نویسنده: حسیب فقیری کارشناس امور روانشناسی دینی
هنر در باز آفرینی پدیدهها نقش مهم و حیاتی داشته است. هنر آموزهها و ارزشها را طوری جذب و مسحور میکند که گویی همه آنچه وجود دارد در محور همین پدیده هنر بازتاب ومعنا داده شده است.
در حالی که اصل آن هنر نیست خود آموزه است، این هنر است که به معنا بخشی آن در عالم ماده کمک کرده است؛ حتا مولوی در مثنوی خود نیز از پدیدهی هنر و هماهنگی میان هنر و دین به تحریر کتاباش پرداخته است.
هنر صورت زیبای یک مساله را با انگیزاندن فرد به او میفهماند فهم رموز، اسرار، رسوم، رفتارهای فردی، اجتماعی، محیطی و انتزاعی و درک ماهیتی اصل پدیدهها را میتوان با پدیده هنر درک کرد موجودیت پدیده هنر در قالب آموزهها اصل آموزهها را زیبا و کلیت قضایا را بازتاب جانانه داده است.
در این بین و اما هنر بیان تجربی پدیدههاست که نتایج فردی دارد بیانی که ماهیت آن ارزش میآفریند و این ارزش به نگاه تاریخی متداوم و بیدار باقی میماند انسانها در طول تاریخ از هنر و مافیهای آن برای بازتاب ارزشها و واقعیات موجود اجتماعی بیشترین استفاده را نموده اند و در واقع محک همین پدیدهها بوده که ما را در سیر صعودی و نزولی تاریخ به عمق محیطهای که هنر از آن سخن گفته است؛ کشانده است.
باری هنر در دین نیز به ارزش ماهیتی و معنوی آن افزوده است طوری که اگر به تاریخ ادیان نگاه بیاندازیم در میابیم که هنر با زور خیال مادهای اصل معنایی دین را چنان زیبا به رخ کشانده است که با دیدن دین در نقاب هنر حتا بیمعرفتترین انسان حس مسرت از آن میگیرد در ادیان قدیمی مصری این هنر بوده که ماهیت تدین و پدیده اعمال خیر و شر آن زمان و مردم را به شکل زیبا آفرینانه اش شرح میدهد.
یکی از ادیان قدیمی که در مصر وجود داشته پدیده هنر آن را بگونهای ترسیم کرده که مجاورت نزدیکی با ادیان ابراهیمی با تفاوت دیدگاه اعتقادی داشته است دیدگاهی که اساس آن توحید را نشان میدهد در ادیان ابراهیمی توحید راس طاعات را نشان میدهد در حالی که در غیر این ادیان آنچه بنام توحید است وجود نداشته مثالی از مجموع ادیانی که در مصر وجود داشته را در این نوشته به تحریر میگیرم که دین اوزریس پرستی است:
“اوزریس پرستی در مصر قدیم بهگونهای بنا شده بود که پایه و اساس آن آیین بر اندیشه آخرت استوار بود و اینکه اعم از شاه و گدا پس از مرگ بخاطر کارهایشان در زندگی مورد باز پرس در یک دادگاه الهی قرار خواهند گرفت در آن داد گاه اوزریس شخصا در مسند قضاوت مینشیند که توت (خدای دانایی و حکمت) انوبیس (رهنمای مردگان در عالم دیگر) حوریس (فرزندان اوزریس) و معات (الهه حقیقت و عدل) بر علاوه چهل دو قاضی دیگر با او همکاری خواهند کرد.”
این نوشته هر چند قاعدتا ماهیت تدین اوزریس را نشان میدهد ولی به لحاط اعتقادی پدیده شرک در آن با توجه ماهیت فقاهتی آن دیده میشود ماهیت فقاهتی این ادیان با ادیان ابراهیمی مجاورت داشته ولی به لحاط اعتقادی باهم در تضاد اند از این رو این نوشته نشان میدهد که عنصر باز پرس در برابر اعمال خیر و شر وجود دارد در واقع ربط اعمال خیر مساله اخلاقی دین را در طول تاریخ نشان داده است که دین اسلام نیز بر مکارم اخلاق تاکید داشته است “انما بثت الاتمم مکارم الاخلاق؛” وقتی در متون قدیم مصر انسان به اصل آموزههای دینی آنها مینگرد.
در واقع جادوی هماهنگی میان دین و هنر بشکل وافر آن را پیدا میکند مثلا زمانی یک اوزریس پرست در دادگاه اوزریس او را مخاطب قرار میدهد چنین میگوید:
“من اینجا نزد تو آمده ام تا دم از حقیقت بزنم و نا راستی را از خویشتن دفع کنم، من هرگز دمساز شرنبودهام، به دلیل آن که در زندگی به کسی تجاوز نکردهام، دست به دزدی نبردهام، خون نا حق نریختهام، به صدقات دست برد نزدهام، دروغ نگفتم، سبب ریختن اشک کسی نشدهام، خود را آلوده نساخته، جانوران مقدس را نکشتم، هیچ کشتزاری را تلف نکردم، بهتان به کسی نبستم، زمام نفس بر کف خشم نسپردم تا از جاده حق در روم، هرگز زنا نکردم، از شنیدن حرف راست دریغ نورزیدهام، در حصه پادشاه و پدرم گمان بد روا نداشتم، هیچ آبی را آلوده نکردم، نزد هیچ باداری حیله نجستم تا برده اش را اذیت کند.
هرگز به دروغ سوگند نخوردم، هیچگاه در ترازو غش نکردم، شیر را از دهن هیچ شیرخواری باز نداشتم؛ پرندگان وقفی خدایان را شکار نکردم، آب را جز به هنگام ضرورت نگشتاندم، هیچ جویباری را بروی دیگران صد ننمودم، هیچ آتشی را خاموش نکردم میبایست فروزان باشد و هرگز بخود اجازه ندادم تا در حق خدایان بی حرمتی کنم پس من پاکم من پاکم”.
باتوجه به نوشته فوق میتوان این استنتاج را گرفت که در اندیشه مصریان قدیم اعمال خیر و شر با توجه به آموزههای تدینی آنها که شرک وافر نیز در آن متصور است رسم هماهنگی با ادیان دیگر دارد در حالیکه در اسلام پاداش اعمال خیر و شر نیز داده میشود زرتشت نیز به پندار نیک، گفتار نیک و رفتار نیک انسانها را فرا میخواند ادیان آسمانی نیز با فرمولهای اخلاق اشاره دارد.
آنچه در این نوشته به آن متمرکز هستیم پدیده هنر است هنر در طول تاریخ چه بسا زیبا تجربهها را بیان کرده است و اصالت بی غل و غش و منتظم جریانات را محک خود ساخته و سلسلتاً به گروههای پسا آنها منتقل نموده است از دوربین هنر میتوان با نگاه به نقاشیها و رسامیها به اصل آنچه موجود بوده نگریست کلیت هنر با توجه به نتایج فردی آن جوهر عمومی دارد هنر میکوشد تا مسیر واقعیات و زیباییها را به انسانها بنمایاند.
هنر در نفس محتوایی خود چارچوبهای معینی برای تبیین حقایق مورد نظر را با ترفند خودش میریزد هنر رابطه مستقیم با انگیزه و اندیشه انسان دارد هنر است که انگیزه خلق میکند محتوای اصلی هنر جان دادن به تاریخ و ارزشهای تاریخ بشری است.
قوه هنر است که اصالت تاریخ را به رخ میکشد در این بین هرچند دین در مصر قدیم یک روایت خلاف آموزههای ادیان ابراهیمی بوده ولی پدیده هنر آن را طوری طراحی و دقت اندیشی کرده است که زمانی در محتوای هنری این ادیان سیر میکنی گویا در اصل آن زمانه وجود داشتهای و پدیدههای مربوط به آن را بی آنکه روز و ساعتی از آن بگذرد گذر کرده باشی اساس جوهر هنر زنده سازی ارزشهاست با پدیده هنر میتوان حتا بیجانترین ارزشها را جان بخشید.













