نه‌تنها شکاف‌های قومی را درون گروه طالبان بازتولید کرده، بلکه احتمال بروز انشعاب‌های محلی و رقابت‌های منطقه‌ای را نیز افزایش داده است؛ مسأله‌ای که در شمال کشور و برخی مناطق مرکزی نشانه‌های اولیه خود را نشان داده است.
از سوی دیگر، اختلاف در سطح سیاست‌گذاری و نوع برداشت از «شریعت» نیز یکی از گسل‌های پنهان اما تعیین‌کننده است. بخشی از گروه طالبان بر قرائت سخت‌گیرانه و سنتی تأکید دارند، در حالی که جریان‌هایی دیگر هرچند اقلیت نگاه عمل‌گرایانه‌تری پیشنهاد می‌کنند. برخوردهای متناقض حکومت با مسائلی چون آموزش دختران، کار زنان، تعامل با نهادهای بین‌المللی و چگونگی استفاده از تکنولوژی، ریشه در همین ناهمگونی‌های ایدئولوژیک دارد. این اختلاف‌ها در سطح جامعه باعث آشفتگی هنجاری و در سطح حکومت موجب دوگانگی در سیاست‌گذاری شده‌است.
تمام این شکاف‌ها در کنار بحران مشروعیت داخلی و خارجی گروه طالبان، به محیطی انجامیده که در آن ساختار سیاسی به‌رغم ظاهر استوار، در واقع بسیار شکننده است. رقابت میان جریان‌های قدرت نه‌تنها مانع تدوین یک استراتژی ملی کلان شده، بلکه خراسان‌افغانستان را در وضعیتی قرار داده که تصمیمات مهم در گرو مصالحه‌های پنهانی و چانه‌زنی‌های درونی است؛ امری که کارآمدی حکومت را کاهش داده و مسیر آینده را نامطمئن‌تر کرده است.

نتیجه‌گیری
درک شکاف‌های پنهان در ساختار قدرت گروه طالبان برای فهم آینده سیاسی خراسان‌افغانستان حیاتی است. تناقض‌های ایدئولوژیک، رقابت میان حلقه‌های قدرت، شکاف قومیتی، تضاد میان نیروهای میدانی و چهره‌های سیاسی، و اختلاف بر سر اداره کشور، همگی نشانه‌هایی از شکنندگی یک نظم سیاسی‌اند که بیش از آنکه بر نهادهای رسمی تکیه داشته باشد بر روابط فروپاشنده درونی استوار است. اگر این شکاف‌ها مدیریت نشوند، در میان‌مدت می‌توانند به انشعاب‌های بزرگ‌تر، بحران‌های امنیتی و حتی فروپاشی بخشی از ساختار قدرت گروه طالبان منجر شوند. اما حتی در سناریوی حفظ انسجام ظاهری نیز، این گسل‌ها مانع جدی بر سر راه دولت‌سازی و تعامل سازنده با جامعه جهانی خواهند بود. برای خراسان‌افغانستان، این وضعیت به معنای تداوم بی‌ثباتی، توقف اصلاحات و کندشدن روند شکل‌گیری یک دولت پاسخگو و باثبات است و دقیقا از همین منظر، شکاف‌های پنهان گروه طالبان، یکی از کلیدی‌ترین متغیرهایی‌است که آینده کشور را تعیین می‌کنند.

در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://khorasantimes.com/?p=23262

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.