بخش دوم و پایانی
مانی فرهمند
مهاجران اهل خراسانافغانستان؛ ابزار فشار داخلی و منطقهای
سیاست مهاجرستیزی در ایران، پدیدهای تازه نیست، اما در ماههای اخیر وارد مرحلهای هدفمند، سیستماتیک و پرسرعت شده است.
افزایش جمعیت مهاجران خراسانافغانستان در ایران ( که برخی آمارها آن را تا ۵ میلیون نفر نیز برآورد میکنند)، جمهوری اسلامی را با فشارهای اقتصادی، امنیتی و روانی مواجه ساخته است.
اما فراتر از فشار واقعی، حکومت ایران اخراج مهاجران خراسانیافغانستانی را به ابزاری برای کنترل فضای داخلی و تقویت جایگاه خود در میان طبقه فرودست و ملیگرا تبدیل کرده است.
سیاست اخراج مهاجران نهتنها پاسخی به فشارهای اقتصادی و امنیتی داخلی است، بلکه حامل پیامهای غیرمستقیم به گروه طالبان نیز هست.
در فضای بحران آب، افزایش نفوذ نیروهای رادیکال و بیثباتی در مرزهای شرقی، جمهوری اسلامی از این ابزار برای کنترل فضای داخلی و ارسال هشدار به گروه طالبان استفاده میکند.
۱. اهداف داخلی
۱. پاسخ به نارضایتیهای اقتصادی لایههای پایین جامعه: با ترویج این روایت که “مهاجران خراسانیافغانستانی شغلها، آب، نان و خدمات عمومی را اشغال کردهاند”،حکومت ایران با اجرای سیاست گسترده اخراج مهاجران خراسانیافغانستانی، هدفی فراتر از کنترل جمعیت مهاجر دنبال میکند زیرا تلاش برای بازگرداندن فرصتهای شغلی به ایرانیان بهویژه طبقه کارگر و پاییندست است همچنان دولت میکوشد افکار عمومی را از ناکارآمدیهای مدیریتی منحرف کرده و مسئولیت بحران معیشتی را بر گردن مهاجران بیندازد.
۲. بازگشت نیروی کار ایرانی به بستر اشتغال: یکی از بهانههای اصلی حکومت این است که مهاجران خراسانافغانستان بخش قابل توجهی از بازار کار ایران را اشغال کردهاند، بهخصوص در مشاغل پاییندست و کارهای یدی (کشاورزی، کارگاهها، ساختمانی و خدماتی). بر اساس این دیدگاه، اخراج مهاجران قرار است به این ترتیب بازار کار را به نفع نیروی کار ایرانی باز کند. همچنان کاهش نرخ بیکاری و افزایش درآمد خانوارهای ایرانی.
نیروی کار مهاجران معمولاً در مشاغلی فعالیت میکنند که نیروی کار ایرانی کمتر تمایل یا توان به انجام آن دارد. مثلاً کارهای سخت، کمدرآمد و بدون بیمه. اخراج مهاجران باعث خلأ فوری در این بخشها میشود، که شرکتها و صنایع کوچک را با کمبود نیروی کار مواجه میسازد. ممکن است برخی از ایرانیان جویای کار به دلیل محدودیتها در بازار و وعدههای دولت به طور موقت به این مشاغل بازگردند، اما این بازگشتها معمولاً موقتی و محدود است، چون شرایط سخت کاری و دستمزد پایین، جذب نیروی کار ایرانی در این حوزهها را دشوار میکند. در درازمدت، کمبود نیروی کار ارزانقیمت ممکن است به رشد بازار کار غیررسمی، افزایش مهاجرتهای داخلی و فشار بر خدمات اجتماعی منجر شود.
۲. اهداف منطقهای
پاسخ به بحران آب و فشار دیپلماتیک و پیام منطقهای: اخراجهای دستهجمعی و گاه خشن، پیام مستقیمی به دولت گروه طالبان نیز دارد: “رفتار شما در کابل، هزینه دارد.” از سوی دیگر، ایران تلاش میکند با نشان دادن کنترل بر مرزهایش، به غرب بفهماند که همچنان بازیگر مهمی در مدیریت مهاجرت و امنیت منطقهای است.
پسزمینه روابط ایران و گروه طالبان و منازعات آبی: پس از روی کار آمدن گروه طالبان و آغاز روابط رسمی و نسبتا بهبود یافته ایران با گروه طالبان، ایران خواستار سهم بیشتری از آب رودخانههای مرزی شد، به ویژه از رود هیرمند (هلمند) که بخش مهمی از آب مورد نیاز استانهای شرقی ایران را تأمین میکند.
گروه طالبان با ساخت سدهای بزرگ و مدیریت منابع آبی، عملا جریان آب به سمت ایران را کاهش داده که این موضوع مشکلات عدیدهای از جمله خشکسالی و بحران آب در ایران به همراه داشته است.
در کنار مسائل داخلی، میتوان سیاست اخراج گسترده مهاجران اهل خراسانافغانستان از ایران را در چارچوب تنشهای پنهان و انتقامجویانه نسبت به گروه طالبان تحلیل کرد.
اخراج مهاجران، بهخصوص کسانی که احتمالا با گروه طالبان همکاری یا همدلی ندارند، به نوعی فشار غیرمستقیم بر حکومت گروه طالبان است. زیرا ایران با افزایش فشار به مهاجران، پیام میفرستد که باید در مقابل این اقدامات گروه طالبان، هزینهای پرداخت کنند، حتی اگر مستقیم با گروه طالبان درگیر نشود.
ارتباط راهبردی میان بحران آب و سیاست مهاجرستیزی: بحران آب، افزایش تنشهای سیاسی و اجتماعی را در مرزهای شرقی ایران تشدید کرده و فضایی منفی نسبت به مهاجران خراسانیافغانستانی ایجاد کرده است. این فضا به دولت ایران این امکان را میدهد که اخراج مهاجران را به عنوان راهحلی «ضروری» برای بحرانهای اقتصادی و اجتماعی معرفی کند، در حالی که پشت پرده، تنشهای منطقهای نیز در جریان است.
گروه طالبان، قدرت پهپادی ایران و ترس از آینده
در حالیکه جهان در حال رصد واکنش آمریکا و اسرائیل به حمله موشکی و پهپادی ایران بود، بسیاری از همسایگان ایران نیز به دقت قدرت نظامی تهران را زیر نظر گرفتند.
در این میان، گروه طالبان بیش از هر بازیگر منطقهای دیگر این پیام را دریافت کرد که ایران توان و اراده استفاده مستقیم از قدرت سخت را دارد آنهم بدون اتکا به نیابتیها و در برابر قویترین جبهه نظامی خاورمیانه.
۱. قدرتنمایی موشکی و پهپادی؛ بازدارندگی خاموش در مرزهای شرقی: برای گروه طالبان، این جنگ یک هشدار تلویحی بود. جمهوری اسلامی نشان داد که نهتنها در برابر اسرائیل، بلکه در صورت لزوم در برابر هر تهدید منطقهای نیز میتواند عملیات دقیق، گسترده و دوربرد انجام دهد. پیام روشن بود: «توان تهاجم راهبردی ایران محدود به مرزهای غربی نیست.»
۲. اخراج مهاجران؛ فاز اول اعمال فشار بر گروه طالبان: پس از نمایش نظامی، ایران بهجای وارد شدن به تقابل آشکار با گروه طالبان، ابزار مهاجران را برای فشار سیاسی و اجتماعی بهکار گرفت. اخراج میلیونها مهاجر افغانستانی را میتوان بهمثابهی فاز اول فشار چندلایه بر گروه طالبان تعبیر کرد؛ فشاری که چند هدف همزمان را دنبال میکند: ایجاد نارضایتی اجتماعی در داخل خراسانافغانستان، بهویژه در شهرهای مرکزی و مرزی. ایجاد بحران اقتصادی و امنیتی برای گروه طالبان، با بازگشت گسترده نیروی انسانی بدون اشتغال و خدمات. ارسال پیام سیاسی به رهبری گروه طالبان: «اگر آب را قطع کنید، امنیت را برمیگردانیم.»
۳. موازنه قدرت نرم و سخت در مرز ایران–خراسانافغانستان: جمهوری اسلامی تلاش دارد بدون رویارویی مستقیم، از ابزارهای فشار غیرمستقیم (مهاجر، تجارت، سوخت، آب) در کنار نمایش قدرت نظامی استفاده کند. این ترکیب هوشمندانه، هم قابلیت «بازدارندگی سخت» دارد، و هم توان «فرسایش نرم» را تقویت میکند.
ایران و بازی در آینده
در ظاهر، سیاست اخراج گسترده مهاجران توسط جمهوری اسلامی، اقدامی در چارچوب سیاستهای داخلی و کنترل اقتصادی–اجتماعی جلوه داده میشود؛ اما در لایههای ژئوپلیتیکیتر، این اقدام حامل پیامهایی فراتر از مرز ایران است بهویژه برای گروه طالبان.
اکنون این پرسش مطرح است: آیا ایران آگاهانه بهدنبال بیثباتسازی تدریجی خراسانافغانستان است؟
۱. فشار غیرمستقیم و هدفمند بر گروه طالبان
جمهوری اسلامی با اخراج دستهجمعی مهاجران خراسانافغانستان (در برخی موارد با توهین و خشونت)، گروه طالبان را در شرایطی قرار داده که باید نخست پاسخگوی اسکان و تغذیه میلیونها بازگشتی بیسرپناه باشد، دوم این که برای آنها فرصت شغلی، امنیت و خدمات فراهم کند، و سوم از گسترش نارضایتی و شورش داخلی جلوگیری کند. لذا این بحران در حالی رخ میدهد که گروه طالبان زیرساخت حکمرانی کارآمد ندارد، با فشارهای بینالمللی مواجه است، و از نظر مشروعیت داخلی نیز شکننده است.
۲. بازگرداندن نظامیان سابق؛ فرصت یا تهدید؟
در میان مهاجرانی که اخراج میشوند، هزاران نفر از نظامیان سابق ارتش، پلیس، و نیروهای امنیتی خراسانافغانستان قرار دارند که: تجربه جنگ دارند، از گروه طالبان متنفرند، در ایران اغلب در وضعیت معیشتی و هویتی نامشخص بودهاند، و اکنون از کشور اخراج میشوند، بدون شغل، درآمد یا پناهگاه. این وضعیت میتواند به تشکیل هستههای مقاومت بالقوه علیه گروه طالبان منجر شود.
در حالی که ایران بهصورت رسمی هیچ حمایتی از این گروهها اعلام نمیکند، اما آشفتگی ناشی از آن، به تضعیف عملی گروه طالبان میانجامد.
۳. راهبرد فشار بدون جنگ: برهمزدن تعادل جمعیتی و امنیتی
با بازگرداندن سریع صدها هزار نفر مهاجر، ایران عملاً تعادل شکننده اقتصادی و اجتماعی در خراسانافغانستان را بر هم میزند، گروه طالبان را در باتلاق بحران پناهجویان داخلی گرفتار میکند، و زمینههای احتمالی برای بروز اعتراضات، شورشهای محلی و ناامنیهای مرزی را فراهم میسازد.
همه اینها بدون آنکه ایران رسماً وارد جنگ یا رویارویی با گروه طالبان شود، تحقق مییابد. این همان راهبرد فشار بدون گلوله است.
ایران، دستکم در کوتاهمدت، هدف اعلامشدهای برای بیثباتسازی مستقیم خراسانافغانستان ندارد، اما با استفاده از ابزار اخراج مهاجران، فشار چندبعدی، هوشمندانه و فرسایشی بر گروه طالبان وارد میکند. در واقع، جمهوری اسلامی با بهرهگیری از اهرم مهاجران بهدنبال وادار ساختن گروه طالبان به امتیازدهی در پروندههایی چون حقآبه، امنیت مرزی، و توازن منطقهای است، و همزمان، زمینهساز ضعف تدریجی گروه طالبان از درون و پایینتر از سطح رسمی حکومت میشود. بهبیان دیگر، اگر ناامنی در خراسانافغانستان بهواسطه این بحران انسانی تشدید شود، ایران آن را نه «نتیجه سیاست مهاجرستیزانه»، بلکه «واکنش طبیعی به ناتوانی گروه طالبان در حکمرانی» معرفی خواهد کرد.
در این میان، آنچه برای ایران اهمیت دارد، نه تنها مدیریت تهدید گروه طالبان، بلکه کنترل فضای افکار عمومی داخلی با یک تیر و چند نشان است؛ مهاجران، فقط قربانی یک سیاست نیستند، بلکه ابزار شکلدهی به نقشه امنیتی جدید ایراناند، در مرزهای خارجی و در ذهنهای داخلی
جمعبندی
سیاست جمهوری اسلامی در قبال مهاجران خراسانیافغانستانی، نهتنها ابزاری برای مدیریت نارضایتی داخلی است، بلکه بهمثابه اهرمی برای فشار ژئوپلیتیکی بر گروه طالبان نیز عمل میکند. ایران، بدون ورود مستقیم به درگیری، بهدنبال مهندسی موازنه امنیتی در مرزهای شرقی خویش است؛ موازنهای که مهاجران، آب و قدرت نظامی بخشی از آناند.
اگر گروه طالبان واکنش مناسبی نشان ندهند، این راهبرد فرسایشی میتواند ثبات شکننده حکومت آنها را تهدید کند بدون آنکه حتی یک گلوله از سوی ایران شلیک شود.
خلاصه این که: جنگ ایران و اسرائیل برای گروه طالبان نیز یک پیام آشکار بود: ایران توان عملیات تهاجمی مستقیم دارد و نیازی به نیابتیها ندارد. این هشدار ضمنی، با اخراج مهاجران وارد فاز عملی شد این که:
۱. مهاجران اخراجی؛ تهدید پنهان: هزاران نظامی پیشین خراسانافغانستان، اکنون بدون شغل و سرپناه بازگردانده میشوند؛ زمینهساز هستههای مقاومت.
۲. ناتوانی گروه طالبان در مدیریت بحران انسانی: اخراج گسترده مهاجران، فشار امنیتی، معیشتی و مشروعیتی بر گروه طالبان وارد میکند.
۳. راهبرد فشار بدون گلوله: نه جنگ رسمی، نه درگیری آشکار؛ بلکه تضعیف تدریجی از درون.