خنده مُرد، تراژدی باقی ماند؛ چهارسال از اعدام صحرایی خاشه توسط گروه طالبان، گذشت

خنده مُرد، تراژدی باقی ماند؛ چهارسال از اعدام صحرایی خاشه توسط گروه طالبان، گذشت

در سرزمینی که آسمانش بیشتر از باران، از آه و ناله و اشک و دود پر است، محمد خاشه از معدود صداهایی که لبخند به مردم عرضه می‌کرد.

مردی بی‌سواد، اما با قلبی پر از شادی و زبانی که گویی طنز را از دل رنج‌های مردم بیرون می‌کشید.
او در میان خاکسترهای جنگ و فقر، جرقه‌ای از خنده بود،‌ تنها دارایی فقیرانی که چیزی جز امید نداشتند.

در سال ۱۴۰۰، وقتی تاریکی دوباره بر خراسان‌افغانستان سایه افکند، خاشه طنزپرداز محبوبی که حتا در لباس پولیس ملی، سلاحش شادی بود، به چنگال گروه طالبان افتاد.

آن‌ها که جز صدای وحشتناک خود شان دیگر صداها و به ویژه طنز و لبخند را بر نمی‌تابید، خاشه را ربودند.
نه برای اقرار، نه برای بازجویی، فقط برای در هم شکستنش و کشتنش.

روزها شکنجه شد و زجر کشید و سپس، در سکوت شب‌هایی که حتا پرندگانش هم آواز نمی‌خواندند، او را وحشیانه سلاخی کردند. جرمش؟ خلق لحظه‌هایی از شادی در دنیایی که ستم‌گرانش می‌خواهند تنها زوزه‌ی باد و صدای تیرها شنیده شود.

وقتی خبر مرگ و سپس نوار تصویری جریان بازداشت و شکنجه‌اش توسط گروه طالبان‌، در صفحات اجتماعی پیچید، مردمی که سال‌ها با فکاهی‌هایش نفس کشیده بودند با بغض و ناتوانی گریستند.

صدها شهروند خراسان‌افغانستان به شمول مقام‌های حکومتی پیشین به رفتار غیر انسانی گروه طالبان با خاشه، واکنش نشان دادند آن‌را به اصطلاح و رقم خودشان، “محکوم” کردند‌.

امروز، چهار سال پس از آن جنایت، قندهار دیگر نمی‌خندد. شاید چون آخرین کسی که می‌خنداندش را به خون کشیدند.

در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://khorasantimes.com/?p=17165

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.