نویسنده : گابریل هونرادا
منبع: آسیا تایمز
روشن شدن برخی حقایق نادر درباره راکت قارهپیمای DF-5 در چین، نشانگر اعتماد فزاینده پکن به قدرت زمینیاش است. ولی در پشت این جلوه، سهگانهای ناپایدار و آسیبپذیر دیده میشود: غولی که تنها بر یکپای محکم ایستاده است.
چین پس از دههها پنهانکاری، اطلاعات تازهای درباره موشک DF‑۵ را منتشر کرد. این موشک دومرحلهای مایعسوز با بردی بیش از ۱۲٬۰۰۰ کیلومتر، توانایی حمل یک کلاهک هستهای با قدرت انفجاری ۳ تا ۵ مگاتن را دارد و نخستینبار در دهه ۱۹۷۰ میلادی توسعه یافت و از سال ۱۹۸۱ عملیاتی شد.
نسخههای جدیدتر مانند DF‑5B نیز با قابلیت حمل چند کلاهک (MIRV) تا پنج سر جنگی تجهیز شدهاند. اما سوخت مایع و زمانبر بودن فرآیند سوختگیری، نمایش نمایشی این سیستم را به نمایشگاهی متحرک بدل ساخته است.
در عرصه زمینی، چین گامهایی جدی برداشته است. راهبرد جدید شامل راکتهای جامدسوز متحرکی چون DF‑31A/AG با برد حدود ۱۳٬۲۰۰ کیلومتر و قابلیت حمل یک تا چهار کلاهک است.
همچنین DF‑۴۱، که از سال ۲۰۱۹ رونمایی شد، توانایی حمل سه تا ده کلاهک MIRV با بردی بیش از ۱۲٬۰۰۰ کیلومتر را دارد.
بازوی دریایی با زیردریاییهای Type‑۰۹۴ مواجه مشکلات سکوت عملیاتی دارد و موشک JL‑۲ آن برد کافی برای رسیدن به قلب آمریکا را ندارد. نسل JL‑۳ هنوز کامل شده نیست و عملیات در اقیانوسهای باز، ریسک شناسایی را افزایش داده است.
بازوی هوایی نیز هنوز ناکامل است. بمبافکن H‑6N با نیاز به سوختگیری هوایی و برد محدود، هنوز نمیتواند تهدیدی جدی تلقی شود. وعدههای مطرحشده برای H‑۲۰، بمبافکن رادارگریز آینده، تا دهه ۲۰۳۰ به تحقق نرسیدهاند و تردیدهای فنی باقی است.
چین همچنان بر اصل «عدم استفاده نخست» وفادار است، اما نابرابری تواناییها، عملاً به راهبردی مبتنی بر ابهام (manufactured deterrence) سوق داده است . در این مدل، «ابهام درباره توان واقعی»، جایگزین بازدارندگی ملموس شده و تلاش میکند دشمن بالقوه را از انجام حمله پیشدستانه باز دارد.
طبق ارزیابی SIPRI، شمار کلاهکهای هستهای چین تا ژانویه ۲۰۲۵ به دستکم ۶۰۰ رسیده و با نرخ رشد سالانه حدود ۱۰۰ کلاهک در سالهای اخیر همراه بوده است . با ساخت تقریبا ۳۵۰ سیلو برای ICBMهای جدید، روند نوسازی سریع ادامه دارد؛ اما اگر برنامه ادامه یابد، تا سال ۲۰۳۵ چین ممکن است به ۱۵۰۰ کلاهک برسد—که هنوز از آمریکا و روسیه عقبتر است.
روی هم رفته باید گفت که نوسازی زرادخانه ژرف چین، به ویژه قدرت زمینی، چهرهای جسورانه از بازدارندگی را به نمایش میگذارد. با این حال، ناتوانی در توسعه بازوان دریایی و هوایی کارآمد، به وجود سهگانهای ناپایدار منجر شده است؛ غولی که بر یکپا ایستاده. در نتیجه، آنچه چین ارائه میدهد بیش از آنکه از قدرت واقعی ناشی شود، محصول ابهامی راهبردی است ابهامی که جای خالی بازدارندگی عملی را پنهان میسازد.