نویسنده: احمد روئین زرتشت
مقدمه
اساسیترین پرسشی که هر انسانی در طول حیاتش با آن روبرو میشود این است که آیا زندگی ارزش زیستن دارد؟ آیا گزارههای دینی توسط عقل اثباتپذیرند یا نه؟ رابطه عقل و دین چیست؟ آیا دستاوردهای عقلی و باورهای دینی با یکدیگر تعارض دارند یا در تعامل و یا هم در تداخل؟
معنای زندگی از جمله مسائلی است که از زمانهای گذشته در خصوص آن آراء متفاوت و بعضاً متناقضی بیان شده است. مسئله معنای زندگی به حسب موطن و خاستگاه، متعلق به فرهنگ و دنیای غرب است، غربی که تجربه کانتی ناشناختنی بودن خدا و سپس مرگ خدا و زیستن در جهان نوین را در کارنامه خود دارد، این که معنای زندگی چیست، به دلیل گریز از پوچی و به تعبیر فرانکل بر اثر خلاء وجودی.
در خصوص آغاز و انجام زندگی چنین پرسشهایی مطرح میشود زیرا همه انسانها از احساس پوچی بیمناک و گریزانند و در پی یافتن پرسش از معنای زندگی درجات مختلفی را جستجو میکنند.
کییرکگور متفکر مسیحی نیز رویکردی متفاوت به معناداری زندگی دارد هر چند این مطلب به وضوح در آثار وی یافت نمیشود اما میتوان با استنباط از طرح ساحت و یا هم سپهرهای سهگانه وجودی سطح معنابخشی زندگی را استخراج نمود. او معتقد است مدرنیته و پیشرفت علوم نه تنها در جهت معنابخشی به زندگیاش به کار گرفته نشده بلکه او را از پیوند با خدا دور کرده است: پیشرفت عظیم علوم طبیعی در روزگار ما نشان میدهد که بشر از امید معنوی شدن دل برکنده است. به عقیده کییرکگور هدف از زندگی صرفاً شناخت قدرت فرد است.(۱)
الف. سورن کییرکگور
سورن کییرکگور متولد ۵ می ۱۸۱۳م، در کپنهاگ، کشور دانمارک و درگذشته ۱۱ نوامبر ۱۸۵۵م، کپنهاگ بوده همان سالی که اپرانویس بزرگ آلمانی ریچارد واگنر هم متولد شده بود. این دو شخصیت نمادین قرن نوزدهم دو قطب متضاد نبوغ این قرن را تشکیل میدهند. بنا بود کییرکگور درست همان چیزی بشود که واگنر نشد و بالعکس در واقع تنها وجه مشترک این دو شخصیت برجسته و ظاهراً تمامی نوابغ این قرن، همانا رگهای از جنون بود هر چند که جنون کییرکگور در شخصیت او جنبه محوری نداشت ولی رد پای آن را در پارهای رفتارهای غیر عادی او در زندگیاش میتوان دید. کییرکگور در تمام عمر در انزوای مفرط زیست و معدود تأثیراتی که از زندگی گرفت حالتی افراطی در او یافتند تعجبی ندارد که کییرکگور در مدرسه شاگرد عجیب و غریبی بود. طرز لباس پوشیدن و سلوک او تناسبی با سن و سالش نداشتند. معلمهایش او را به پیرمرد کوچکی تشبیه میکردند. کییرکگور فیلسوف متأله و منتقد فرهنگی دانمارکی بود، که تأثیر عمدهای بر فلسفه اگزیستانسیالیسم و الهیات پروتستانی در قرن بیستم گذاشت. سورن در تاریخ فلسفه بیگانه است.
قلمرو خاص آثار او شامل مجموعهای حیرتانگیز از زاویههای دید روایی و موضوعات رشتههای مختلف است.
الگوهای ادبی و فلسفی نزدیکترین او افلاطون، گوته، هامان، گ.ا. لسینگ و پل مارتین مولر (استاد فلسفهاش در دانشگاه کپنهاگ) هستند، هرچند گوته، رمانتیکهای آلمانی، هگل، کانت و منطق آدولف ترندلنبرگ نیز تأثیرات مهمی در ایشان داشتند. تأثیر اصلی الهیاتیاش مارتین لوتر بود.
علاوه بر لقب «پدر اگزیستانسیالیسم»، کییرکگور بیشتر به عنوان منتقد تیزبین هگل و هگلیگرایی و ابداع یا بسط انبوهی از مفاهیم فلسفی، روانشناختی، ادبی و الهیاتی شناخته میشود، از جمله: اضطراب، یأس، مالیخولیا، تکرار، درونبودگی، طنز، مراحل وجودی، گناه موروثی، تعلیق غایتشناختی اخلاق، پارادوکس مسیحی، امر پوچ، تکرار مضاعف، جهانشمول/استثنا، قربانی، عشق بهمثابه وظیفه، اغوا، امر اهریمنی، و ارتباط غیرمستقیم. (۲)
سورن کییرکگور یک فیلسوف اگزیستانس الهی بوده که دینداری و گرایشش به دین افراطی است.
یعنی اعتقادی به خدا و دین یافته است که هیچکس با هیچ ابزاری نمیتواند آنرا بزداید.
وی پس از عمر کوتاه ۴۳ ساله در ۱۸۵۵م وفات نمود.
او به پایگاههای ادبی، فلسفی و کلیسایی زمان خود نیز حمله کرد به این دلیل که بالاترین وظیفه وجود بشری یعنی شدنِ خویشتن به معنای اخلاقی و دینی را چنان تحریف کرده بودند که گویی امری بهغایت آسان است، تا حدی که ممکن بود حتی وقتی کسی اصلاً آن را آغاز نکرده بود، به نظر برسد که قبلاً به انجام رسیده است. از جنبه مثبت، هسته اصلی کار او در الزام بینهایت و دشواری مشقتآورِ وجود دینی بهطور کلی و ایمان مسیحی بهطور خاص نهفته بود. (۳)
احوال سورن بیشتر از احوال پدرش متاثر شده است پدرش در سن ۱۲ سالگی در هنگام گلهداری گرفتار گرسنگی شدید میشود و خدا را دشنام میگوید بعد پشیمان میشود ولی کابوس وحشتناک دشنام به خدا همیشه او را همراهی میکند وقتی به مال و مقامی میرسد همه ثروت و همسرش را از دست میدهد.
دوباره ازدواج میکند و صاحب شش فرزند میشود ولی زن و دو فرزندش را از دست میدهد و پس از مدتی دو فرزند دیگرش نیز میمیرند.
سورن هفتمین فرزند او از زن دوم است که زنده میماند، او همه این حوادث را ناشی از لعن خدا و نتیجه دشنام به خدا میدانست او به تک فرزند خود علاقه شدیدی داشت لذا آزادی بیشتری به او میدهد و او را راهی تحصیل میکند پدر سورن در تربیت و شکلگیری شخصیت او نقش مؤثری ایفا میکند به او میآموزد که هیچگاه احساس گناه را فراموش نکند و برای مقام قرب الهی به عیسی مسیح توجه داشته باشد ولی سورن در اثر آزادی که پدر به او داده بود مدتی حالت لذتجویی و خوشگذرانی را طی میکند و با پرداختن به ادبیات فلسفه و الهیات حالت یأس و بیایمانی بر او غلبه میکند پس از این دوره با اهل قلم و هنر مثل کریستین آندرس، پی ال مولر و پل مارتین مولر معاشرت پیدا میکند.
اگر بخواهیم آرای او را ردهبندی کنیم باید بگوییم که او در درجه اول یک متکلم است و در درجه دوم یک عارف و در درجه سوم یک فیلسوف.
خود او نیز خویشتن را نویسندهای درباره مسائل دینی یعنی همان متکلم میداند ولی آثار او که به نگارش ادبی است دارای مضامین فلسفی و ادبی است ولی همانند اهل منطق و فیلسوفان تحلیلی نمینویسد. (همان، ص ۱۴۰)
ب. نامزدی نافرجام رگینه اولسن و کییرکگور
یکی از دراماتیکترین و تأثیرگذارترین رویدادها در زندگی کییرکگور نامزدی نافرجام او با رگینه اولسن بود. در سال ۱۸۴۰ کییرکگور با رگینه هجده ساله نامزد کرد اما این نامزدی تنها پس از یک سال در سال ۱۸۴۱ به هم خورد (۴) دلایل دقیق این جدایی هرگز به طور کامل روشن نشد و موضوع گمانهزنیهای فراوانی بوده است. کییرکگور خود معتقد بود که نمیتواند رگینه را خوشبخت کند و در نامهای به او نوشت که «هر کار دیگری که قادر به انجامش بود نمیتوانست دختری را خوشبخت کند» [۵].
به باور کییرکگور اگر زندگی معنایی در بر نداشته باشد مردن از چنین زندگی به مراتب سودمندتر است.
زیستن بی تردید دلانگیز است و مردن نژند. باری گر بسان مردگان باید زیست این گونه زیستن نژندتر و رنجبارتر است؛ اینسان زیستن را مرگ رحمت و خجستگی است رحمتی که به شرح و وصف نیاید زیرا چنین مرگی پیوستن به گوهر خویشتن است اگر فرد قدرت را به خاطر خود آن نمیخواست ممکن نبود از معرفت نسبت به مالکیت آن لذت ببرد. (۱۷، ص ۷۷) قدرت نمود فردیت فرد است که هر بار در قالب شخصیتی منحصر به فرد جلوه گر میشود گاهی در قالب فردی که تنها به دنبال بهرهوریهای جنسی است و زمانی در قالب فردی که لذت را در امور هنری معنا میکند.
کییرکگور و خویشتن: کییرکگارد در درجه اول، خویشتن انسان را نه نوعی جوهر متافیزیکی ثابت، بلکه بیشتر شبیه به یک دستاوردی میبیند؛ هدفی که باید برای آن تلاش کرد. البته انسانها نوعی جوهر هستند؛ آنها مانند اشیاء فیزیکی در جهان وجود دارند.
با این حال، آنچه در مورد خویشتنهای انسانی متمایز است، این است که خویشتن باید به آنچه قرار است تبدیل شود، تبدیل شود، و خویشتنهای انسانی در فرآیندی که طی آن خود را تعریف میکنند، نقشی فعال ایفا میکنند.
این ایده برای متفکران اگزیستانسیالیست مانند سارتر آشناست و از این رو میتوانیم درک کنیم که چرا کییرکگور اغلب به عنوان «پدر اگزیستانسیالیسم» توصیف میشود یک تفاوت مهم با سارتر دارد این است که برای کییرکگور، ایده «خودآفرینی» اگزیستانسیالیستی (یا شاید بهتر، «خودشکلدهی») باید با «خودپذیری» ترکیب شود: یعنی شناخت اینکه خویشتن به معنایی خاص، توسط محدودیتها و حقایق بیولوژیکی و تاریخی ما داده شده است.
همچنین دوره پس از پایان نامزدی، یکی از پربارترین دورههای نویسندگی کییرکگور بود. کار بر روی متنی که او آن را آغازگر واقعی نویسندهگی خود میدانست، یعنی این یا آن، تقریباً بلافاصله پس از ورودش به برلین آغاز شد و در سال ۱۸۴۳ منتشر گشت.
بین آن سال و سال ۱۸۴۶، چندین اثر دیگر نیز منتشر شد: ترس و لرز (۱۸۴۳)، تکرار (۱۸۴۳)، پارههای فلسفی (۱۸۴۴)، مفهوم اضطراب (۱۸۴۴)، چندین مجموعه از گفتارهای سازنده (۱۸۴۳، ۱۸۴۴)، پیشگفتارها (۱۸۴۴)، سه گفتار در مناسبتهای خیالی (۱۸۴۵)، مراحل مسیر زندگی (۱۸۴۵)، پسنوشته نهایی غیرعلمی (۱۸۴۶)، و یک مرور ادبی که در انگلیسی بیشتر با نام دو عصر (۱۸۴۶) شناخته میشود. (۶)
الف: ساحتهای جهانبینی کییرکگور به زندگی و بالندگی انسانها
1. ساحت زیباییشناسی
در ساحت و زندگی زیباشناسانه شخص از هرگونه تعهد گریزان است معنادارترین هدف زندگی چنین فردی رسیدن به لذتها و زیباییهاست بدون اینکه به هر یک از آنها تعهد عمیقی داشته باشد. زندگی زیباییشناسانه در نازلترین درجهاش زندگیای است که در آن فرد به میل جنسی اعتیاد دارد تنها هدف و ارزشی که برای او مطرح است فریفتن و اغوا است. برجستهترین شخصیتهای این سپهر دو شخصیت مستعار دون ژان و یوهان سدوکتور است این دو شخصیت دو نحوه مختلف متعالی و متدانی از سبکهای زندگی این مرحله را بر میگزینند؛ در حقیقت سطح بالاتر زندگی زیباییشناختی زندگی هنرمند است و نماینده آن یوهانس سدوکتور نام دارد؛ کسی که برای به کمال رساندن و پرورش استعدادهایش در تکاپوست و سطح پایینتر زندگی زیباییشناختی سرگرم بودن با انواع عیش و نوشهاست و نماینده آن را دونژان معرفی میکند.
این مرحله با شاخصترین ویژگی لذت آغاز میشود و ظهور ویژگی طنز نشانه آغاز مرحله اخلاقی است.
ویژگیهای این سپهر عبارتند از: لذتگرایی (Hedonism)، راه دیگری که کییرکگور زندگی زیباییشناسانه را توصیف میکند از حیث زمان است. فردی که در مرحله زیباییشناسی است و در لحظه و برای لحظه زندگی میکند. و بسیاری از شارحان کییرکگور معتقدند که پدیدآورنده و مشرح پدیدههایی چون زیباییپرستی (Aestheticism)، ناامیدی (Despair)، ملال (Boredom)، طنز (Humour) است. (همان ص ۱۴).
کییرکگور بر این باور بود که زندگی زیباییشناسانه شکلی از زندگی لذتگرایانه است یعنی هدف زندگی در این ساحت چیزی نیست مگر بهرهمندی از لذات حداکثری اما واقع امر این است که چنین زندگی مهمترین معنایی که میتواند داشته باشد این است که فرد قدرت بروز فردیت خود را داشته باشد یعنی با گذر از میان لذات متعدد فردیت خود را به نحوی که میخواهد نشان دهد. (همان ص ۱۵۲)
۲. ساحت اخلاقی
روح حاکم بر زندگی دستیابی به خیر همگانی است انسان اخلاقی در پی یافتن منفعت جامعه است؛ ازدواج حرکتی است از امر حسانی (نیکو) به امر اخلاقی به گونهای که خیر و شر را مقولات حاکم بر زندگی خود سازیم و از اینرو ازدواج اطلاق خاصی از امر اخلاقی است. شخص در این ساحت و سپهر برخلاف انسان حسانی (نیکو) متعهد به همسر خود، متعهد به انجام خیر و اجتناب از شر میشود. بنابراین باید گفت سپهر اخلاقی برتر از سپهر زیباییشناسانه است.
از منظر فردی که در سپهر اخلاقی به سر میبرد زندگی حسانی و لذتجویانه فاقد آزادی به معنای اختیار داشتن و آفرینش خود واقعی است، شخص طالب حس در برآوردن امیالش آن گونه که هستند، عمل میکند و خود در تغییر این امیال نقشی ندارد در حالی که انسان، اخلاقی همه امیال خود را در مواجهه با قواعد اخلاقی در تعارض میبیند، بنابراین انتخابی حساب شده و اصولی و در جهت انجام امور اخلاقی دارد. زیستن در زندگی زیباییشناسی محکوم به شکست است زیرا روح انسان از تکرار لذات آنی و حتی لذات هنری گریزان است به این دلیل که روح انسان از هر تکراری دچار ملال میشود. (۱۷، ص ۸۳)
بر اساس تحلیل اونز شخص اخلاقی در صدد است نشان دهد که زندگی اخلاقی حتی زمانی که با معیار زیباییشناسانه هم داوری شود، بالاتر از زندگی زیباییشناسانه است زیرا زندگی انسان بدون تعهدات اخلاقی بیمعنا و غیر رضایتبخش از کار در میآید هیچ کدام از دو طرف لازم نیست که انتخاب بنیادین و بیمعیار انجام دهد.» (۱۸، ص ۵۴)
کییرکگور اضطراب را حد فاصل جهش انسان از مرحله اخلاقی به دینی میداند هراسی که سبب از دست دادن معنای زندگی میشود او را از حرکت به سوی فردانیت باز میدارد اما جنس این هراس بازدارنده نیست ناامیدی انسان را به معرفت نسبت به جنبههای متعالی رهنمون میکند.
ویژگیهایی که میتوان در جهت معناداری زندگی در سپهر اخلاقی از آنها بهره گرفت مقولاتی از قبیل ازدواج، زمان، انتخاب، تکلیف و مسئولیت، دلهره، ترس و اضطراب و شوخطبعی است.
برای اینکه فرمانی اخلاقی وجود داشته باشد نیاز است که قانونگذاری وجود داشته باشد و برای این امر نیاز است که فرماندهی برای امر اخلاقی باشد و این فرمانده تنها میتواند خدا باشد.
اگر برای کسی خدا مرده باشد همه چیز مجاز است و از اینرو بیمعنایی سر بر میآورد. (۱۷ ص ۱۰۶) در حقیقت امر اخلاقی باید مبتنی بر امر دینی باشد و برای معنابخشی به زندگیهایمان به ایده آل مقتدرانه اخلاقی نیازمندیم. (۷)
۳. ساحت دین
ایمان از دیدگاه کییرکگور از سنخ امور انفسی است و امور آفاقی و عقلانی بدون اعتبار و ارزش کافی است.
به عقیده او فراعقلانی بودن ماهیت ایمان دینی است. (۱ ص ۱۲۰)
انسان مؤمن انسانی است که در ایمان آوردنش عقل را به مسلخ برده باشد، در واقع با ایمان عقل را به صلیب کشیده شده است. (۱۲، ص ۵۴) کییرکگور در تقابلی آشکار با فلسفه هگل و پیراون اوست هگل معتقد است که فرآیند زندگی باید به شکلی عینی و عقلانی و تحت سیستمی منظم بنا شود در حالیکه از نظر کییرکگور سؤال اساسی این است که چه کسی قرار است چنین سیستمی را بنویسد و تکمیل کند؟
کییرکگور، حضرت ابراهیم را پدر ایمان مینامد.
او ابراهیم را به عنوان شهسوار ایمان توصیف میکند که عملی را انجام میدهد که از منظر عقل و اخلاق عمومی قابل درک نیست با قربانی کردن پسر خود بخاطر خدا. سورن کییرکگور در کتاب «ترس و لرز»، حضرت ابراهیم را به عنوان نمونه اعلای «شهسوار ایمان» یا(Knight of Faith) معرفی میکند.
این مفهوم یکی از کلیدیترین ایدههای فلسفی اوست. (۹)
کییرکگور معتقد است که زندگی معنادار همان زندگی در سایه تحمل رنج ناشی حوادثی است که در جهت هرچه دیندارتر بودن باید بدان گردن نهد و ازین رهگذر راه معنای از دست رفته خود را بار دیگر احیا کند، رنج به نظر میرسد در زندگی انسان اجتنابناپذیر باشد و بنابراین برای هر نظریه زندگی چالشی عرضه میکند. رنج نوعی معنا میدهد و دیگر بیفایده نیست. (۱۸، ص ۸۴)
درد و رنج بهترین جلوهگاه ارزش وجود انسان است و آنچه اهمیت دارد نگرش فرد به مسئله رنج است و شیوهای که این رنج را به دوش میکشد. (۶،ص۱۷۵) از نظر کییرکگور زندگی معنادار نه تنها با رنج و محنت از معنابخشی خود نمیکاهد بلکه رنج لازمه رسیدن به اعلا مرتبه دینی و معنادار است رنج مقولهای است که نه تنها از معناداری زندگی نمیکاهد بلکه عالیترین ارزشها در زندگی و ژرفترین معنای زندگی با رنج کشیدن به دست میآید. بنابراین رنج مقولهای است که نحوه مواجهه انسان با آن میتواند در جهت معناداری زندگی باشد.
نکته حائز اهمیت آن است که هیچ کس نمیتواند این معنابخشی را به دیگری منتقل نماید زیرا اولا درد و رنجی که هر انسانی با آن مواجه میشود متفاوت با افراد دیگر است علاوه بر آن ممکن است برخی امور از نظر دستهای از انسانها رنج محسوب شود و بر عکس برای دستهای دیگر چنین نباشد بنابراین در مواجهه انسان با مسئله رنج هر کس به گونهای منحصر به فرد به جعل معنا میپردازد و معنایی که هر فرد برای خود میآفریند منحصر به فرد و غیر قابل انتقال به دیگران است. (همان، ص ۱۵۸, ۱۶۹)
کییرکگور در کتاب ترس و لرز به موضوع ایمان میپردازد.
آن را کنش سوبژکتیو (فردی) نهایی معرفی میکند که غیر عقلانی است پرشی است به فراتر از هرگونه توجیه ممکن هیچ ربطی هم به اخلاق و رفتار خوب ندارد.
روش اخلاقی زندگی با مفهوم انتخاب مسئولانه و خودآفرینی قادر نیست کاملاً پابپای جهش ایمان پیش برود. این بلندی غیر عقلانی فراتر از دسترسی اخلاق که اساساً نیازمند رفتار عقلانی است قرار میگیرد ایمان فرد را با موجودیتی برتر پیوند میدهد که خود ذات هر امر اخلاقی است از نظر کییرکگور زندگی اخلاقی اساساً با مفهوم اجتماعی دین مرتبط است، لیکن لازمه ورود به عرصه دینی تعلیق غایی امر اخلاقی است به دیگر بیان برای اینکه دستیابی به غایتی اصیلتر (ایمان را تسهیل کرده و نیز برای اعتلا جستن از اخلاق و تحقق نیتی عمیقتر لازم است که معیارهای اخلاقی را به حال تعلیق در آوریم. (۸)
منابع:
1) Fear and Trembling Book By Johannes DE ’ILENTIO, 1843 Tr. Walter Lowrie, 1941 P’(۱۵, ۱۶)
2) https://iep.utm.edu/kierkega/#SH1c
3) https://iep.utm.edu/kierkega/#SH1c
4) https://plato.stanford.edu/entries/kierkegaard
5) Stanford Encyclopedia of Philosophy. (2023, May 22). Søren Kierkegaard. Retrieved from https://plato.stanford.edu/entries/kierkegaard
6) پل استراتون آشنایی با سورن کییرکگور ترجمه علی جواد زاده چاپ اول ۱۳۷۸ ص
7) دکتور عبدالحسین خسروپناه، تاریخ فلسفه غرب، ۱۳۸۹ ص ۳۲۳
8) دکتور عبدالحسین خسروپناه، تاریخ فلسفه غرب، ۱۳۸۹ ص ۳۲۸
9) عبدالله صلواتی، زهرا لطفی، اصغر پور بهرامی، معنا داری زندگی بشر بر اساس توصیف کییرکگور، مقاله پژوهشی، بهار و تابستان ۱۳۹۹