روایت ناگفته؛ از اسلام معتدل تا خراسان و زبان پارسی

روایت ناگفته؛ از اسلام معتدل تا خراسان و زبان پارسی

نویسنده: مانی فرهمند
بخش دوم

۲. چیستی و چگونه‌گی شکل گیری مقاوت در خراسان‌افغانستان
پس از سقوط خراسان‌افغانستان به دست گروه طالبان در دور نخست سلطه این گروه در سال ۱۳۷۵ یک جبهه نظامی توسط احمدشاه مسعود در برابر گروه طالبان تحت عنوان جبهه متحد ملی خراسان‌افغانستان وارد ادبیات سیاسی در خراسان‌افغانستان گردید که تا زمان سقوط رژیم گروه طالبان فعالیت داشت و پس از بیست سال پس از تسلط دوباره گروه طالبان در خراسان‌افغانستان این‌بار توسط احمد مسعود فرزند احمدشاه مسعود ایجاد گردید و بصورت جریانی مخالف حکومت گروه طالبان فعال گردیده است.
تفاوت مقاومت و جهاد در برابر تهاجم خارجی در این است که جهاد در برابر تهاجم خارجی موجب هویت ملی، عرق وطن دوستی و دفاع از هویت عمومی و سرزمینی ملت مطرح است، اما مقاومت ایستادگی در برابر بی عدالتی، تمامیت خواهی، استبداد و سرکوب قومی، مذهبی، زبانی است و نگاه شهروند درجه نخست و دوم به تمام شهروندان کشور است.
بنابرین مقاومت در حقیقت حرکتی مدرن و ایستادگی برای آزادی طلبی و مبارزه برای هویت است که در استبداد زاده شده و فشار و مظالم و ستم استبداد پرورش می‌یابد. به همین دلیل است که مقاومت نظامی نسبت به انواع دیگر آن از خشونت و کار برد زور برخوردار است.
مقاومت در خراسان‌افغانستان تنها گزینه برون رفت از وضعیت نا مطلوب و آشفته کنونی است که دستیابی به ثبات سیاسی و اقتصادی را می‌تواند تضمین کند. و تنها فرصتی است که هویت جعلی و تمامیت خواهی رخت ببندد و چگونگی بازگشت به هویت اصلی اسلامی خراسانی را فراهم نماید. مقاومت تنها راه مقابله با عقب‌گرایی، تعصب قومی، زبانی، مذهبی است و هیچ راه دیگری به جز ایستادگی نمی‌تواند بن بست استبداد داخلی (خراسان‌افغانستان) در قرن ۲۱ را درهم بشکند.
مردم این سرزمین حق دارند مانند سایر انسان‌های روی زمین زندگی نمایند و سرنوش شان را بر بنیاد هویت و فرهنگ خودشان انتخاب نمایند. ازین لحاظ مقاومت با هر شیوه‌ای که ممکن است، می‌تواند تاثیر گذار باشد.
مقاومت به لحاظ مفهومی انواع مختلف دارد که با توجه به فضای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی کشور ما (خراسان‌افغانستان) به اشکال ذیل تحقق پیدا کند:
1. مقاومت فرهنگی: کشوری با سابقه‌ی تمدنی هزار و چهارصد ساله که زبان مستقل، فرهنگ پر بار، صدها چهره ماندگار همچون رودکی، فردوسی، سنایی، حافظ، سعدی، مولانای بلخی، بوعلی‌، ناصر خسرو، البیرونی، فارابی، رازی، جامی، خواجه عبدالله انصار، شیخ فرید عطار نیشاپوری، امام غزالی، و صدها چهره تابناک تاریخ فرهنگ این سرزمین ظرفیت و توانایی ایستادگی در برابر هجوم فرهنگ قبیلوی را دارا است.
نه گفتن در برابر تفکر وارداتی بیگانه و تحجر طالبانی که بر بنیاد ذهنیت قبیلوی استوار است از هر طریقی ممکن است با رویکرد نرم چون پژوهش‌های علمی، جستارها، نوشتن مقالات، نشر و پخش آن از طریق رسانه‌های جمعی، تدویر کنفرانس‌های فرهنگی و سایر راهکارهای مقابله با تهاجم فرهنگی می‌توان به خود باوری و اعتماد به نفس مردمان این کشور دست یافت و فارغ از قومیت‌ها، زبان‌ها و فرق مذهبی دیگر به آینده جبهه واحد امیدوار بود.
2. مقاومت اجتماعی و مدنی: امروز در خط نبرد مدنیت خواهی و دادخواهی از حق برباد رفته مردم این سرزمین بانوان شجاع در خط مقدم نبرد با تاریکی به سر می‌برند و بر فرزندان مقاومت واجب است که هر نوع حمایت و دستگیری دریغ نورزند. مستند سازی استبداد و ژنوساید جنیستی تنها رسالت زنان نیست و بر هر فرد این سرزمین لازم است تا دوشادوش این حرکت بازدارنده باید ایستاد. همانطوری که زنان از حق تحصیل و تعلیم و کار محروم شدند باید مردان دیگر به هیچ نوع فعالیتی که زنان از آن محروم اند نپردازند.
عدم همکاری با حاکمیت نا مشروع و متوجه ساختن جهان بر سکوت مرگبار شان در قبال کاری که در حق مردم این سرزمین انجام دادن یک وجیبه است و این امر در بعد اجتماعی و مدنی را فقط با مخالفت نرم و عدم همکاری می‌توان انجام داد. در این شکی نیست که امروز مردم در فقر و تنگدستی به سر می‌برند و نیاز اغلب خانواده‌ها بر داشتن حداقل امکانات فراهم ساختن نان و لباس و خانه است و به شدت نیاز کار در ادارات حکومت نا مشروع احساس می‌شود اما چاره نیست باید با این گروه در هیچ موردی که مشروعیت می‌دهد همکار نبود و بهترین نوع مقاومت در برابر این‌ها همکاری نکردن در امر حکومت داری و ادارات ملکی است.
3. مقاومت سیاسی: یکی از پرچالش‌ترین نوع ایستادگی در برابر وضع موجود همآهنگی و همیاری تمام جریان‌های ضد طالب در کنار هم و دست یابی به یک خط مشی واحد است از ایده‌ال‌های مقاومت سیاسی دست‌یابی به قدرت و شکل دادن وضعیت مطلوب برای هویت ملی است که برای ارائه استراتیژی حفظ و بقای حکومت مطلوب تلاش دارد. این کشور ظرفیت بازگشت به عظمت گذشته را دارد در صورتی که همگی به مسئولیت‌های خویش در قبال کشور و مردم شان پی ببرند و از مخالفت‌های انفرادی در برابر استبداد سیاسی موجود دست کشیده زیرا هیچ نتیجه ممکن به دست نخواهد آمد.
4. مقاومت نظامی: دست یابی به قدرت و حفظ آن در راستای اهداف سیاسی، فرهنگی و اجتماعی عمده‌ترین هدف مقاومت نظامی به حساب می‌‌آید بنا بر این مقاومت نظامی به کاربرد ابزار خشونت متوسل می‌شود. تنها راه ایستادگی سخت افزارانه کار برد سلاح و از میان بردن است و اگر با سایر انواع مقاومت این بخش همآهنگ صورت گیرد چشمه‌های کوهستانی به رود خروشانی مبدل خواهد شد که خس و خاشاک را از پیشرو خواهد برد.

۱. ۲. خاستگاه تاریخی و ریشه‌های مقاومت
مقاومت در کانتکس حرکت ضد استبدادی و ایستادگی در برابر آن پیشینه‌ای طولانی دارد.
هر زمانی که آزادی انسان‌ها ساقط گردیده است جریان‌های مقاومت شگل گرفته اند و این جریان‌ها به اشکال و انواع مختلف با زمینه‌های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بوده است.
و اما در سرزمین خراسان پس از ظهور اسلام به خصوص در زمان حکمرانی سلسله اموی و عباسی دوره درخشان عدالت خواهی و ظهور ایستادگی در برابر استبداد نوع داخلی آن شکل گرفته است.
از آنجایکه آئین اسلام بر برادری، برابری و حقوق مساوی همه امت مسلمان تأکید داشت و آموزه‌های ناب اسلامی بر این امر استوار بود اما در این دو دوره تاریخ تمدن اسلامی متاسفانه شاهد وارونه شدن رابطه قدرت سیاسی و آموزه‌های اسلامی بودیم و روی این ملحوظ برخی خودشان را مسلمان عربی و برتر از دیگران تصور داشتند در صورتی که گسترش اسلام در سرزمین ایران باستان و خراسان اسلامی را مدیون شخصیت‌ها و بزرگانی چون امام ابو حنیفه، امام بخاری، امام مسلم، ترمزی، و صدها چهره برجسته تمدن و فرهنگ اسلامی است. که نگاه برتری خواهانه عربی توسط شخصیت‌های ماندگار تاریخ خراسان چون ابومسلم، خانواده برمکی، و دها مورد دیگر به چالش کشیده شده و اغلب این مقاومت‌ها منجر به برهم خوردن مناسبات قدرت و مردم شده است.
طوری که پس از امویان سیاست عباسیان نیز موجبات نارضایی موالی خراسان را فراهم ساخت و دولت عباسی خیلی زود هواداران خود را مایوس ساخت و تناقض میان دو روح خراسانی و عباسی سرانجام پیوند میان آنها را گسست و تنها معدودی از موالی های سازشکار آن هم برای مدتی کوتاه توانستند با حکومت تازه کنار بیایند همکاران و رهبران نهضت ضداموی، همچون ابوسلمه و ابومسلم، از سوءظن عباسیان درامان نماندند و سرانجام ابومسلم در سال ۱۳۷ ه. ق به دستور منصور خلیفه عباسی به قتل رسید.
خراسانیان با هدف احیای استقلال خود به مبارزه با عباسیان پرداختند و خراسان از این زمان مرکز طغیان ها و قیام‌های سیاسی و نظامی شمال شرق و شرق سرزمینهای اسلامی گردید. از جمله این قیام‌ها طغیان رافع بن لیث بن سیار و حمزه بن آذرک خارجی بود که خطر خراسان را تا بدان حد بالا برد که هارون خلیفه عباسی خود به جنگ با خراسانیان آمد و در همین سفر بود که در نوقان طوس در سال ۱۹۳ ه. ق درگذشت. التون نیل می نویسد در مخالفت‌های بسیاری که با حکومت عباسیان در خراسان پدیدار شد، در واقع نوعی گرایش ارتجاعی کاملا مخالف با آرزوهای بسیاری از خراسانیان پدید آمد که با قتل ابومسلم و سرکوب شدن شورش‌ها روی خود را نشان داد.
پس از این حرکت‌های مقاومت سلسله‌های بزرگی از درون مقاومت مردم خراسان زاده شدند که عمده‌ترین آن سلسله‌های طاهریان به رهبری طاهر فوشنجی و صفاریان با یعقوب لیث و در نتیجه سامانیان، غوریان است.
مقاومت در دوران تاریخ حکومت قبایل افغان به چندین جریان و حرکت‌های شجاعانه بر می‌گردد که در تاریخ متاسفانه سانسور شده است مثلاٌ مقاومت امیر حبیب‌الله در برابر دولت امانی، فداکاری عبدالخالق هزاره در برابر نادر و عمده‌ترین جنبش مقاومت در برابر استبداد داخلی شکل گیری جبهه مقاومت ملی با قهرمان ملی کشور بود.

۲. ۲. قدرت و مقاومت (بازدارندگی قدرت سرکوب و نفی هویت‌ها)
برای بر قراری رابطه‌ای که در آن بتوان قدرت را اعمال کرد، باید کسی در میانه باشد که در برابر آن مقاومت کند. (میلز، ۱۳۸۹: ۷۰) قدرت در حقیقت ظرفیت تغییر در جهت دلخواه که بواسطه حکومت‌ها، گروه‌های فشار، سازمان‌های مختلف اعمال می‌شود و هر زمانی که اعمال قدرت باعث برهم خوردن تناسب و روابط فرهنگی، اتنیکی و سیاسی می‌شود یا به تعبیر فوکو مقاومت شکل می‌گیرد به این ترتیب قدرت در صورتی معنی پیدا می‌کند که با مقاومت‌های مواجه گردد. همچنان مقاومت در برابر قدرت معنی پیدا می‌کند. فوکو در جلد اول تاریخ میل جنسی می‌گوید: «آن جا که قدرت هست مقاومت هم در کار است». (میلز، ۱۳۸۹: ۷۰)
فوکو استدلال می‌کند: «هرجا مقاومتی در کار نباشد، عملاً رابطه‌ی قدرت هم در کار نیست». بنابراین در نظر او «مقاومت مندرج در اعمال قدرت است. اما اگر بپذیریم که مقاومت پیشاپیش در قدرت مندرج است، ممکن است تصور شود که در این دیدگاه عاملیت افرادی که اغلب با هموار کردن هزینه‌های سنگین برخود، در مقابل رژیم‌های سرکوبگر می ایستند، دست‌کم گرفته شده است». (میلز، ۱۳۸۹: ۷۰)
با الگوی که فوکو از قدرت ترسیم می‌کند به سختی می‌توان تبیین کرد که چرا این افراد در قبال سرکوب‌گری به جای تسلیم و سازش، مخالفت و مبارزه را بر گزیده اند. اما شاید آن چه فوکو در این الگوی قدرت می‌خواهد مبرهن سازد این است که ما نباید عملکرد قدرت را صرفاً سرکوب کردن افراد به دست نهادها یا حکومت‌ها بدانیم، بکله باید توجه کرد که مقاومت در برابر سرکوب‌گری بسی غاالب‌تر از آنی است که تصور می‌شود؛ او بدین شیوه می‌کوشد تا افراد را دیگر به چشم پذیرندگان منفعل قدرت ننگرد. (میلز، ۱۳۸۹: ۷۰)
نظریه پردازان در روش تحلیل فوکو از قدرت دشواری‌هایی یافته اند، چرا که تحلیل او در اصل غیر تأویلی و غیر ارزش‌گذارانه است، و با این حال بیشترین و مفید‌ترین بخش کار فوکو در ست همانی است که به بررسی مقاومت‌هایی مردمی می‌پردازد، و به نظر می‌رسد این مقاومت همان چیزهای هستند که فوکو تلویحاً از آن‌ها حمایت می‌کند. به خاطر نابرابری‌های میان قدرت میزان و بی قدریمان در دسترسی به منابع، باید این مقاومت‌ها را به تصویر کشید. (میلز، ۱۳۸۹: ۸۲)
گادوین کندال و گری ویکام که هردو جامعه شناس اند، معتقدند که «وظیفه‌ی تحلیل فوکو این است که به توصیف شیوه‌ی عملکرد مقاومت به عنوان بخشی از قدرت می‌پردازد، نه این که خواستار آن باشد، یا از آن حمایت کند یا با آن مخالفت بپردازد. (میلز، ۱۳۸۹: ۷۲)
بنا بر این جهت تعادل گروه مقاومت و قدرت ثابت دستگاه استبدادی، نیاز به افزایش قدرت بازدارندگی است و این در شرایطی ممکن است که مقاومت دارای خط مشی و فضای مناسب برای هماهنگی نیروهای همسو در عرصه‌های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی باشد. قدرت در صورتی بتواند به سود مقاومت تغییر بخورد که در فضای موجود قواعد بازی را بلد باشند.

در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://khorasantimes.com/?p=19421

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.