مانی فرهمند _تحلیل
مقدمه
در آستانه تحولات پرالتهاب در مرزهای خراسانافغانستان و پاکستان، پرسشهای زیر بهطرز جدی زوایای پنهان معادلات منطقهای را نمایان میکنند:
• آیا مناسبات تاریخی و استراتژیک بین پاکستان و گروه طالبان حقیقتاً به نقطه بحرانی رسیده است؟
• اگر چنین انشقاقی پیش آمده، چرا پاکستان هنوز دست به اقدام اساسی نمیزند و به یک بازی ظاهراً موش و گربه ادامه میدهد؟
• در هفتهها و روزهای اخیر چه تحولات مهمی میان دو طرف رخ داده است که تنشها را به اوج رسانده؟
• و نهایتاً، اگر همان «درگیری جدی و تمامعیار» واقعاً بروز کند، مردم خراسانافغانستان (به ویژه آنانی که هرگز از حاکمیت گروه طالبان رضایت نداشتهاند) در کدام سمت خواهند ایستاد؟ آیا منطق پیروزی نظامی پاکستان پیامد خواهد داشت، یا برافروختن احساس هویت ملی و مقاومت در برابر «تهاجم خارجی» برنده خواهد شد؟
در تحلیل زیر، تلاش میکنم به هریک از این پرسشها با دقت پرداخته، سنجههایی از قدرت، اراده، ملاحظات منطقهای و واکنشهای داخلی را بررسی کرده و در پایان چند سناریوی ممکن برای آینده روابط کابل–اسلامآباد و وضعیت داخلی خراسانافغانستان ارائه دهم.
۱. آیا مناسبات پاکستان و گروه طالبان واقعاً خراب شده است؟
پاسخ کوتاه: بله در سطح کنونی، روابط به شدت تحت فشار است و نوعی فروپاشی کنترلشده در اعتماد و تعاملات سنتی مشاهده میشود. اما «خراب شده» یعنی پایان؟ نه لزوماً.
شواهد اختلاف
1. تبادلات نظامی مرزی شدید: در روزهای اخیر، درگیریهای سنگینی در مرز خراسانافغانستان و پاکستان گزارش شده است: گروه طالبان مدعی کشته شدن ۵۸ سرباز پاکستانی هستند، در حالی که پاکستان میگوید ۲۳ نفر از نیروهایش کشته شدهاند و بیش از ۲۰۰ جنگجو (طالب یا مرتبط) از بین ررفتهاند. پاکستان همچنین ادعا کرده که دو گذرگاه مرزی عمده (تورخم و چمن) را و برخی گذرگاههای فرعی را بستهاند.
گروه طالبان از جانب خود واکنش دادهاند، برخی پستهای مرزی پاکستان را تسخیر کردند و خواستار پاسخ شدید شدهاند.
2. اتهامات متقابل بر پناه دادن به گروههای تروریستی: پاکستان به طور مداوم گروه طالبان را به پناه دادن به اعضای «تحریک گروه طالبان پاکستان» (TTP) متهم کرده است، سازمانی که از مرز خراسانافغانستان عملیات میکند. گروه طالبان اما این اتهام را رد کردهاند و گفتهاند که «یک جناح» در ارتش پاکستان است که نمیخواهد صلح برقرار شود و با تحریک و برنامهریزی تلاش دارد تنش را بالا ببرد.
3. گرایش گروه طالبان به تنوّع روابط خارجی: سفر اخیر وزیر خارجه گروه طالبان به هند و تلاش برای روابط گستردهتر با کشورهایی که پاکستان رقیب جدیاش بهشمار میروند، برای اسلامآباد نگرانکننده است. این تغییر مسیر را میتوان نشانهای از تلاش گروه طالبان برای کاهش اتکای مطلق به پاکستان تعبیر کرد.
۴. فاصله در منافع استراتژیک: اگر پیشتر پاکستان نقش «پشتپرده و تسهیلکننده» گروه طالبان را بازی میکرد، از زمان بهقدرت رسیدن گروه طالبان و تغییر معادلات منطقهای، منافع دو طرف تا حدودی واگرا شده است.
پاکستان هنوز نیاز دارد گروه طالبان را تحت نفوذ خود نگه دارد، اما گروه طالبان در پی مشروعیت بینالمللی و استقلال در سیاستگذاری است.
با این شواهد، میتوان گفت که مناسبات تخریب نشده بهصورتِ کامل، ولی به شدت دچار فشار، بیاعتمادی و تنش شدهاند. دیگر آن تعامل همدلانه و موازی گذشته نیست؛ «همزیستی شکننده در سایه تهدید و تردید» بهنظر مدل جاری است.
۲. اگر روابط خراب شده، پاکستان چرا اقدام جدّی نمیکند و چرا وارد جنگ کامل نمیشود؟
این پرسش کلیدی است و پاسخی که در اینجا ارائه میشود ترکیبی از منطق قدرت، ملاحظههای منطقهای و محدودیتهای داخلی پاکستان است.
موانع و ملاحظات پاکستان:
1. هزینه نظامی سنگین و تلفات انسانی بالا: جنگ تمامعیار علیه گروه طالبان در خراسانافغانستان میتواند به یک باتلاق تبدیل شود.
پاکستان خود تجربه مداخلات دشوار و بلندمدت در مناطق قبایلی دارد عملیاتهایی که موجب هزینه بالا، شورشهای بیشتر، و مخالفتهای مردمی شده است.
وارد شدن به جنگ گسترده در خاک خراسانافغانستان، چندین برابر دشوارتر و پرهزینهتر است.
2. پیچیدگی جغرافیایی و مرز دشوار: مرز پاکستان و خراسانافغانستان، بهویژه خط دیورند، طولانی، کوهستانی و با پوشش دشوار است.
کنترل کامل آن بدون حضور گسترده زمینی بسیار سخت است. امکان تهدید پنهان، پوشش از کوهستان و خطاهای اطلاعاتی زیاد است.
3. ناپایداری سیاسی داخلی پاکستان: پاکستان در وضعیت سیاسی و اقتصادی شکنندهای قرار دارد. فشارهای اقتصادی، ناآرامیهای داخلی، بحران مالی و رقابتهای قدرت میان نهادهای سیاسی و نظامی، مانع از آن است که اسلامآباد بتواند تمام منابع خود را در یک جبهه جدید متمرکز کند. یعنی، پاکستان باید بین دخالت مستقیم سنگین و حفظ ثبات داخلی خود یکی را انتخاب کند.
4. ترس از مشروعیت منطقهای و اعتراض بینالمللی: جنگ گسترده در خاک همسایه میتواند پاکستان را هدف انتقاد بینالمللی قرار دهد. پاکستان باید مراقب باشد که خود را بهعنوان «متجاوز خارجی» معرفی نکند، به خصوص که در افکار عمومی خراسانافغانستان بخشی از اذهان به تجاوز خارجی بسیار حساساند.
۵. بازی دوگانه و حفظ اهرم فشار: پاکستان تمایل دارد همان سلاح فشار را در دست داشته باشد: نه کنار بکشد، نه حمله کامل کند. با اتهامزنی، حملات محدود، بستن مرزها و موج تبلیغاتی، اسلامآباد میتواند گروه طالبان را تحت فشار بگذارد بدون اینکه هزینه یک جنگ کامل را بپردازد. این «بازی موش و گربه» به او اجازه میدهد انعطاف استراتژیک داشته باشد.
۶. وابستگی تاریخی و ارتباطات اطلاعاتی-نظامی عمیق: حتی وقتی اختلاف هست، هنوز ساختارها و کانالهای ارتباطی میان نظامیان پاکستان و حلقههایی از گروه طالبان وجود دارد.
قطع کامل آن بسیار دشوار است. تلاش برای ایجاد شکاف کامل با گروه طالبان میتواند عواقب بازدارنده داشته باشد.
بنابراین، پاکستان در وضعیت «عملیاتی محدود و فشار هوشمند» گیر کرده است: نه بهکلی کنار میکشد، نه ورود به جنگ حداکثری را میپذیرد.
۳. در هفتهها و روزهای اخیر چی گذشته است؟
در این بخش مروری بر تحولات اخیر میآورم که چشمانداز کنونی را شکل دادهاند: حملات هوایی و ادعاهای تجاوز علیه کابل: پاکستان (یا نیروهای وابسته) به حملاتی در کابل و بازارهای شرق خراسانافغانستان متهم شده است. گروه طالبان این حملات را «تجاوز» خوانده و هشدار دادهاند که پاسخ خواهند داد.
پاکستان هنوز بهصورت رسمی واکنشی که قبول کند به این اتهامات ندارد، اما مقامات نظامی تأکید کردهاند که آماده «حملات برونمرزی علیه مخفیگاههای تروریستی» هستند.
تلافات مرزی؛ تبادل آتش و ادعاهای کشتار در شبهای اخیر، درگیریهایی گسترده در نقاط مرزی بین گروه طالبان و نیروهای پاکستانی گزارش شده است. هر طرف ادعا کرده است بخشهایی از پستهای دیگری را تصرف کرده است.
پاکستان اعلام کرده است ۲۳ نیروی خود را از دست داده و بیش از ۲۰۰ جنگجو (طالب یا مرتبط) کشتهاند. گروه طالبان اما ادعا کردهاند ۵۸ سرباز پاکستانی را کشتهاند.
بسته شدن مرزها و اختلال در تجارت و رفتوآمد که بهدنبال درگیریها، گذرگاههای اصلی مانند تورخم و چمن بسته شدهاند و برخی مرزهای فرعی نیز تعطیل شدهاند. این امر تجارت و هم رفتوآمدهای مردم دو سوی مرز را مختل کرده است.
داخله کشورهای ثالث برای آرامش دادن قطر و عربستان سعودی در تماسهایی میان دو طرف نقش میانجی ایفا کردهاند و طرفها را به خودداری دعوت کردهاند. گروه طالبان نیز اعلام کردهاند از طرف آنها «درخواست توقف مبارزه» شده است و از موضع خود عقب نشستهاند.
اتهام درونی و تبلیغات رسانهای گروه طالبان در موضع رسمی گفتهاند که یک «جناح ویژه» در ارتش پاکستان میکوشد صلح را خراب کند تا منافع خود را حفظ کند. رسانههای منطقهای و بینالمللی نیز به گمانهزنیهایی درباره اینکه آیا پاکستان واقعاً تحت فشار داخلی است یا در موضع احتیاط، پرداختهاند. این تحولات نشان میدهد که تنشها نه صرفاً شعلهور شده، بلکه به نقطه انفجار نزدیک هستند.
۴. در صورت جنگ تمامعیار، مردم خراسانافغانستان کدام طرف خواهند ایستاد؟
این بخش پیچیده است و نتیجه آن به عوامل متعدد داخلی، قومیتی، پیامدهای نظامی و ظرفیت روانی مردم وابسته است. اما میتوان چند خط فرضی و سنجه کلی را ترسیم کرد.
عوامل تعیینکننده مواضع مردم
1. در فرهنگ خراسانافغانستان، حساسیت نسبت به تجاوز خارجی همواره بالا بوده است، اما در وضعیت کنونی، این احساس دیگر الزاماً به سود گروه طالبان تمام نمیشود.
بیشتر مردم، بهویژه در شهرها و میان اقوام غیرپشتون، طالبان را خود بخشی از بحران و استمرار خشونت میدانند نه نیروی مدافع سرزمین. بنابراین، اگر حملهای خارجی رخ دهد، ممکن است شعار «دفاع از خاک خراسانـافغانستان» بهجای حمایت از طالبان، به شکلگیری نوعی مقاومت ملی مستقل از طالبان بینجامد مقاومتی که در برابر هر دو تهدید، هم اشغال بیرونی و هم استبداد درونی، تعریف شود. در چنین حالتی، طالبان نه مرکز مقاومت، بلکه یکی از عوامل فروپاشی مشروعیت آن خواهند بود.
۲. تجربه تلخ حکومت گروه طالبان برای برخی گروهها: بسیاری از مردم بهویژه در مناطق غیرپشتون (اهالی هزاره، تاجیک، ازبک و سایر اقوام) تجربه تلخ حکومت گروه طالبان را دارند و ممکن است هرگونه جنگی را که بتواند موقعیت گروه طالبان را تقویت کند، رد کنند. برای این بخشها، مقاومت علیه گروه طالبان ـ چه از داخل، چه با حمایت خارجی ـ ممکن است گزینه ترجیحی باشد.
۳. نیاز به امنیت و ثبات: در میان مردم، حتی اگر از گروه طالبان راضی نباشند، ممکن است ترس از هرجومرج، فروپاشی امنیتی، بحران انسانی یا وخامت وضعیت معیشتی باعث شود برخی طرف «نهاد قوی» را انتخاب کنند تا وضعیت بحرانی را کنترل کند.
۴. گرایشهای قومی و محلی: در مناطقی که نفوذ گروه طالبان قوی است یا جمعیت عمدتاً پشتون است، مردم ممکن است بیشتر در کنار گروه طالبان بایستند یا خنثی بمانند. اما در مناطقی که رابطه قومی متفاوت است، احتمال مخالفت بیشتری وجود دارد.
۵. میزان وابستگی به نیروهای مقاومت یا جریانهای سیاسی ضدگروه طالبان: اگر جریانهای سیاسی، احزاب یا تشکلهای مقاومت (داخلی یا در تبعید) بتوانند سازماندهی و نیرو جمع کنند، مردم میتوانند جبهه معارض را حمایت کنند.
طرف برنده احتمالی: پاکستان یا گروه طالبان؟
در وضعیت فرضی جنگ کامل، پاکستان از نظر قدرت نظامی و منابع، مزیت دارد؛ اما این برتری لزوماً تضمینی برای پیروزی نهایی نیست. مقاومت محلی، دانش از زمین، انگیزه ملی و فشار بینالمللی عوامل مهمیاند.
اگر مردم بهصورت انبوه وارد صحنه نشوند یا سازمان دهنده گان گروه طالبان نتوانند تشکل یابند، فشار نظامی پاکستان میتواند بر گروه طالبان غالب شود، چون گروه طالبان چون دولت فعلی، ممکن است در برابر نیروی خارجی مشکلتر مقاومت کند.
اما اگر جبهه داخلی متحد و مؤثر باشد، شعار دفاع از وطن و مقاومت ممکن است بر عنصر نظامی غلبه کند. بنابراین، احتمال ترکیبی است؛ در بسیاری از نقاط، صحنه درگیری محلی خواهد بود؛ برخی مناطق ممکن است تسلیم شوند، برخی مقاومت کنند، و مناطق استراتژیک ممکن است میان دو طرف دستبهدست شود.
نتیجهگیری و سناریوهای محتمل آینده
با توجه به تحلیل فوق، میتوان چند سناریوی محتمل برای آینده روابط پاکستان-گروه طالبان و وضعیت داخلی خراسانافغانستان ترسیم کرد:
احتمال پیامدها شرح سناریو
زیاد ادامه حاکمیت گروه طالبان با فشار محدود پاکستان؛ شکست بزرگ مقاومت فعال (گروه طالبان)؛ وضعیت شکننده امنیتی در مرزها تنشها فروکش کرده، دو طرف به مذاکرات کنترلشده روی میآورند و روابط به وضعیت ناپایدار قبلی بازمیگردد
۱. آتشبس محدود و بازگشت به گفتوگو
متوسط خراسانافغانستان به عرصه نبرد نیابتی تبدیل میشود؛ مردم معمولی دچار رنج بیشتر میشوند؛ مقاومت محلی پراکنده رشد میکند جنگ خفیف ولی مداوم؛ پاکستان مداخلات محدود مرزی؛ گروه طالبان نیز ضدحملات میکنند؛ آتشبسهای مقطعی
۲. درگیری بلندمدت منطقهای
کم ولی با عواقب بسیار خطرناک جنگ داخلی گسترده؛ سقوط کامل گروه طالبان؛ خلأ قدرت بزرگ؛ ورود کشورهای ثالث به بحران پاکستان عملاً وارد خاک خراسانافغانستان میشود یا پشتیبانی وسیع لجستیکی و نظامی به جریانی درون گروه طالبان میکند تا حکومت فعلی را سرنگون کند.
۳. مداخله پاکستان در سطح جنگ تمامعیار
متوسط به کم تغییر رهبری در درون گروه طالبان؛ ممکن است سیاستهای پاکستانپسند اعمال شود؛ مقاومت ممکن است به حاشیه برود پاکستان از طریق نفوذ بر بخشهایی از گروه طالبان تلاش میکند جناحهای موافق را تقویت کند و جناح مقاومت داخل گروه طالبان را تضعیف کند
۴. تسویه بین گروه طالبان و جناح پاکستانگرای گروه طالبان
جمعبندی نهایی
روابط میان گروه طالبان و پاکستان در آستانه فروپاشی کنترلشده است؛ وضعیت به گونهای نیست که بتوان گفت «قطع کامل» شده، اما شکاف عمیقی در اعتماد و منافع بهوجود آمده است.
پاکستان هنوز جرأت اقدام کامل ندارد چون هزینهها زیاد، پیچیدگیها فراوان و ملاحظات داخلی شدید است.
در هفتههای اخیر تبادل آتش شدید، مرزهای بسته و مداخله میانجیگری نشان داده که تنش به اوج رسیده است.
اگر جنگ واقعی شروع شود، مردم خراسانافغانستان مواضع متفاوتی خواهند داشت؛ اما شعار محافظت از خاک و هویت ملی، بهویژه در میان کسانی که از گروه طالبان ناراضیاند، میتواند نیروی وحدتبخش باشد. در نهایت، سناریوی محتملتر بازگشت به وضع آستانهای جنگِ محدود و فشار متقابل است، نه جنگ تمامعیار یا تسلیم کامل.
به بیان دیگر، آینده خراسانافغانستان نه در شعارهای گروه طالبان، نه در محاسبات سرد پاکستان، بلکه در اراده مردمِ خسته از سلطه و جهل رقم خواهد خورد.