نویسنده: مانی فرهمند
بخش نهایی
۴. ۳. زبان مشترک پارسی؛ رسانه روایت مقاومت
سومین ضلع روایت، زبان مشترک پارسی است. این زبان نه تنها زبان دیوانی و ادبی خراسانافغانستان، بلکه زبان تمدنساز منطقه است. از شاهنامه فردوسی تا اشعار بیدل دهلوی و آثار مولانا، زبان پارسی حامل یک میراث غنی فکری و فرهنگی است.
پارسی نه تنها زبان شعر و اندیشه است، بلکه رسانهای زنده برای بازگویی دردها، رؤیاها و مقاومتهای مردمانی است که در گسترهای وسیع از تاریخ و جغرافیا زیستهاند.
این زبان، حامل حافظهی جمعی و روایتهای پایداری است؛ از حماسههای اساطیری شاهنامه گرفته تا سرودهای آزادیخواهانه معاصر در برابر سلطه، تحجر و ستم، پارسی توانسته است بستری برای گفتوگوی میان نسلها و میان فرهنگها باشد؛ زبانی که توانسته رنجها را به شعر، شکستها را به روایت و امیدها را به مانفیست بدل سازد.
روایت مقاومت، اگر در زبان مادری و مشترک جاری شود، ریشه میگیرد و شنونده را به کنشگر بدل میسازد.
پارسی با همهی تنوع لهجهها و گسترهی جغرافیاییاش، رسانهای است که نه مرز میشناسد و نه انحصار؛ بلکه همچون رودخانهای جاری، پیام پایداری و آزادی را به گوش همهی فرزندان خود میرساند. از این رو، زبان پارسی نه فقط ابزار بیان، بلکه خود به میدان مقاومت بدل شده است؛ مقاومتی فرهنگی که در برابر فراموشی، تحریف و تحقیر ایستاده و در پیوند با روایت مقاومت سیاسی، اعتبار جنبشهای آزادیخواهانه را استوار میسازد.
در روایت مقاومت ملی، پارسی نقش «رسانه» را دارد؛ وسیلهای برای انتقال اندیشه، سازماندهی فرهنگی و پیوند میان اقوام و مناطق. نباید برای این زبان «صاحبسازی» کرد یا آن را به یک قوم خاص محدود نمود.
پارسی زبان مشترک همه مردم است و روایت مقاومت باید بر همین اساس از آن بهره بگیرد.
در ادبیات مقاومت اول، از شعرها و سرودهای محلی گرفته تا یادداشتهای احمدشاه مسعود، زبان پارسی وسیله اصلی بیان بود.
امروز نیز میتواند همان نقش را در مقاومت دوم ایفا کند: ساختن حافظه جمعی و ایجاد پلی میان گذشته و آینده.
۴. نیاز امروزی خراسانافغانستان به مقاومت
تنها ملتهای میتوانند ادامه حیات بدهند که مانع بر باد رفتن هویت خودشان شده و در برابر استبداد به مقاومت برخاسته اند. نسل امروز تاجیک، ازبک، هزاره خراسانافغانستان به برکت مقاومت دوامدار و فرهنگ درخشان شهنامهای است که تاب آورده است و همیشه استبداد خارجی و سرکوب داخلی را بر نتافته اند.
در شرایط کنونی با توجه به هماهنگی کشورهای جهان در حفظ وضعیت موجود خراسانافغانستان که لشکر بی هویتی در صدد زائل کردن تمدن کهن آن است، با حمایت کشورهای جهان: آمریکا، اروپا، و همسایگان چون پاکستان، ایران، چین و روسیه در شرایط دشواری قرار داده است و هیچ همنوائی در امر مقابله در برابر گروه بی دانش و فرهنگ مسلط بر سرنوشت کشور وجود ندارد و تنها روزنه امید مقاومت اصل خراسان برای دستیابی به همان جایگاه است که شایسته آنرا دارند.
مقاومت تنها و یگانه راه جلوگیری از نابودی است، اگر در شرایط امروزی چنین امری تحقق نیابد فردا دیگر خراسانیان تاجیک، ازبک، هزاره به تاریخ خواهند پیوست و بردگان این سرزمین خواهند بود. و زبان و فرهنگ و تمدن پر بار شان از سرزمین اصلی (خراسان) محو خواهد شد.
اگر مقاومت صورت نگیرد فرایند افغانیزه شدن به دنبال سیاست عبدالرحمانی با شدت ادامه خواهد یافت و تا چند سال دیگر همه یکرنگ و یک زبان خواهند شد با این نتیجه که هویت ساختگی و جعلی افغانیزه شده هویت و اصالت فرهنگی و تمدنی را در زیر خاک و خاکستر مدفون خواهد ساخت.
۱. ۴. جبهه مقاومت ملی چرا و چگونه؟
پیشینه جبهه مقاومت نخست در برابر گروه طالبان و ناسیونالیسم قومی در خراسانافغانستان برای بار نخست در دهه ۸۰ شکل گرفت و در واقع مقاومت فرزند درگیریهای درون گروهی مجاهدین پس از سقوط رژیم کمونیستی بود که همزاد تهاجم گسترده قومی جهت سرکوب و بغاوت در برابر دولت مجاهدین به رهبری استاد برهانالدین ربانی شهید بمیان آمد و این جبهه شامل اتحاد احزاب جمعیت، وحدت و جنبش میشد که تحت رهبری احمدشاه مسعود شهید شکل گرفت و تا ترور وی ادامه یافت.
در مورد چگونگی شکلگیری جبهه مقاومت دوم میتوان گفت که این جبهه همزاد سقوط جمهوریت شکل گرفت طوری که پس از سقوط نظام جمهوریت همه سیاسیون و رهبران در صدد فرار از کشور شدند و در همین زمان عدهای کمی با احمد مسعود فرزند احمدشاه مسعود رهبر مقاومت نخست در برابر گروه طالبان با چرخبال راهی پنجشیر گردیدن و تا مدت کمتر از دو هفته پس از سقوط کابل به دست گروه طالبان هسته خام و نا پخته مقاومت دوم در پنجشیر شکل گرفت.
قبل از این که ساختار جدی جبهه شکل بگیرد گروه طالبان تا دروازههای پنجشیر رسیدند و بیشتر از دو هفته پنجشیر زیر فشارهای شدید از ورودیهای گلبهار، انجمن و خاواک در برابر دها هزار طالب پشتون، ازبک و بدخشانی قرار گرفت و با قطع برق، مواد اولیه ارتزاقی، سوخت و قطع شبکههای مخابراتی و همچنان فشار طبقه ملاهای پنجشیر بر احمد مسعود جبهه مقاومت تازه تاسیس شده به منظور جلوگیری از یک فاجعه انسانی ساحات مسکونی دره را ترک گفتند و رهبر جبهه مقاومت با اصرار نزدیکانش و به منظور ایجاد ساختار جبهه مقاومت و همآهنگی با جریانهای مخالف طالبان اعم از احزاب سیاسی، نظامیان پیشین، فعالان مدنی، زنان و سایر گروههای که با تحجرگرایی طالبان در تضاد هستند خراسانافغانستان را ترک نمود.
حالا در چنین وضعیتی که در خراسانافغانستان تنها امید برگشت به وضعیت مطلوب در شکلگیری مقاومت مردمی نهفته است و مقاومت به اشکال مختلف آن که از جنبش اعتراضی زنان، مبارزات مسلحانه، دست برداشتن حمایت قومی از این گروه، فعالیت فرهنگی ضد طالبانیسم، عدم همکاری در ادارات حکومت این گروه، بسیج افکار عامه جهان در برابر سکوت مرگبار مسببین این وضعیت کشور، جلب حمایت جهان از کانالهای تاثیر گذار، جلب توجه سازمانهای جهانی حامی آزادی و حقوق بشر و دها مجرای دیگر میتواند بر شکل گیری جبهه گسترده در برابر طالبان بیانجامد.
۲. ۴. اصلاحات جدید: ساختارگرایی در برابر نخبهسالاری
ساختار عبارت از ترتیب اجزا یا عناصر نظم یافته ای که یک کل را تشکیل میدهند ساختار را پیش از هر چیز یک پدیده برونی و قابل مشاهده میداند. در این مجموعه آنچه اهمیت دارد وبه مشاهده در میای روابط اجتماعی میان افراد یا گروهها است و همین روابط هستندکه سبب تفاوتگذاری اجتماعی در سطح فردی یا در سطح اجتماعی بر اساس نقشها میشوند و تداوم منطقی را در زمان و مکان نشان میدهند.
برای انسجام جبهه مقاومت ملی به عنوان یک پدیدهی مورد نیاز در محیط اجتماعی خراسانافغانستان نیاز است تا ساختار این جریان به صورت نظام مند شکل بگیرد. تالکت پارسونز برای کارکرد ساختارهای یک محیط اجتماعی باور دارد: کارکرد ساختاری مجموعه فعالیتهای است که درجهت برآوردن یک نیاز یانیازهای نظام انجام میگیرد. چهار تفکیک است که برای همه نظامهای ضرورت دارند:
1. تطبیق: هرنظام خودش را بامحیط تطبیق دهد.
2. دستیابی به هدف: یک نظام باید هدفهای اصلی اش را تعین کند و به آنها دست یابد.
3. یک پارچگی: هرنظام باید روابط متقابل اجزای سازنده اش را تنظیم کند.
4. سکون یا نگهداشت الگو: هرنظامی باید انگیزشهای افراد و الگوهای فرهنگی آفریننده و نگهدارنده این انگیزشها را ایجاد، نگهداری و تجدید کند.
جبهه مقاومت ملی طی این مدت چهار سال با وجود مقاومت مسلحانه و دادن قربانیهای زیاد هزاران نیروی جنگی گروه طالبان را از بین برده و خسارات زیادی بر این گروه وارد ساخته است. و در کنار این وضعیت با چالشهای نیز مواجه است که البته در قسمت اخیر این تحلیل به آن توجه شده است و طی این مدت کار گستردهای نیز بالای ساختار جبهه صورت گرفته است که بر اساس آن جبهه از ملکیت فردی و گروه خاص بیرون شود.
با توجه به الگوهای ساختاری فوق این جبهه میتواند به یک جنبش فراگیر مبدل شود که: با محیط خودش منطبق، هدفهای مشخص برای دستیابی، ایجاد روابط نظام مند ساختاری و همچنان بر اساس الگوی فرهنگ که نظام اجتماعی را با هم پیوند میدهد. و این الگوی فرهنگی به ویژه فرهنگ پارسی که ذخیره ازتوانائیها استعدادهای است که در جغرافیای این کشور وجود دارد.
نتیجهگیری و پیشنهادات
روایت جبهه مقاومت ملی، اگر بهدرستی پرداخته شود، یک بدیل قدرتمند در برابر گروه طالبان خواهد بود.
این روایت بر سه ضلع استوار است:
• اسلام معتدل بهعنوان پاسخ به قرائت گروه طالبانی.
• هویت خراسانی بهعنوان نماد همزیستی فراتر از قومیت.
• زبان مشترک پارسی بهعنوان رسانه و حافظه جمعی.
این سه ضلع، وقتی با مطالبه سیاسی یک ساختار غیرمتمرکز و دموکراتیک پیوند بخورند، روایت مقاومت ملی را از یک حرکت محدود به یک پروژه تاریخی و تمدنی ارتقا خواهند داد.
بدون روایت، مقاومت دوم صرفاً یک واکنش مقطعی است؛ اما با روایت، میتواند به یک افق تازه برای آینده خراسانافغانستان تبدیل شود — افقی که در آن آزادی، عدالت و همزیستی، سه ارزش بنیادین خواهند بود.
مطالبات سیاسی روایت؛ از اندیشه مسعود تا ساختار آینده: هر روایت، در نهایت باید به مطالبات سیاسی مشخص منجر شود.
احمدشاه مسعود در سالهای پایانی حیاتش طرحی از یک ساختار سیاسی غیرمتمرکز پارلمانی-صدارتی ارائه کرده بود. ویژگیهای این ساختار عبارتاند از:
• تقسیم قدرت میان مرکز و استانها برای جلوگیری از تمرکز استبدادی.
• مجلس نمایندگان بهعنوان نهاد قانونگذاری و نظارت بر قوه مجریه.
• نخستوزیر و رئیسجمهور در کنار هم، برای ایجاد تعادل در قدرت.
این طرح سیاسی، همان ترجمان عملی روایت مقاومت است: اسلام معتدل، هویت خراسانی و زبان مشترک پارسی در نهایت به مطالبه یک نظام سیاسی عادلانه و مشارکتی گره میخورند.
جبهه مقاومت ملی برای همآهنگ سازی و بسیج عمومی در برابر حاکمیت نا مشروع گروه طالب ملزم به موارد ذیل است:
1. با تمام جریانهای مخالف طالب زمینه همسوئی و گفتوگو را باز بگذارد و بدون هیچ قید و شرطی زمینه تفاهم و مبارزه مشترک را فراهم سازد.
2. مقاومت نیاز به بیانیه، خط مشی و استراتیژی زمان مند (کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت) دارد و بدون داشتن مانفیست نتیجه مطلوب به دست نخواهد آمد و برای دستیابی به یک خط مشی واحد ضرورت به تفاهم و همآهنگی نخبگان فرهنگی، اساتید، دانشجویان، نسل جدید و متفکران سیاسی دارد تا بر ایجاد یک خط فکری و حتی ایدئولوژی بدیل اسلامگرایی افراطی طرح مانفیست را انجام دهند.
3. حمایت از حرکتهای مدنی، فرهنگی، سیاسی و ایستادگی زنان در برابر طالبان که برای جبهه مقاومت فضای باز سیاسی و حمایت جهانی را در میان مدت به دنبال خواهد داشت.
4. گسترش حوزه فعالیت فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در داخل و خارج از خراسانافغانستان.
5. تاکید بر ایجاد مناسبات سیاسی در سطح بینالمللی و جلب همکاری جهان در امر مبارزه با گروه نا مشروع حاکم در خراسانافغانستان.
6. وارد ساختن اسم با مسمای خراسان در ادبیات سیاسی امروز و تلاش در جا افتادهگی این واژه در داخل و خارج از کشور و همچنان داشتن جسارت از ابراز هویت واقعی خراسانی بودن به جای هویت جعلی افغانی.