نویسنده: حسیب فقیری پژوهشگر مسائل اجتماعی
دگم اندیشی تودههای اجتماعی در یک جغرافیا و محیط بسته، زمینهی استفاده رندان از اصل آموزهها را مهیا میسازد، آموزههایی که یک جغرافیا و یا اجتماع به اساس قواعد و کودهای آن استوار بوده و مراودات و مناسبتها را انتظام میبشخد و دراین محیطها اخلاقیات پل ارتباطی میان آموزههای موجود یک محیط زیستی و کودهای موجود یک آموزه است.
طوریکه ماهیت اخلاقی رفتار به ارزش اصل آموزهها میافزاید و فضای تاریک و تیره یک محیط را نور و روشنایی میبخشد.
هر قدر افراد موجود در یک محیط بیدار و روشنگری داشته باشند به همان پیمانه ظرفیتهای موجود تودههای اجتماعی افزایش میابد و دگم اندیشی افراد باعث ایجاد رعب و جبن نمیگردد.
اساساً دگم اندیشان رفتار جبن آفرین خود بالای تودهها را از رندی مایه میکنند و به نام اصل آموزه به تودههای اجتماعی بازتاب میدهند.
این در حالیست که در طول تاریخ انسانها ابتدا به اصل موارد و ارزشها مجاورت داشته و رفته رفته رندی و جاه طلبی غرض تحقق منافع فردیشان آنان را از اصل مسایل دور ساخته و فروعات در نفس جوامع مایه گرفته است.
مشکل اساسی افراد همان رندی و ترفند بکار گیری زیرکی در لباس اخلاق بوده است و این رندی اکثراً در دستگاه آموزههای دینی بیشتر متصور بوده است.
ما را به رندی افسانه کردند
پیران جاهل شیخان گمراه
حافظ
چرا این گروههای که حافظ از آنها یاد میکند در جهت آن بودند تا ارزشها را به افسانههای که اکثراٌ به نفع خودشان تفسیر میشود مسیر داده و اصول متعارف و معنا دار آن را دور ساخته و زینت رندانه را به آن انتصاب نموده اند؟
پرسشی که بعضا جواب قناعت بخشی نسبت به آن ندارند، اصل مشکل همین نا بسامانی موجود بوده است که این گروهها رند صفت همیشه در پی دریافت و کسب امتیازات مادی برای بقای خویش بوده اند.
اگر نگاهی به اصل آموزهها هم صورت گرفته چنین گروههای کوشیده اند تا آن را در نطفه حنثا نمایند این برای آن نبوده تا ارزش حفظ شود بلکه برای آن بوده است تا خود این تودهها و دگم اندیشان از اصل آنچه که به آنها منفعت میرساند دور بمانند ورنه خود میدانستند که یک چنین عملکردها حتا با فطرت خود آنها نیز سازگاری چندانی ندارد.
ولی آسایش زود گذر و فضای آرام مادی را با خود داشته و از همین روش انحصار و انقیاد بر دیگران را از مفروضات برآمده از درون این رندی تفسیر کرده اند.
ریشه رندی از برتری مایه میگیرد برتری که در آن انسان فکر میکند از دیگران بهتر است و زمانی در حصار فکر بهتر بودن نسبت به دیگران قرار میگیرد غایت خواست درونی اش طوری است که میداند نسبت به دیگران تفاوتی نداشته و برعکس به لحاظ ظرفیتی و محتوایی در سطح پایینتری قرار دارد اینجاست که از پدیده رندی استفاده نموده و رفتار کاذب و نا بجای خود را بالای دیگران طوری تحمیل مینماید که گویی از همه بهتر است حالانکه خود میداند برتری چندانی ندارد.
این پدیده در طول تاریخ همواره بجای اخلاق که اصل آموزههای دینی، فرهنگی، تمدنی و ارزشی را شکل میدهد قرار گرفته و جوهر این گوهرها را خدشه دار ساخته است و این برای آن بوده تا رندان برای منفعت خود از مسیر ارزشها استفده نمایند، رندی یک وجد منفی درونی است که با تبسم درون خودی و سیاست بیرون اجتماعی ربط دارد که انسان از درون با خود میخندد و در بیرون با لفاظی و خود فریبی و عوام جلبی مسیر خویش را به پیش میبرد.
در حقیقت امر جوهر رفتار انسانی نیز از اصل اخلاقی و بیداری معنوی انسان در صورت توجه به مولفههای ارزشی تزیین میگردد.
در واقع فطرت و سرشت آدمی با اخلاق مایه گرفته و با ادب وکرامت جان میگیرد اخلاقیات در انسان با سرشت آنها مجاورت داشته و این نزدیکی با توجه به تغیر ماهیت اخلاق در سرشت و فطرت نیز تغییرایجاد میکند.
هر قدر جوهر اخلاق در ضمیر انسان پرورش یابد به همان اندازه انسان به اصل فطرت خویش نزدیک میگردد قوت روح را میتوان با صیقل درون و نزدیک سازی این دو پدیده درک کرد.
حالانکه بعضا حظ نفس را میتوان در رویههای ماده ای و لذایذ زود گذر دریافت لذایذ زود گذز با رندی نزدیکی دارد بهمین خاطر است که همین لذایذ انسان را بسوی رندی و زیرکی به هدف دریافت لذت زود گذر چه این لذت شهوت جنسی باشد و یا هم شهوت جاه، منصب و خودیت میکشاند، در حالیکه جدا از رندی سرشت اخلاق از درون خود پاکیزهگی ادب را ببار میاورند.
ادب رفتاری است که حس ششم انسان آن را تایید مینماید زمانی انسان از ادب و اخلاق درست سخن میگوید به نظر تنها همه خوبیها نیست بلکه گاهی احترام به یک انسان نا درست و سوء ظن نداشتن به انسانهای دیگر که به نظر ما بد و زشت اند نیز معنا میشود درک نوع برداشت نوع زندگی چگونگی عادات چگونگی ارزشهای فرهنگی و عدم مداخله در امورات فردی دیگران خود مبین یک اخلاق خوب است و رفتار ارزشی انسان متعارف میباشد.
رندان در یک جغرافیا رسم متوحش و متوهم داشته و زیرکی پنهان دارند زیرکی که ظاهر آراسته با اخلاق و فطرت سلیم انسانی است البته نه آنچه که اصل فطرت آدمی و اخلاقی درست است بلکه با ظاهر آن در جهت اذیت دیگران میپردازند این نه تنها باعث اذیت دیگران که خود را نیز اذیت میکنند رندی با منافقت نزدیکی دارد ولی تفاوت آن این است که رندی در خفا و ترفند زیرکانه انجام میشود در حالیکه منافقت عین مسیر را با تفاوت اندک میپیماند در رندی انسان خود را حق بجانب دانسته و در صدد نفاق نمیباشد صرفا تلاش میکند تا با کتمان حقیقت منفعت خود را به پیش برد در حالیکه مساله منافقت اکثراً بار ماجرایی داشته و جنجال آفرین است منافقت بسوی جنجالی سازی مساله میرود و رندی بسوی سود شخصی از این رو ست که نفاق را میتوان با خلق جنجالها مهار کرد و رندی در لباس صداقت و اخلاق جای میگیرد و درک آن پیچیده است.
رندان در عالم خیال بنام آموزهها زیست میکنند جریانهای فکریشان ریشه در انزجار و انقباض محیطی داشته و روح غریب و روان سرگردان به مراه دارند روانی که مولد آن حقارت، خود کم بینی، تحقیر خودی و اجتماعی و در عین زمان بی رویه سازی ارزشهای مهم اجتماعی میشود که نتیجه آن افسردگی اجتماعی را نیز ببار میاورد.
اینجاست که رندی در نظم و بطن تودهها جای گرفته و ظرفتهای موجود و حد اقلی را میزداید اساسا در چنین جوامع گاه رندی بنام شرافت و حیثیت به دیگران فروخته میشود در این بین و اما چیزی که در میان خوبی خوشی و ارزشمندی انسان قرار میگیرد و تنویر را میزداید و سیاهی و تاریکی را به حیطههای زیستی ما بار میاورد و رندی از درون حقایق لباس باطل پوشیده جلوه نمایی حقیقت مینماید در اصل روان سر گردان جامعه است که در بطن آن افراد دگم اندیش زیست مینمایند افرادی که حتا حقایق موجود را کتمان نموده و در رسم آیینها اصل آیینها را فراموش کرده و یا هم خود به جوهر اصلی آنها پی نمیبرند همین است که ماهیت هر پدیده موجود اجتماعی ضعیف گردیده و ظلم و بربریت نمود میابد.