از شعر و زبان پارسی دفاع نکنیم (گفت‌وگو با دکتر نورمحمد نورنیا؛ شاعر و منتقد ادبی)

از شعر و زبان پارسی دفاع نکنیم (گفت‌وگو با دکتر نورمحمد نورنیا؛ شاعر و منتقد ادبی)

گفت‌وگو کننده: آرزو پرنیان

نورمحمد نورنیا، شاعر و منتقد ادبی شناخته شده‌ی کشور است. او در کنار سرودن شعر، دستی در نقد و پژوهش نیز دارد. پرند متواتر یک درخت، مثل گندم، تقویم کلاغ، زیر جلدم برف می‌بارد، مرگ‌مرّه‌گی، آشنای غریب و … از آثار او هستند. در این نوبت با آقای نورنیا به گفتگو نشسته‌ایم:

خراسان‌تایمز: در مورد خودتان به خوانندگان بگویید.

نورنیا: در سال ۱۳۶۸ در «شورتاکزار» شهر مزارشریف به دنیا آمدم. پدرم در ریاست نسّاجی، مدیر نخ‌تابی بود. مادرم از صنف هشتم، بیشتر درس نخوانده بود چون گفته بودند: «خوب نیست». اول پیش پدرم درس می‌خواندم و بعدها که او مهاجر شد، لوحه‌های موجود در شهر را می‌خواندم تا این که مکتب رفتم. دانش‌آموز مکتب استقلال در بلخ بودم. تا کارشناسی ارشد، در دانشگاه بلخ، ادبیات پارسی خواندم. دکترای این رشته را در دانشگاه گیلان پی گرفتم.
از صنف دهم مکتب (۱۳۸۵) به انجمن آزاد نویسندگان بلخ می‌رفتم. عضو انجمن ادبی مکتب استقلال هم بودم. از دوره دانشگاه و انجمن آن، به خوانش شعر در جمع‌ها شروع کردم. سال چهارم دانشگاه، نخستین دفتر شعرم (پرندۀ متواتر یک درخت) منتشر شد. هشت دفتر شعر از من به چاپ رسیده است.
در دوره دانشگاه به شعرهای بیدل علاقه‌ی بیشتر داشتم و چند مقاله و یک درس‌نامه (آشنای غریب) در آن زمینه نوشتم. «عطر نمناک سفال» کتابی است نوشته‌ی من، حاصلِ تدریس در درس فولکلورشناسی دانشگاه بلخ در مورد ادبیات و فرهنگ عامه. پایان‌نامه کارشناسی‌ام «ویژگی‌های غزل معاصر خراسان‌افغانستان» بود و حالا برای پایان‌نامه دکتری، نقد ادبی خراسان‌افغانستان را نقد می‌کنم.

خراسان‌تایمز: از آثارتان بگویید.

نورنیا: دفترهای شعرم: پرنده‌ی متواتر یک درخت، مثل گندم، تقویم کلاغ، زیر جلدم برف می‌بارد، مرگ‌مرّه‌گی، مورها می‌برند نام ترا، خم‌شده روی خود و مبتلا به سقوط.
و شماری از پژوهش‌هایم: ویژگی‌های غزل معاصر خراسان‌افغانستان، آشنای غریب (شرح غزل‌های بیدل)، عطر نمناک سفال (فولکلورشناسی)، نقدِ نقد ادبی پارسی در خراسان‌افغانستان.

خراسان‌تایمز: چه زمانی به شعر روی آوردید و چرا؟
نورنیا: اولین کتاب پارسی که بعد از یادگرفتن خط‌خوانی خواندم، دیوان حافظ بود. در دوره‌ی مکتب هم دیوان حافظ را با خود می‌گشتاندم. بعدها برای رفیق‌هایم کلیات شعرهای عشقری را می‌خواندم. استاد زریاب در «چارگرد قلا گشتم» از مجمع بچه‌های یله‌گرد محل که فکرهای فلسفی می‌بافتند، صحبت می‌کند. ما هم در محل، یک صفه‌ی بزرگ داشتیم که مقر شعرخوانی بود. شاید همین‌ها ایجاد علاقه کرده باشند.

خراسان‌تایمز: کارکرد شعر به نظر شما چیست؟
نورنیا: در گذشته به شعر، به مثابه یک رسانه نگاه می‌شده؛ مثلاً مثنوی مولانا را که ببینید، قصه می‌خوانید؛ صحنه‌ها را تصور می‌کنید و سرانجام، یاد می‌گیرید. حالا هم برخی این کار را می‌کنند؛ مثلاً در دفاع از زبان و هویت، شعر می‌نویسند. ولی نگاه کلی این طور نیست. امروزه مناسبات دیگری رایج است.
عصر ما عصر تصویر است و آدم‌های کنونی حال و حوصله تحمل متن نوشتاری را کمتر دارند. سینما و برنامه‌های تلویزیونی، منبع بسیاری از دانایی‌هاست.
با این حال، گفتگویی اگر با متن نوشتاری برقرار شود، این کار ممکن است با رمان‌ها شود. در این میان، شعر می‌تواند منبع لذت باشد و مولفه‌هایی را برای بازی و سرگرمی خواننده، قابل دسترس کند.
شعر با کارکردی که خود دارد، در جهت ایجاد تحول و گستردگی معنایی در زبان، حرکت می‌کند. اگرچه شعر، بنا ندارد که به زبان خدمت کند. هیچ شاعری به این دلیل شعر نمی‌سراید که خدمت به زبان کند (منظورم شاعری است که شعر ناب را می‌شناسد)؛ ولی با کاری که می‌کنند، احساس ما هوای تازه تنفس می‌کند و کلماتی، ممکن است پدید آیند که زبان ما را برای بیان گره‌های ترکیبی گویاتر کنند.

خراسان‌تایمز: کارکرد رمان و شعر را چگونه مقایسه می‌کنید؟
نورنیا: رمان معمولاً با خلق داستانی گسترده و شخصیت‌هایی که در گذر زمان رشد می‌کنند، تجربه‌ای تدریجی و عقلانی‌عاطفی به خواننده می‌دهد و او را در جهان روایت غوطه‌ور می‌سازد؛ در حالی‌که شعر با زبانی فشرده، تصویری و موسیقایی عمل می‌کند و به‌ جای داستان‌پردازی، بر لحظه، احساس و شهود تکیه دارد و اثرش را به صورت سریع‌تر و عمیق‌تر اما خلاصه‌تر منتقل می‌کند.

خراسان‌تایمز: چطور شد که به رمان رو آوردید و تجربه‌تان در این ژانر چگونه بود؟
نورنیا: در نوشتن (چه در شعر و چه در نثر) می‌کوشم نوعی معماری و ساختار طراحی کنم؛ نگرشی که از نظریه‌ی «ساختنِ ارادی» متن ادبی سرچشمه می‌گیرد و در برابر مفهوم الهام شاعرانه قرار دارد. در آغاز، چنین می‌پنداشتم که می‌توان گونه‌ای واحد از معماری را هم در شعر و هم در نثر پی گرفت. این دیدگاه حاصل خواندن رمان‌های پساساختارگرا و فلسفی در کنار شعر بود؛ آثاری که نشان می‌دادند زبان موجز، کاربرد فراوان استعاره، تعلیق و زمینه‌سازی برای خلق معنا از رهگذر گسست، تنها به شعر محدود نیست و در نثر نیز حضور دارد. در آن دوره، همین خصیصه‌ها را در شعر دنبال می‌کردم (هنوز هم در شعر به همین باورم؛ لیکن در غزل با محدودیت‌هایی روبه‌روییم). اما به‌ تدریج دریافتم که در نثر -به‌ویژه در رمان و داستان- می‌توان به گفت‌وگو مجال بیشتری داد و زمان طولانی‌تری با خواننده در تعامل بود.
از منظر آفرینش نیز، شعر محصول لحظه‌های خاصِ انباشتگی و تاثر است؛ در حالی‌ که رمان‌نویس یا داستان‌نویس تا پایان کار، زیر سایه‌ی معماری متن باقی می‌ماند. هر دو گونه، با خواننده رابطه برقرار می‌کنند، اما به گمانم این امکان در نثر گسترده‌تر است (نه الزاما عمیق‌تر). البته مقصودم داوری کلی نیست؛ چرا که شعرهایی هم هست با زبانی کم‌استعاره و ساده. در مقابل، رمان‌هایی هست که ساختاری پساساختارگرا، فرارونده، سمبولیک و تکه‌تکه دارند. من در رمان «هم‌سکوتان» همین رویه را در پیش گرفته‌ام. هم‌سکوتان اثری است که با وجود عناصر صریح و نمادهای هدایتگر، به سبب پارگی‌ها و کنارهم‌آمدن جزیره‌وار بخش‌ها، امکان تاویل و خوانش‌های متکثر را فراهم می‌کند. در مجموع، ورود به قلمرو نثر برای من راهی بود تا به گفتمان مجال دهم و با خواننده در افقی بازتر به گفت‌وگو بنشینم.

خراسان‌تایمز: در میان حوزه‌های شعر: بلخ، هرات و کابل، کار کدام حوزه را جدی‌تر می‌دانید؟
نورنیا: اولاً من با واژه «جدیت» موافق نیستم؛ چون حساسیت‌ها از همین جدیت، سرچشمه می‌گیرند. ثانیاً اگر بخواهیم به قصد ارزیابی به این سه حوزه نگاه کنیم، در هر کدام، تجارب ادبی گوناگونی می‌بینیم. در هر سه حوزه، نمونه‌های برجسته در شعر آزاد و مقید داریم. صحبت دقیق در مورد شعر هر حوزه، مستلزم پژوهشی جداگانه است. مضاف بر این، شاعران اثرگذار در استان‌ها و سمت‌های دیگر خراسان‌افغانستان نیز داریم.

خراسان‌تایمز: تجربه شما از حین سرودن چگونه است؟
نورنیا: من قبل از سرودن، احساس انباشتگی روانی می‌کنم و معمولا تلنگری باعث جاری‌شدنم می‌شود. خواندن هم در این انباشتگی اثرگذار است. گاهی پیش آمده که در جریان نوشتن یک مقاله که روزها را در بر می‌گیرد، می‌بینم که چند غزل هم نوشته‌ام. قرارداشتن در فازِ نوشتن کارگر است.

خراسان‌تایمز: تعریف‌تان از شعر چیست و به نظر شما شاعر خوب کیست؟
نورنیا: شعر، آفریده زبانی است که موجب انگیزۀ عاطفی، خیالی و هستی‌شناختی می‌شود. شاعر خوب به تعداد شعرهای خوب، وجود دارد و شعرهای خوب کم نیستند.

خراسان‌تایمز: شما در حوزه نقد ادبی نیز فعال هستید. وضعیت نقد ادبی افغانستان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
نورنیا: رسالت اصلی نقد، بازاندیشی در متن و فرهنگ است. در خراسان‌افغانستان، نقد ادبی به دلیل فقدان پیوستار نظری، ضعف نهادهای آموزشی و مانع‌تراشی‌های فرهنگی و اجتماعی، نتوانسته است از مرزهای نقد سنتی فراتر رود و به یک گفتمان فراگیر تبدیل شود. در این چارچوب، گذار از نقد سنتی به نقد مدرن تحقق نیافته و اغلب با برداشت‌های نادرست و کژفهمی‌های نظری همراه بوده است.
اگر قرار باشد چشم‌اندازی روشن برای آینده نقد ترسیم شود، نخستین‌گام باید بازشناسی جایگاه نظریه و آموزش تفکر انتقادی باشد؛ زیرا بدون این دو، نقد ادبی همچنان در پراکندگی و سطحی‌گرایی باقی خواهد ماند. هر تحول سیاسی و اجتماعی در کشور، به جای آنکه استمرار اندیشه نقادانه را تضمین کند، اغلب موجب گسست و انقطاع شده است. در واقع، تاریخ معاصر خراسان‌افغانستان شاهد آن بوده که جریان‌های ادبی و فرهنگی همواره زیر فشار ساختارهای سیاسی و مناسبات قدرت شکل گرفته و اغلب به‌ گونه‌ی مقطعی و ناپایدار باقی مانده‌اند. کودتاها، جنگ‌های داخلی و سلطه ایدئولوژی‌های گوناگون، فضایی را به وجود آوردند که در آن، نقد کمتر امکان رشد یافت. در چنین بستری، نقد ادبی بیش از آنکه به یک کنش معرفتی و فلسفی بدل شود، به ابزاری برای تأیید یا رد جریان‌های سیاسی و فکری تبدیل شد. همین امر باعث شد که نقد در بسیاری موارد، صورت تبلیغ یا ستایش به خود بگیرد. به ویژه در دهه‌های اخیر، نقد بیشتر در هیأت مقاله‌های ژورنالیستی یا نوشته‌هایی احساسی پدیدار شده و کمتر توانسته است در قامت پژوهش‌های عمیق و نظری رخ نماید.
در این مورد، در نقدِ نقد ادبی افغانستان به تفصیل پرداخته‌ام که به زودی، منتشر خواهد شد.

خراسان‌تایمز: شاعر مورد پسندتان از دیروزی‌ها و امروزی‌ها کیست؟
نورنیا: دفتر شعرهای گروس را به کسی داده بودم؛ آورد و گفت «تمام نشده»؛ گفتم «بماند». فکر می‌کنم کتاب، تصمیم ندارد برگردد. دوست دارم به بار چندم آن را بخوانم. در شعر، علاوه بر تجربه، نگاه تازه و تصویر نو، کارکرد زبان برایم لذت‌بخش است. خودم غزل می‌نویسم و غزلِ دوستانم را می‌خوانم و لذت می‌برم؛ اما غزلی را که توجه بر زبان در آن پررنگ‌تر باشد، دوست‌تر می‌دارم. شاید به این دلیل که کلنجار رفتن با نوشتار و فروشدن در کلمات و زیستن در آنجا، رضایت‌بخش است.

خراسان‌تایمز: چه برنامه و آثار تازه، روی دست دارید؟
نورنیا: با رفیقانِ «مبتلا به ادبیات»، نشست‌های کانونی ادبی «دیگر» را در بلخ برگزار می‌کردیم و حالا با توجه به شرایط، نشست‌ها به صورت مجازی برگزار می‌شوند. اخیرا مشغول برگزاری سلسله‌جلسات مطالعه تخصصی ادبیات و فرهنگ خراسان‌افغانستان، با هماهنگی مرکز مطالعات بین‌المللی خراسان‌افغانستان (دانشگاه علامه طباطبایی – تهران) و کانون فرهنگی و اجتماعی سید نادرشاه کیانی هستیم.
خوشبختانه در این نشست‌ها، اهالی ادبیات و فرهنگ (استادان دانشگاه‌های کشور در داخل و خارج، استادان دانشگاه‌های ایران، دانشجویان علوم انسانی و علاقمندان به مباحث ادبیات و فرهنگ خراسان‌افغانستان) تعدد چشمگیری دارند. این نشست‌ها در شرایط کنونی تحصیلی به ویژه برای زنان، اهمیت ویژه‌ای دارند.
مشغول نوشتنِ مقاله‌ای در بررسی نقد ادبی خراسان‌افغانستان هستم. این تمام شود، می‌خواهم کتاب نقد ادبی منتشر شود.
گاهی به خاطرم می‌آید که دفتر شعرهای جدیدم را هم چاپ کنم؛ اما فعلاً در اولویت قرار ندارد.

خراسان‌تایمز: با توجه به شراط کنونی، برای شعر و زبان پارسی چه باید کرد؟
نورنیا: از شعر و زبان پارسی نباید دفاع کنیم. در عوض، آنچه را که در جهت رشد، مفید می‌دانیم باید انجام دهیم.

در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://khorasantimes.com/?p=23152

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.