مانی فرهمند
مقدمه
در جهان پرآشوب امروز، گاه تصمیمی کوچک در ظاهر، میتواند لرزشی بزرگ در ساختار نظم بینالمللی ایجاد کند.
جنگ ۲۰۲۴ در غزه، وجدان جهانی را بیش از هر زمان دیگر بیدار کرده و بار دیگر مسئلۀ فلسطین را از حاشیه به مرکز گفتمان بینالمللی آورده است. در این میان، نگاهها متوجه اروپا و بهویژه فرانسه است؛ کشوری که روزگاری پرچمدار آزادی، برابری و کرامت انسانی در جهان بود، اما اکنون در سکوتی محتاطانه و محافظهکارانه فرو رفته است.
تاریخ نشان داده است که ملتها و دولتها گاه با یک انتخاب، مسیر خود را تغییر دادهاند.
شاید اکنون نوبت فرانسه باشد که نشان دهد، در جهانی که قدرتهای بزرگ بیشتر در پی سلطهاند تا مسئولیت، هنوز میتوان قهرمان بود؛ قهرمانی نه با سلاح، بلکه با شرافت.
در حالی که بسیاری از دولتهای غربی همچنان درگیر مصالح استراتژیک، فشارهای لابیها و محاسبات انتخاباتیاند، پرسشی مهم در برابر فرانسه قرار دارد: آیا میخواهد در کنار قربانیان بایستد یا تماشاگر تاریخ بماند؟
در این نوشتار، تلاش میشود تا پیامدهای شناسایی رسمی دولت فلسطین توسط فرانسه، از منظرهای مختلف ارزشی، حقوقبشری، فرهنگی، اقتصادی و ژئوپلیتیکی مورد بررسی قرار گیرد.
این اقدام، نه فقط پاسخی انسانی به فاجعهای تاریخی است، بلکه میتواند نقطۀ عطفی در بازتعریف نقش جهانی فرانسه باشد؛ آنهم در زمانی که جهان، بیش از همیشه، به صدای یک بازیگر مستقل، باوجدان و شجاع نیاز دارد.
پرسش اصلی: اگر فرانسه دولت فلسطین را به رسمیت بشناسد، این تصمیم چه دستاوردهایی در حوزههای ارزشی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ژئوپلیتیکی برای فرانسه به همراه خواهد داشت؟
فرضیهای تحلیلی: بهرسمیت شناختن رسمی دولت فلسطین توسط فرانسه، نه تنها گامی در راستای اصول حقوق بشر و عدالت بینالمللی است، بلکه اقدامی راهبردی خواهد بود که میتواند جایگاه فرانسه را بهعنوان یک قدرت اخلاقمحور، مستقل و معتبر در نظم نوین جهانی بازسازی کند.
این تصمیم، ضمن تقویت انسجام داخلی و کاهش افراطگرایی، فرصتهایی تازه در روابط با جهان اسلام و نقشآفرینی در خاورمیانه فراهم میسازد.
بازگشت به خویشتن: فرانسه و سایههای انقلاب ۱۷۸۹
در میانهای هر بحران جهانی، لحظاتی پیش میآید که یک تصمیم، فراتر از سیاستورزی روزمره، نشانی از شرافت تاریخی میگذارد. اکنون، در بحبوحهی جنگ بیسابقهی غزه و مقاومت فلسطین، فرانسه در برابر یکی از همان لحظات ایستاده است.
بهرسمیت شناختن کشور فلسطین، نه تنها گامی در جهت عدالت بینالمللی است، بلکه برای فرانسه فرصتی تاریخی است برای بازسازی نقش خود در نظم نوین جهانی.
۱. بازگشت به هویت انقلابی فرانسه: فرانسه در قرن بیستم، خاصه در دورهای ریاستجمهوری ژنرال دوگل، بهعنوان یک قدرت مستقل و ارزشمحور شناخته میشد؛ کشوری که با خروج از ناتو در سال ۱۹۶۶ و ایستادن در برابر سلطهای آمریکا، استقلال راهبردی خود را حفظ کرد. ژاک شیراک نیز در سال ۲۰۰۳، با مخالفت صریح با حملهای آمریکا به عراق، جایگاه اخلاقی فرانسه را در جهان تقویت کرد.
اما در دو دههای اخیر، بهویژه پس از دوران شیراک، فرانسه بیشتر در نقش یک بازیگر تبعی در سیاست خارجی غرب ظاهر شده است. در نتیجه، تصویر «جمهوری عدالتطلب» در میان ملتهای جنوب جهانی و جهان اسلام آسیب دیده است. بهرسمیت شناختن فلسطین، گامی است در مسیر بازیابی آن چهرهای تاریخی: فرانسهای مستقل، صلحطلب و مبتنی بر ارزشهای انقلاب ۱۷۸۹.
۲. شکستن سکوت تحمیلی اروپا: یکی از واقعیتهای تلخ فضای سیاسی اروپا، سکوت سنگین و غالباً تحمیلی در برابر جنایات اسرائیل است. کشورهایی مانند آلمان، بهدلیل میراث جنگ جهانی دوم، عملاً از هر نقد علنی نسبت به سیاستهای اسرائیل پرهیز میکنند. این سیاست محافظهکارانه، به نام مسئولیت تاریخی، عملاً به ابزاری برای مشروعیتدادن به اشغال، کشتار و تبعیض بدل شده است.
در این بستر، اگر فرانسه پیشقدم شود، میتواند صدای وجدان بیدار اروپا باشد. پیشینههای فرهنگی و فلسفی فرانسه از روسو و ولتر تا سارتر و فانون همواره با حمایت از حقوق ستمدیدگان و مبارزه با استعمار همراه بودهاند.
اکنون زمان آن است که این سنت فکری، در عمل سیاسی نیز بازتاب یابد.
۳. احیای دیپلماسی اخلاقی در جهانی آشفته: نظم بینالملل در حال فروریزی است؛ آمریکا دیگر الگوی اخلاقی نیست، روسیه درگیر تجاوز نظامی است، و چین بیشتر در پی منافع استراتژیک خود است تا اصول جهانی. در چنین جهانی، جای یک قدرت «میانهروِ اخلاقگرا» خالی است. فرانسه میتواند این جایگاه را اشغال کند.
با بهرسمیت شناختن فلسطین، فرانسه نه تنها در کنار قربانیان میایستد، بلکه به بازتعریف نقش خود در معادلات جهانی کمک میکند: نه بهعنوان ابزار ناتو، بلکه بهعنوان یک میانجی معتبر، با نفوذ در هر دو سوی معادلهای جهانی غرب و جنوب.
۴. تقویت انسجام داخلی و کاهش افراطگرایی: یکی از عوامل گسترش رادیکالیسم در میان برخی جوانان مسلمان اروپا، بیعدالتیهای سیستماتیک در سیاست خارجی است. وقتی یک دولت غربی، چشمانش را بر بمباران کودکان فلسطینی میبندد، اما در عین حال شعار حقوق بشر میدهد، پیام روشنی به حاشیهنشینان جامعه ارسال میشود: شما دیده نمیشوید، دردتان شنیده نمیشود.
شناخت رسمی فلسطین، نه تنها نماد عدالت بینالمللی است، بلکه اقدامی راهبردی برای کاهش زمینههای افراطگرایی، اسلامستیزی و بیاعتمادی اجتماعی در داخل فرانسه خواهد بود.
این تصمیم، میتواند حس تعلق مسلمانان فرانسوی را تقویت کرده و آنان را از موضع بیتفاوتی به سوی مشارکت مسئولانه سوق دهد.
۵. شکلگیری قدرتی تازه در خاورمیانه: قدرتهای سنتی خاورمیانه یا درگیر بحرانهای داخلیاند یا فاقد اعتبار اخلاقیاند. فرانسه با پشتوانهای روابط تاریخی با کشورهای عربی، از الجزایر و لبنان گرفته تا سوریه و تونس، همچنان از ظرفیت دیپلماتیک بالایی برخوردار است. بهرسمیت شناختن فلسطین، میتواند این ظرفیت را آزاد کرده و پاریس را به عنوان یک بازیگر مستقل در خاورمیانه مطرح سازد.
بهویژه در دورهای که آمریکا در حال عقبنشینی تدریجی از منطقه و جهان اسلام در جستوجوی بدیلی برای رهبری اخلاقی است، فرانسه میتواند—نه با تکیه بر تسلیحات، بلکه بر مبنای اعتماد نقشآفرینی کند.
۶. منافع اقتصادی و فرهنگی میانمدت: شناخت فلسطین نه فقط اقدامی اخلاقی، بلکه تصمیمی هوشمندانه در سطح اقتصادی و فرهنگی است. جهان اسلام، با بیش از ۱.۸ میلیارد جمعیت، بازار وسیعی برای صادرات فرهنگی، آموزشی، دارویی و فناوری دارد. کشورهای خلیج فارس، شمال آفریقا و آسیای جنوبغربی، هماکنون آمادهای توسعهای روابط با بازیگری هستند که در کنار فلسطین ایستاده باشد.
از طرفی دیگر، گشودن کانالهای فرهنگی با ملتهای مسلمان میتواند منجر به تبادل دانشگاهی، تقویت زبان فرانسوی در مناطق عربزبان، و نیز جذب گردشگران فرهنگی جدید گردد چیزی که پس از شوکهای پیاپی اقتصادی در اروپا، مزیتی نادیدهگرفتهشده است.
۷. شکلگیری یک جامعهای همدل در اروپا: در نگاهی عمیقتر، فرانسه با این تصمیم، به بازسازی رابطهای خود با مسلمانان اروپا کمک میکند. همدلی میان مسلمانان و ارزشهای جمهوریت، زمانی تقویت میشود که آنان احساس کنند صدایشان شنیده شده، کرامتشان رعایت شده و عدالت در سیاست خارجی نیز رعایت میشود. در چنین شرایطی، شهروند مسلمان فرانسوی، نه صرفاً تماشاگر، بلکه مدافع جامعهاش خواهد بود.
نتیجهگیری
تحلیل پیشرو نشان میدهد که بهرسمیت شناختن دولت فلسطین از سوی فرانسه، صرفاً یک موضعگیری دیپلماتیک یا ژست اخلاقی نیست، بلکه اقدامی راهبردی است که میتواند آینده سیاست خارجی فرانسه، موقعیت جهانی آن، و حتی انسجام اجتماعیاش را در داخل شکل دهد.
تصمیمات اخلاقمحور، برخلاف تصور رایج، میتوانند منافع ژئوپلیتیکی و اقتصادی واقعی در پی داشته باشند؛ فرانسه هنوز این ظرفیت را دارد که با بازیابی میراث فکری و تاریخی خود، در شکلگیری نظم اخلاقی جدید جهانی نقش ایفا کند؛ و نهایتاً، اگر فرانسه این گام را بردارد، نهتنها در نزد ملتهای مسلمان، بلکه در حافظه تاریخی اروپا نیز، بهعنوان کشوری که «در لحظه درست، تصمیم درست گرفت»، ماندگار خواهد شد.
شناخت رسمی دولت فلسطین از سوی فرانسه، صرفاً یک اعلام موضع سیاسی نیست؛ بلکه میتواند بهمثابه یک نقطهای عطف تاریخی عمل کند.
فرانسه، که در بستر تاریخ مدرن نقش پیشگامی در شکلگیری مفاهیمی چون حقوق بشر، جمهوریت، عدالت و کرامت ایفا کرده، اکنون در لحظهای ایستاده است که میتواند از این میراث، بار دیگر برای بازسازی جایگاه خود در نظم جهانی بهره گیرد.
1. در سطح ارزشی و حقوقبشری، فرانسه میتواند بار دیگر نقش صدای وجدان جهانی را بازیابد و از سایهای تبعیت از قدرتهای مداخلهگر خارج شود؛
2. در سطح داخلی، به تقویت انسجام اجتماعی، کاهش بیگانگی مسلمانان فرانسوی و مبارزه مؤثرتر با افراطگرایی منجر شود؛
3. در سطح منطقهای و ژئوپلیتیکی، دروازهای برای نقشآفرینی مستقل فرانسه در خاورمیانه و تعامل سازنده با جهان اسلام بگشاید؛
4. و در سطح اقتصادی و فرهنگی، ظرفیتهایی نوین برای همکاریهای پایدار و اعتمادسازی میانتمدنی پدید آورد.
در نهایت، این اقدام نه صرفاً «درست» بلکه «بههنگام» است. جهان اسلام، مردم اروپا و فعالان حقوق بشر سالهاست منتظر لحظهای هستند که یکی از قدرتهای مهم جهانی، شجاعت اتخاذ تصمیمی متفاوت را نشان دهد تصمیمی برخاسته از وجدان، نه مصلحتگرایی کور.