رحمتالله آرینپور
جانالفرد گری، پزشک بریتانیایی که مدتی در دربار امیر عبدالرحمانخان خدمت میکرد، در کتاب خاطرات خود با عنوان «در دربار امیر» یکی از جنبههای کمتر شناختهشدهی فرهنگ درباری خراسانافغانستان آن زمان را بازتاب داده است.
این جنبه به رقص دختران و پسران نوجوان در محافل اشرافی آن دوران میپردازد.
به روایت گری، جشنهای عروسی امیرزادهگان و غلامبچهگان در دربار امیر با شکوه و تجمل بسیار برگزار میشد. انواع خوراکیهای لذیذ و گوناگون برای مهمانان آماده میگردید، توپها به صدا درمیآمد، آتشبازی آسمان را روشن میکرد و موسیقی و آواز، فضای مجلس را سرشار از شور و هیجان میساخت.
او در شرح یکی از این شبها مینویسد: «در محفل، دختران رقاص هندی آمدند. آنان بیحجاب و بازنگر بودند و به صدای موسیقی پیچوتاب میخوردند، به اینسو و آنسو میجهیدند، خود را به زمین میانداختند و به اندامهای خویش حالاتی میدادند که برای من غیرقابل فهم بود».
این روایت، تصویر روشنی از نوع نگاه ابزاری به زنان در دربار امیر ارائه میدهد؛ درباری که زمامدارش خود را امیر مسلمانان خراسانافغانستان میخواند، اما در عمل، رفتارهایی متفاوتتر از اصول دینی از خود نشان میداد.
داکتر گری مینویسد که امیر عبدالرحمانخان در بیشتر جشنهای رسمی دولتی نیز حضور مییافت و در آن مراسم، فرماندهان، بازرگانان و بزرگان اقوام مختلف از جمله هزارهها، ترکمنان و افاغنه برای عرض تبریک و پیشکش، در کاخ حاضر میشدند.
در این جشنها پس از سخنرانی امیر، نوازندهگان به نواختن ساز میپرداختند و برنامهی رقص و آواز تا نیمههای شب ادامه مییافت.
برای مهمانان، پلو، گوشت، نان خشک، شیرینی و برای مهمانان خارجی حتا شراب تهیه میشد تا مجلس به نهایت خوشی سپری گردد.
این پزشک بریتانیایی در بخش دیگری از خاطراتش، صحنهای را توصیف میکند که در آن، دختران رقاص هندی و پسربچههای خراسانافغانستانی بهطور همزمان در جشن یکی از امیرزادهها میرقصیدند. او مینویسد: «در جشن عروسی یکی از امیرزادهها، دختران رقاص هندی همراه با پسربچههای خراسانافغانستانی میرقصیدند.»
در جشن دیگری در شمال کشور، تنها رقاصان پسر حضور داشتند. در آن جشن، رقاصان از نفس افتادند و یکی پس از دیگری میدان را ترک کردند.
سپس گروهی از پسران نوجوان حدود سیزده یا چهارده ساله با موهای بلند و لباسهای دخترانه وارد شدند. من از دیدن این صحنه احساس ناخوشایندی داشتم. رقص آنان شباهتی به بالهی اروپایی داشت، اما قابل مقایسه با آن نبود.
این روایت، بازتاب دیگری از مناسبات فرهنگی در دربار امیر عبدالرحمانخان ارائه میدهد. فرهنگی که در آن، رقص پسران نوجوان با پوشش زنانه در میان اشراف و درباریان رواج داشتهاست.
شواهد نشان میدهد که خود امیر در گسترش این رسم نقش مستقیم داشت و آن را از جنوب کشور به جغرافیای شمال و شمالشرق خراسانافغانستان منتقل کرد.
در کنار این، بخش بزرگی از کارگزاران و خدمهی دربار را پسرانی تشکیل میدادند که امیر عبدالرحمانخان در کتاب تاجالتواریخ چندینبار از آنان با عنوان «غلامبچههای محوشرو» یاد کرده است. محمدصدیق فرهنگ در کتاب افغانستان در پنج قرن اخیر مینویسد که یکی از دلایل کم بودن شمار زنان امیر نسبت به اجدادش، علاقهمندی او به پسران نوجوان بوده میتواند. خود امیر نیز در نوشتههایش اشاره کرده که کمتر با همسرانش وقت میگذرانده و بیشتر شبها را در اتاقی سپری میکرده که غلامبچهها برایش کتاب میخواندند.
این توصیفها بخشی از واقعیتهای درونی دربار امیر را آشکار میسازد که تاریخ رسمی خراسانافغانستان کمتر به آن پرداخته است.
با این حال، برخی از سنتهای پیشین، از جمله رقص پسران نوجوان با موهای بلند و لباسهای زنانه، هنوز هم در بخشهایی از خراسانافغانستان به گونهای پراکنده مروج میباشد.
از مجموعهی روایتهای جانالفرد گری چنین برمیآید که دربار امیر عبدالرحمانخان نهتنها مرکز قدرت سیاسی، بلکه عرصهی رفتارهای متناقض اجتماعی و فرهنگی نیز بودهاست.
رقص دختران و پسران نوجوان، حضور غلامبچهها در ساختار دربار و علاقهی شخص امیر به آنان، نشان میدهد که پشت چهرهی اقتدار و دینداری ظاهری، دنیایی از روابط پنهان، لذتجویی و نمایش قدرت نهفته بود. این روایتها، سند زندهی از لایههای خاموش تاریخ اجتماعی-فرهنگی خراسانافغانستان در سدهی نوزدهم میلادی میباشد.