راهبرد بی‌صدا، اما هدفمند؛ جنگ ایران و اسرائیل، مهاجران خراسان‌افغانستان و سیاست فشار چندلایه بر گروه طالبان

راهبرد بی‌صدا، اما هدفمند؛ جنگ ایران و اسرائیل، مهاجران خراسان‌افغانستان و سیاست فشار چندلایه بر گروه طالبان

بخش نخست
مانی فرهمند

درس‌های راهبردی ایران از جنگ ۱۲ روزه

در جنگ نامتعارف ۱۲ روزه (۱۳–۲۵ ژوئن ۲۰۲۵) میان ایران و اسرائیل، هر دو طرف با خسارات جدی مواجه شدند. شواهد نشان می‌دهد اگر آمریکا مستقیماً مداخله نمی‌کرد، احتمال سنگینی ترازوی جنگ به سود ایران وجود داشت.
از یک‌سو، سامانه دفاعی چندلایه اسرائیل نتوانست به‌طور کامل در برابر موج حملات موشکی ایران مقاومت کند. از سوی دیگر، ضعف اطلاعاتی ایران آشکار شد؛ فرماندهان ارشد نظامی و دانشمندان هسته‌ای در ترورهای دقیق از میان رفتند و میلیاردها دلار خسارت اقتصادی به کشور وارد شد.
خلاصه این که درس‌های کلیدی را میتوان چنین بر شمرد:
۱. ناتوانی اطلاعاتی: ایران به این نتیجه رسید که ضعف ضدجاسوسی و نفوذ اطلاعاتی دشمن، تهدیدی حیاتی برای نخبگان نظامی و هسته‌ای است.
۲. آسیب‌پذیری برنامه هسته‌ای: پراکندگی و پنهان‌سازی بیشتر تأسیسات، و سرعت‌بخشی به پیشرفت فناوری هسته‌ای در دستور کار قرار گرفت.
۳. آسیب‌های اقتصادی: فشار امنیتی و تحریم‌ها ایران را به‌سمت اقتصاد مقاومتی، تجارت منطقه‌ای و حذف دلار سوق داد.
با این رخدادها، جمهوری اسلامی دریافت که توان اطلاعاتی درونی به‌اندازه توان موشکی و هسته‌ای اهمیت دارد.

شوک راهبردی برای اسرائیل و آمریکا

موفقیت نسبی ایران در عبور از سپر دفاعی اسرائیل، هم آمریکا و هم تل‌آویو را شگفت‌زده ساخت.
گستره حمله، استفاده از موشک‌های دقیق و بردبلند مانند خیبرشکن، و خستگی سامانه دفاعی اسرائیل، نشان داد که ایران نه‌تنها توان حمله مستقیم دارد، بلکه می‌تواند با عملیات چندساعته اهداف کلیدی را در معرض تهدید قرار دهد.
۱. شوک تاکتیکی: نخستین حمله مستقیم، آشکار و رسمی ایران به خاک اسرائیل یک جهش کیفی بود.
۲. عبور از خطوط قرمز ذهنی: استفاده از موشک‌های سوخت جامد با برد بالا پیام بازدارنده مهمی برای غرب بود.
۳. فرسایش دفاعی اسرائیل: سامانه‌های دفاعی در برابر تهاجم متنوع و همزمان تاب نیاوردند.
۴. بازنگری در محاسبات: آستانه واکنش ایران تغییر کرده و قدرت تهاجمی‌اش مورد بازبینی غرب قرار گرفت.

چرخش به درون؛ از تهدید خارجی تا ترمیم داخلی
بحث اصلی این تحلیل تمرکز بیشتر بر اسراتیژی مرموز ایران پس از این درگیری اخیر دارد و آن این که: ایران پس از جنگ با اسرائیل چه اسراتیژی را در پیش خواهد گرفت؟ درین خصوص محور اصلی چرخش از تهدید بیرونی به ترمیم داخلی است و درین بزنگاه توجه ایران جمهوری اسلامی پس از نمایش قدرت در برابر اسرائیل، به‌احتمال زیاد وارد فاز «تثبیت داخلی» می‌شود؛ اما این بار نه از سر دلسوزی، بلکه از درک این حقیقت که تداوم شکاف اجتماعی، تهدیدی بزرگ‌تر از اسرائیل یا آمریکا است.
اگر بخواهد موفق باشد، باید با هزینه‌ای کمتر از سرکوب، رضایت نسبی تولید کند_ از طریق گشایش کنترل‌شده، اصلاحات اقتصادی حداقلی، و بازتولید روایت امنیت از درون.
۱. پایان نمایشی یا آغاز دگرگونی راهبردی؟ که در ظاهر، حمله به اسرائیل پاسخی “محسوب‌شده” و نمادین به ترور فرماندهان سپاه بود. اما در عمق راهبردی، به نظر می‌رسد جمهوری اسلامی پس از نمایش قدرت بازدارندگی خارجی، اکنون به سمت مهار بحران‌های داخلی چرخش خواهد کرد.
۲. ترمیم شکاف‌های داخلی: ضرورت یا تاکتیک؟
الف. شکاف‌های اجتماعی و مطالبات معیشتی: ایران با تورم، نارضایتی مزمن، فرسایش سرمایه اجتماعی و گسترش نافرمانی نرم مواجه است.
پس از درگیری، نظام به‌خوبی دریافت که امنیت داخلی، دیگر صرفاً با سرکوب پایدار نمی‌ماند و باید با کاهش تنش، رضایت حداقلی ایجاد شود. که نشانه‌های آن را می‌توان در برخی گشایش‌های محدود در فضای فرهنگی، تمرکز بیشتر بر یارانه‌ها و خدمات اجتماعی هدفمند. و بازتعریف روایت «امنیت» برای مردم ( از تهدید خارجی به ثبات داخلی) پیدا کرد.
ب. نارضایتی در بدنه نظام و محافظه‌کاران معتدل: بخش‌هایی از بدنه حکومت، از سیاست‌های ماجراجویانه خسته‌اند.
برای حفظ انسجام درونی، رهبر جمهوری اسلامی و نهادهای امنیتی ممکن است به گفت‌وگوهای داخلی، شنیدن نقدهای نرم، و “وفاداری‌های مشروط” بها دهند.
۳. استراتژی مه‌آلود: بی‌صدا، اما جهت‌دار که ایران ممکن است وارد فاز جدیدی از استراتژی شود که شامل این موارد است: کاهش تنش نظامی خارجی بدون عقب‌نشینی سیاسی یعنی نوعی حفظ بازدارندگی در سطح شعار، اما بدون تداوم عملی درگیری. و یا افزایش تعاملات اقتصادی منطقه‌ای ( با محور چین، روسیه، کشورهای آسیای میانه و عربی) برای مقابله با فشار تحریم. و همچنان مدیریت شکاف‌های اجتماعی با وعده‌های اصلاح نرم و تاکتیکی، بدون تغییر در ساختار قدرت.
۴. چالش راهبردی: زمان علیه ایران عمل می‌کند: هرچند چرخش به داخل برای حکومت ضروری شده، اما اگر مطالبات داخلی با اقدام‌های ملموس همراه نشود، جامعه دیگر فریب وعده‌های مقطعی را نخواهد خورد. این وضعیت، فرصت باریک برای ترمیم مشروعیت فرسوده است، نه فرصتی بی‌پایان.
پس از جنگ، جمهوری اسلامی به‌احتمال زیاد تمرکز خود را از تهدید خارجی به تثبیت داخلی تغییر می‌دهد.
شکاف‌های اجتماعی، بحران مشروعیت، نارضایتی اقتصادی و فرسایش انسجام سیاسی از مهم‌ترین چالش‌هاست. برای بقا، نظام به‌دنبال تولید رضایت کم‌هزینه، از طریق گشایش‌های کنترل‌شده و اصلاحات حداقلی خواهد بود.

در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://khorasantimes.com/?p=15871

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.