مانی فرهمند: تحلیلگر ارشد خراسان تایمز
آغاز سخن
در بازی پیچیده و ظریف سیاستهای بینالمللی، جایی که منافع قدرتهای بزرگ به هر قیمتی تأمین میشود، دیپلماسی حرامزادهها حکمرانی میکند؛ دیپلماسیای که در آن، بازیگران اصلی حاضرند حتی با گروههایی چون طا_لبان، که پیشتر دشمن درجه یکشان بودند، همپیمان شوند تا اهداف ژئوپلیتیکی خود را پیش ببرند.
روسیه و خراسانافغانستان از دیر زمان دارای پیوندهای معنی داری اند. خراسانافغانستان از ۲۷ دسامبر ۱۹۷۹ تا ۱۵ فبروری ۱۹۸۹ به اشغال اتحاد شوروی (سابق) در آمده بود، قبل از آن خراسانافغانستان بیشترین کمکها را از اتحاد شوروی دریافت کرده بود اما طی ده سال دوران اشغال نظامی چندین برابر کمکهایش به خراسانافغانستان خسارات مختلف وارد کرد، پارهئی از خسارات غیر قابل محاسبه است از جمله یک و نیم ملیون کشته و مجروح؛ بیش از شش ملیون آواره در کشورهای همسایه و جهان، ویرانی و آسیب اکثریت شهرها و روستاها.
با سقوط رژیم کمونیستی هم در شوروی سابق و هم در خراسانافغانستان اعتبار تمام قراردادهای طرفین از بین رفته و مناسبات دو کشور وارد فاز جدیدی شد که البته در دوره حکومت مجاهدین معطل ماند و در دوره استقرار گروه طالبان در دور نخست، توافقاتی نه بگونه رسمی و دیپلماتیک بلکه به شکل تعامل دو طرف که یک طرف جبهه متحد به رهبری مسعود شهید و طرف دیگر حکومت فدراتیف روسیه بوجود آمده بود که از مقاومت در برابر گروه طا_لبان حمایت میشد و نتیجه دیگر آن حمایت روسیه از دولت مجاهدین به ریاست استاد برهان الدین ربانی فقید در سطح بین المللی صورت میگرفت.
اما با توجه به شکلگیری جبهه متحد بعد از قدرت گرفتن گروه طالبان نیاز روسیه به امنیت مرزهای جنوبی کشورهای آسیای مرکزی که حدود سه کشور عمده آن اوزبیکستان، ترکمنستان و تاجیکستان با خراسانافغانستان مرز مشترک دارد و همچنان جلوگیری از ورود اسلام گرائی افراطی به روسیه علیالخصوص کشورهای مشترک المنافع، چیچین و داغستان و جلوگیری از ورود ترافیک مواد مخدر از مرزهای خراسانافغانستان به خاک شوروی سابق عمدهترین عوامل اهداف دوستانه ایشان با دولت استاد برهان الدین ربانی فقید بود.
بعداز شکلگیری دولت موقت علی الخصوص در جریان سه ماه اول از آغاز نوامبر ۲۰۰۱ تا فبروری ۲۰۰۲ به تعداد ۵۴ قطار موترهای باربری حاوی ۹ هزار تن کمک های بشری، به خراسانافغانستان وارد گردید. و از ماه اپریل تا جون ۷،۵ هزار تن مواد غذائی دیگر به استانهای مختلف خراسانافغانستان رسانیده شد. در شهر کابل مرکز کمکهای بشری روسیه کار خود را آغاز نمود که یک تعداد شهروندان خراسانافغانستان را تحت تداوی و معالجه قرار داد.
کارشناسان روسیه در بازسازی تونل سالنگ شرکت کردند. از زمان تشکیل دولت موقت خراسانافغانستان حجم کمکهای بشری روسیه به بیش از ۳۰ ملیون دالر امریکائی رسیده است. به تاریخ ۲۸ دسامبر ۲۰۰۱ سفارت فدراسیون روسیه در کابل و در روز ۱۴ اکتبر ۲۰۰۲ جنرال قونسلگری روسیه در مزار شریف فعال شد. به این ترتیب اهداف مشخص سیاست خارجی فدراتیف روسیه در قبال خراسانافغانستان که میتواند بیانگر نوعی روابط دو کشور را شکل بدهد.
هر چند روسیه درهمان آغاز استقرار نظام جدید در خراسانافغانستان، مبلغ ۲۰۰ میلیون دلار را به عنوان کمک برای بازسازی و تقویت پلیس و ارتش ملی به خراسانافغانستان و عده داد اما حضور اقتصادی این کشور در خراسانافغانستان بسیار کم بوده است در این حال با افزایش رشد و توسعه خراسانافغانستان روسیه به حضور بیشتر اقتصادی در این کشور میاندیشد در این راستا روسیه یکی از کشورهای است که در مورد معادن خراسانافغانستان و ارزش و اهمیت آن اطلاعات کافی و دست اول دارد. بنابر این در اندیشه سرمایهگزاری گسترده در بخش زیرساختها، معادن و منابع انرژی و افزایش صادرات کالاهای اقتصادی و نظامی به خراسانافغانستان بود.
پس از سقوط رژیم گروه طا_لبان در سال ۲۰۰۱ و برپایی نظام جمهوری اسلامی در خراسانافغانستان با حمایت مستقیم ایالات متحده و متحدان غربیاش، نقش و نفوذ روسیه در معادلات خراسانافغانستان بهطور محسوس کاهش یافت. این وضعیت برای مسکو، که همواره خراسانافغانستان را در چارچوب رقابتهای ژئوپلیتیکیاش با غرب در نظر داشته، نوعی عقبنشینی استراتژیک تلقی شد. از اینرو، کرملین بهتدریج در پی بازتعریف منافع خود در خراسانافغانستان برآمد. در این راستا، روسیه طی دو دههی گذشته، بهرغم موضعگیری رسمی علیه گروه گروه طالبان، بهطور غیرعلنی به برقراری تماس و سپس حمایت اطلاعاتی، نظامی و مالی از این گروه روی آورد. تحلیلگران بر این باورند که مسکو از گروه طا_لبان بهعنوان یک ابزار ژئوپلیتیکی برای تضعیف نفوذ غرب، بهویژه آمریکا و ناتو، در منطقه بهره برد. گزارشهایی از منابع غربی و منطقهای نیز حاکی از آن است که روسیه در مقاطع مختلف، بهویژه پس از ۲۰۱۴ و اوجگیری تنش با غرب بر سر بحران اوکراین، کمکهایی تسلیحاتی و لجستیکی در اختیار برخی شاخههای گروه طالبان قرار داده است. این حمایتها با هدف مهار تهدیدات گروههای تندرو مانند داعش خراسان نیز توجیه شدهاند، اما در واقع بخشی از راهبرد کلان روسیه برای بازسازی حوزه نفوذ در آسیای مرکزی و جنوب آسیا محسوب میشوند. بدین ترتیب، احیای گروه طالبان نهتنها برای مقابله با تهدیدات امنیتی، بلکه بهعنوان اهرمی برای چانهزنی ژئوپلیتیکی در برابر غرب مورد توجه روسها قرار گرفت.
چرخش راهبردی روسیه
چرا روسیه از دشمنی با گروه طالبان در دهه ۹۰ به شناسایی غیررسمی آنان در دهه ۲۰۲۰ رسید؟ در دهه ۱۹۹۰، روسیه (وارث اتحاد جماهیر شوروی) گروه طالبان را تهدیدی جدی برای امنیت خود و متحدانش در آسیای مرکزی میدانست. گروه طالبان در آن زمان نهتنها دارای رویکردی ایدئولوژیک و رادیکال بودند، بلکه از گروههای شورشی اسلامگرای آسیای مرکزی مانند «حرکت اسلامی ازبکستان» نیز پشتیبانی میکردند. از اینرو، روسیه در دهه ۹۰ از «ائتلاف شمال» به رهبری احمدشاه مسعود، بهعنوان نیروی اصلی ضد گروه طالبان، حمایت نظامی، سیاسی و اطلاعاتی میکرد.
اما پس از سال ۲۰۰۱ و با حضور نظامی آمریکا و ناتو در خراسانافغانستان، روسیه متوجه شد که فضای راهبردی منطقه به سود غرب تغییر کرده است. با گذشت زمان، بهویژه پس از تشدید تقابل روسیه و غرب در بحرانهایی چون اوکراین (۲۰۱۴)، مسکو تلاش کرد تا سیاستهای گذشته را بازتعریف کند و از گروههایی که زمانی دشمن تلقی میکرد، بهعنوان ابزارهای نفوذ منطقهای استفاده نماید. گروه طالبان یکی از این ابزارها بود.
در دهه ۲۰۱۰ بهویژه پس از ظهور «داعش خراسان» در شرق خراسانافغانستان، روسیه همکاری عملیاتی پنهانی با گروه طالبان را آغاز کرد و آن را توجیهی برای گفتوگو با این گروه و حتی حمایت اطلاعاتی از آنها ساخت. به بیان دیگر، تغییر نگاه روسیه به گروه طالبان از “تهدید مستقیم” به “موازنهگر استراتژیک علیه آمریکا، ناتو و دا_عش” صورت گرفت.
با سقوط کابل در آگوست ۲۰۲۱، روسیه در کنار چین، ایران و پاکستان، از نخستین کشورهایی بود که با گروه طالبان وارد تعامل دیپلماتیک شد. کرملین بهصورت رسمی گروه طالبان را نخست از فهرست «گروههای تروریستی» خود خارج کرد و از نظر عملیاتی و سیاسی، روسیه اکنون یکی از مهمترین دولتهاییست که با گروه طالبان تعامل میکند و بهنوعی آن را شناسایی عملی کرده است. دلایل این چرخش راهبردی عبارتاند از:
1. مهار نفوذ غرب: گروه طالبان را بهعنوان ابزار تضعیف جای پای غرب در منطقه تلقی میکنند.
2. امنیت آسیای مرکزی: روسها گروه طالبان را بهمراتب قابل کنترلتر از گروههایی مانند دا_عش میدانند.
3. رقابت با آمریکا و ناتو: روسیه در چارچوب رقابت ژئوپلیتیکی جهانی، از هر ابزاری برای فشار بر غرب استفاده میکند.
4. منافع اقتصادی و نظامی در منطقه: حفظ روابط با گروه طالبان میتواند به روسیه امکان بدهد در پروژههای انرژی، ترانزیت و تجارت منطقهای شریک باشد.
5. واقعگرایی سیاسی: برخلاف بسیاری از کشورهای غربی که بر پیششرطهایی مانند حقوق بشر یا تشکیل دولت فراگیر تأکید دارند، روسیه با رویکرد واقعگرایانه تعامل میکند و معتقد است گروه طالبان «امر واقع» هستند.
بازی پنهان روسیه در شناسایی گروه طالبان: راهبردی چندبُعدی در سایه جنگ اوکراین
۱. واقعگرایی ژئوپلیتیکی: «با آنچه هست، نه آنچه باید باشد»
روسیه برخلاف کشورهای غربی که به مشروعیت، حقوق بشر، و ساختارهای دموکراتیک تکیه دارند، اساس سیاست خارجی خود را بر امر واقع بنا نهاده است. گروه طالبان، هرچند دولتی غیررسمی و بدون مشروعیت بینالمللی هستند، اما اکنون عملاً حکومتدار خراسانافغانستاناند. از نظر روسیه، مذاکره و بهرسمیتشناسی عملی گروه طالبان نه نشانه تأیید آنان، بلکه ابزاری است برای نفوذ، مهار بحرانها و فشار بر غرب.
روسیه در پی چیست؟ اهداف آشکار و پنهان در خراسانافغانستان و منطقه
الف) بازگشت به بازی بزرگ آسیایی: خراسانافغانستان از دیدگاه ژئوپلیتیک، حلقه اتصال آسیای مرکزی، جنوب آسیا و غرب آسیاست. روسیه با تقویت روابط با گروه طالبان، میکوشد در فقدان حضور ناتو، جای پای محکمی در این منطقه استراتژیک باز کند.
ب) مهار دا_عش و بیثباتی در مرزهای جنوبی: گروه طالبان با وجود همه افراطگراییشان، برای روسیه بهمراتب کنترلپذیرتر از شاخههای دا_عش خراساناند. همکاری امنیتی با گروه طالبان، نوعی «امنیت توافقی» برای جلوگیری از سرایت تروریسم به آسیای مرکزی و خاک روسیه تلقی میشود.
ج) توسعه پروژههای اقتصادی جایگزین غرب: خراسانافغانستان میتواند برای روسیه بازاری جایگزین باشد در حوزههای صادرات سوخت و مواد خام؛ ترانزیت کالا به هند از طریق پاکستان و ایران؛ حضور در معادن خراسانافغانستان بهویژه با همکاری چین و ایران.
د) تشکیل محور «ضدغربی» منطقهای: همکاری با گروه طالبان، ایران، چین، هند (در مواردی)، و برخی کشورهای آسیای مرکزی، بخشی از سیاست کلان روسیه در شکلدهی به یک نظم منطقهای غیرغربیست.
هم چنان در پیوند با جنگ اوکراین روسیه از شناسایی گروه طالبان، ضربهای نرم به نظم غربی را وارد نمود یعنی نخست) بیاعتنایی به نظم بینالمللی غربمحور در حالیکه غرب گروه طالبان را مشروع نمیداند، روسیه با شناسایی عملی این گروه، آشکارا پیام میدهد که دیگر خود را مقید به قواعد و «مشروعیتسازی» از منظر غرب نمیداند، همانگونه که در اوکراین نیز چنین کرد.
دوم) آغاز «چندجایگزینی» در سیاست خارجی روسیه که در سایه تحریمها و انزوای دیپلماتیک ناشی از جنگ اوکراین، بهدنبال جایگزینی شرکای سنتی با بازیگران غیردموکراتیک ولی مؤثر است. گروه طالبان بخشی از این زنجیرهی «شریکانِ غیرغربیِ واقعگرا» تلقی میشوند.
سوم) فشار روانی و سیاسی بر غرب است که این تعامل آشکار با گروه طالبان (که غرب آن را تروریست میداند) اقدامی نمادین برای به چالش کشیدن «معیارهای دوگانه غرب» و «حاکمیتمحوری غربی» است.
بنابر این روسیه در حقیقت «دیپلماسی حرامزادهها» را مد نظر دارد زیرا به تعبیر برخی تحلیلگران روس، سیاست خارجی کرملین وارد مرحلهای شده که بهجای تعامل با دولتهای مشروعِ غربپذیر، با «دولتهای غیررسمی، شورشی، یا تحریمشده» وارد ائتلاف میشود: گروه طالبان، ونزوئلا، سوریه، ایران، کره شمالی و اخیراً نیجر، مالی، و برکینافاسو. لذا در این چارچوب، روسیه گروه طالبان را نه بهخاطر مشروعیتشان بلکه بهعنوان ابزار فشار، اهرم توازن، و بخشی از شبکه جهانی ضدغربی، رسمیت میبخشد.
زنجیره اتفاقات پس از شناسایی روسیه
پس از روسیه، کدام کشورها ممکن است روابط رسمی با گروه طالبان برقرار کنند؟
الف) کشورهایی که در آستانه تعامل رسمیاند: ایران اگرچه هنوز موضع رسمی آن بر عدم شناسایی است، اما روابطاش با گروه طالبان (بهویژه در حوزه اقتصاد و امنیت) بهسطح بالایی رسیده است.
چین: همکاریهای اقتصادی گسترده با گروه طالبان دارد؛ اگر روسیه رسماً پیشقدم شود، چین نیز ممکن است از انزوای دیپلماتیک گروه طالبان عبور کند.
پاکستان: از حامیان تاریخی گروه طالبان است، اما بهدلیل فشارهای داخلی و بینالمللی هنوز محتاط است. با روسیه همراستا میشود اگر نیاز امنیتی ایجاب کند.
قطر: بهدلیل میزبانی دفتر سیاسی گروه طالبان، تعامل عملی دارد؛ اما هنوز سیاست رسمیاش بیطرفانه است.
ب) کشورهای آسیای مرکزی: ازبکستان و ترکمنستان تماسهای مستقیم دارند، بهویژه برای امنیت مرزی و انتقال انرژی. و تاجیکستان تنها استثناست که هنوز موضع سفتوسخت علیه گروه طالبان دارد.
واکنش احتمالی آمریکا به نزدیکی روسیه و گروه طالبان
آمریکا نسبت به نزدیکی روسیه و گروه طالبان احتمالاً واکنشهای چندلایه نشان خواهد داد:
الف) دیپلماتیک و رسانهای: تقبیح شناسایی گروه طالبان توسط روسیه و معرفی آن بهعنوان «حرکت ضد نظم بینالمللی». برجستهسازی نقض حقوق بشر و عدم تشکیل دولت فراگیر در خراسانافغانستان برای بیاعتبارسازی گروه طالبان.
ب) امنیتی و اطلاعاتی: تشدید نظارت بر تعاملات تسلیحاتی یا مالی میان روسیه و گروه طالبان. احتمال افزایش همکاری اطلاعاتی با کشورهای آسیای مرکزی، هند و حتی پاکستان برای مهار نفوذ گروه طالبان و روسیه.
ج) ژئوپلیتیکی: تلاش برای تقویت مخالفان سیاسی گروه طالبان در خارج، از جمله حمایت از چهرههایی مانند احمدمسعود، امرالله صالح، یا گروههای اپوزیسیون دیگر. و همزمان فشار بر متحدان منطقهای برای حفظ سیاست «عدم بهرسمیتشناسی» رسمی گروه طالبان.
بنابر این واشنگتن بهجای تقابل مستقیم، از ابزارهای فشار نرم و سیاست ائتلافسازی استفاده خواهد کرد تا مانع شکلگیری یک محور مشروعیتبخش ضدغربی در منطقه شود.
پیامدهای شناسایی رسمی روسیه برای گروه طالبان
مثبتها: افزایش اعتبار منطقهای؛ گروه طالبان میتواند بگوید که یک قدرت جهانی آنها را پذیرفته. افزایش دسترسی به منابع اقتصادی و نظامی؛ از جمله پروژههای زیرساختی، همکاریهای امنیتی، یا فروش تسلیحات. ایجاد شکاف در اجماع جهانی بر سر عدم مشروعیت گروه طالبان.
منفیها: افزایش فشار غرب، تحریمهای هدفمند و سختتر شدن تعامل با نهادهای مالی بینالمللی. تشدید درگیری میان جناحهای داخلی گروه طالبان (سختگیرها در برابر متمایلان به تعامل با جهان). افزایش حساسیت گروههای تروریستی مانند داعش که گروه طالبان را “نوکر روسها و کفار” خواهند خواند.