نویسنده: محمد نوید «دانشپور»
اعلام پروژه تولید ۱۰٬۰۰۰ مگاوات برق در خراسانافغانستان در حالی صورت گرفته که تولید برق داخلی این کشور هنوز از مرز ۱٬۰۰۰ مگاوات عبور نکرده است. این پروژه از نظر ابعاد، برای کشوری جنگزده با ساختار ضعیف دولتی و بدون زیرساختهای برقرسانی، بلندپروازانه و غیرواقعی به نظر میرسد.
میرویس عزیزی، پیش از این نیز وعدههای مشابهی در حوزه سرمایهگذاری داده است، از جمله ساخت شهرکها، کارخانهها، و بانکهایی با بودجههای هنگفت. اما بررسی دادههای عمومی و گزارشهای رسمی نشان میدهد که اکثر این پروژهها یا آغاز نشدهاند، یا در مراحل ابتدایی متوقف شدهاند.
مطابق با جدول وعدههای عزیزی گروپ، در سالهای اخیر بیش از ۳ میلیارد دالر برای پروژههایی از جمله شفاخانه، زیرساخت راهآهن، شهرک، کمک به سیلابزدگان و… وعده داده شده اما هیچکدام از آنها تکمیل یا حتی آغاز نشدهاند. برخی پروژهها حتی فاقد پرداخت اولیهاند.
اعلام رسمی پروژهها بدون آغاز عملیاتی، نشاندهنده یک رویکرد تبلیغاتی و نمایش رسانهای است.
اینکه عزیزی گروپ چرا بدون تأمین شرایط اجرایی، پروژههایی با ارقام میلیارد دالری اعلام میکند، خود جای پرسش جدی دارد.
تولید چنین حجم از برق نیاز به زیرساخت عظیم، نیروگاههای مدرن، دانش مهندسی پیشرفته و تیمهای متخصص دارد. خراسانافغانستان نه تنها فاقد این ظرفیتهاست، بلکه به دلیل مهاجرت نخبگان، بحران فنی شدیدی نیز دارد.
در شرایطی که بیشتر مناطق خراسانافغانستان دستخوش ناامنی، رقابتهای قومی، قاچاق و منازعات داخلی است، راهاندازی پروژههای زیربنایی بزرگ همواره با تهدید فیزیکی و امنیتی مواجه است. شرکتهایی که در گذشته در حوزه برق کار کردهاند، تجربههایی تلخ از اخاذی و تخریب پروژهها دارند.
یکی از بزرگترین موانع برای سرمایهگذاری خارجی در خراسانافغانستان، بستهبودن سیستم بانکی و نبود دسترسی رسمی به سیستمهای مالی بینالمللی است.
با وجود تحریم گروه طالبان، هیچ سرمایهگذاری خارجی نمیتواند بهطور قانونی مبلغی مانند ۱۰ میلیارد دالر را به خراسانافغانستان وارد کند.
از آنجا که گروه طالبان به رسمیت شناخته نشدهاند، هیچ قراردادی که با این رژیم امضا شود، ضمانت حقوقی ندارد.
این موضوع باعث میشود هیچ شرکت یا نهاد بینالمللی نپذیرد که شریک اجرایی یا بیمهکننده چنین پروژهای باشد.
پروژههایی با سرمایه عظیم بدون حضور نهادهای ناظر بیطرف (مانند بانک جهانی یا UNDP) معمولاً با فساد گسترده و حیفومیل سرمایه مواجه میشوند.
در حال حاضر، هیچ مکانیزم شفافی برای نظارت بر این پروژه تعریف نشده است.
حتی در صورت تولید برق، فروش و توزیع آن یک چالش دیگر است. اکثر مردم خراسانافغانستان زیر خط فقر زندگی میکنند و توان پرداخت صورتحسابهای ماهانه برق را ندارند. بازار پایدار برای بازگشت سرمایه وجود ندارد.
پروژههایی چون بند کجکی، خط انتقال CASA-1000 و پروژه تاپی نیز با وعدههای مشابه شروع شدند اما در میانه راه متوقف شدند.
مشکل اصلی همواره در ضعف ساختار اداری، فساد، نبود امنیت و عدم اجرای تعهدات بوده است.
اعلام این پروژهها اغلب در خدمت تبلیغات رژیم گروه طالبان است؛ یعنی نشاندادن به مردم که «توسعه در جریان است».
میرویس عزیزی با اعلام این پروژهها میتواند جایگاه خود را نزد این گروه تثبیت کند، بدون آنکه الزامی برای اجرای آنها وجود داشته باشد.
هیچگونه گزارش رسمی از مشارکت شرکتهای بینالمللی در این پروژه وجود ندارد. در پروژههایی با این وسعت، معمولاً چندین شرکت معتبر و مشاور فنی بینالمللی دخیلاند؛ اما در این مورد، تمام تمرکز روی عزیزی گروپ است که سابقه اجرایی در سطح مگا پروژه ندارد.
در شرایط حرفهای، پروژهای چنین بزرگ باید به مراحل کوچکتری تقسیم شود (مثلاً فازهای ۱۰۰ یا ۵۰۰ مگاواتی)، با جدول زمانی مشخص، بودجه مرحلهای، گزارشدهی شفاف و ضمانت اجرا. نبود چنین برنامهای خود نشانهای از غیرواقعیبودن پروژه است.
روی همرفته باید گفت که با توجه به پیشینه وعدههای تحققنیافته، شرایط غیررسمی رژیم گروه طالبان، وضعیت بانکی، نبود زیرساخت و ضعف اجرایی، پروژه ۱۰٬۰۰۰ مگاواتی بیشتر یک نمایش تبلیغاتی برای عزیزی گروپ و گروه طالبان است تا یک پروژه واقعی. اگر نیت واقعی برای توسعه باشد، باید با اقدامات شفاف، عملی و مرحلهای آغاز شود.