مانی فرهمند
مقدمه: بدخشان یکی از نخستین استانهایی بود که گروه طالبان در آن گسترش یافتند. در بیست سال گذشته، این استان نه تنها از مراکز سنتی مخالفت با جمهوریت، بلکه به دلیل اختلافات درونی، منازعات فرماندهان و رقابت بر سر منابع چون معادن، به بستری برای پیشروی گروه طالبان بدل شد.
پس از سقوط جمهوریت، بدخشانیهایی که سالها در کنار گروه طالبان پشتون جنگیده بودند، با غرور در صفوف نظام گروه طالبانی قدرت گرفتند. اما روند وقایع نشان داد که آنها تنها ابزاری موقت برای تثبیت نظام قومی گروه طالبان بودند.
پس از سقوط خراسانافغانستان به دست گروه طالبان شور و شعف گروه طالبان بدخشانی به شدت هویدا بود و از این که در گذشته دست به دست گروه طالبان پشتون داده و هم تباران خود شان را به عنوان مخالفان اسلامی سرکوب میکردند حتی برای خوش خدمتی هم که شده بود به سرعت از چندین جناح به مرکز مقاومت ضد گروه طالبان یعنی استان پنجشیر هجوم آوردند و منجر به سقوط این استان شدند.
پرسش محوری: چرا ناآرامیها در بدخشان مزمن شده است؟ آیا مسئله فقط تریاک است یا ریشههایی عمیقتر دارد؟ نقش معادن، حذف نیروهای محلی و تبعیض قومی در استمرار تنشها چیست؟
با بازگشت گروه طالبان به قدرت در سال ۲۰۲۱، حکومت گروه طالبان تلاش کرده است با گماردن برخی چهرههای تاجیکتبار و عمدتاً بدخشانی در مناصب دولتی از جمله قاری فصیحالدین به عنوان رئیس ستاد ارتش نوعی حضور بدخشیها را در حکومت به نمایش بگذارد اما این اقدامها نتوانسته نارضایتیهای عمیق و ساختاری را در میان ساکنان بدخشان التیام بخشد. سیاستهای گروه طالبان در متمرکز قرار دادن قدرت در دستان فرماندهان پشتون و برخورد سختگیرانه با کشت مواد مخدر که منبع معیشت برخی از خانوادههای روستایی این استان شده است، به افزایش نارضایتیهای مردم برخی مناطق بدخشان منجر شده و این استان را به یکی از کانونهای اصلی اعتراض و بیثباتی تبدیل کرده است. از سوی دیگر، موقعیت جغرافیایی بدخشان، انزوای فیزیکی و عدم دسترسی به بازارهای ملی، این استان را به یکی از محرومترین نقاط خراسانافغانستان بدل کرده است.
در چنین شرایطی، کنترل منابع محلی همچون مزارع کوکنار و معادن طلا و لاجورد، به محل منازعهای جدی میان حکومت گروه طالبان و جامعۀ بومی بدخشان بدل شده است. تخریب مزارع کوکنار، واگذاری قراردادهای معدنی به غیربومیها و سرکوب اعتراضهای مردمی، علاوه بر شکاف قومی دیرینه، سبب تشدید چالشهای درونی در میان صفوف گروه طالبان، بهویژه میان نیروهای تاجیکتبار، شده است.
طبق گزارش رسانههای محلی در شمال خراسانافغانستان، ملا فاضل مظلوم، معاون وزیر دفاع گروه طالبان، اخیرا در یک جلسه با ملا راشد، فرمانده امنیتی استان بلخ در ۷ خرداد ماه، به خطر امنیتی استان بدخشان اشاره کرده و خواهان خلع سلاح فوری فرماندهان محلی در استان بدخشان شده است. ملا فاضل در این جلسه درباره خطر بدخشان گفت: «خطرات جدی از ناحیه بدخشان متوجه حاکمیت ماست. بدخشانیها برای چند دوره حکومت کردهاند و خواه ناخواه دست به انقلاب میزنند. آنها هم باید مانند پنجشیر، یکبار برای همیشه شکسته شوند.» او در ادامه به دیگر مخالفین احتمالی گروه طالبان اشاره کرده و گفته است که ازبکها و هزارهها فعلا مطیع هستند، اما بدخشانی ها مشکل اصلی هستند و باید فورا سرکوب شوند.
این اظهارات در حالی رسانهای میشود که فضای استان بدخشان در هفتههای اخیر صحنه ناآرامی، بازداشتهای متعدد، ترورهای هدفمند و درگیریهای پراکنده میان نیروهای گروه طالبان و گروههای محلی بوده است. این موارد میتواند زمینه درگیری و شکل گیری مقاومتهای محلی مثل پنجشیر، اندراب و… را در استان بدخشان رقم بزند و حکومت گروه طالبان را با مشکلات امنیتی جدی روبرو کند، با این تفاوت که بدخشان دارای مرز طولانی با تاجیکستان است و می تواند مورد حمایت این کشور قرار بگیرد.
نجمه جامی در مقالهای تحت عنوان “پیامدهای تنش سیاسی- اجتماعی در بدخشان خراسانافغانستان” که در موسسه مطالعات راهبردی شرق منتشر شده است. مینگارد که: استان بدخشان، در شمال شرقی خراسانافغانستان، همواره بهدلیل ویژگیهای خاص جغرافیایی، قومی و اجتماعیاش جایگاه ویژهای در مناسبات قدرت سیاسی این کشور داشته است.
اکثریت ساکنان این استان تاجیکان هستند؛ قومی که در دوران جهاد و مقاومت، در قالب حزب «جمعیت اسلامی»، نقشی کلیدی در مقابله با گروه طالبان ایفا کردند. همین پیشینه باعث شده است که روابط میان بدخشانیها و گروه طالبان که غالباً پشتونتبارند از دیرباز با بیاعتمادی، شکاف قومی و تنشهای مزمن همراه باشد.
از سوی دیگر، موقعیت جغرافیایی بدخشان، انزوای فیزیکی و عدم دسترسی به بازارهای ملی، این استان را به یکی از محرومترین نقاط خراسانافغانستان بدل کرده است. در چنین شرایطی، کنترل منابع محلی همچون مزارع کوکنار و معادن طلا و لاجورد، به محل منازعهای جدی میان حکومت گروه طالبان و جامعۀ بومی بدخشان بدل شده است. تخریب مزارع کوکنار، واگذاری قراردادهای معدنی به غیربومیها و سرکوب اعتراضهای مردمی، علاوه بر شکاف قومی دیرینه، سبب تشدید چالشهای درونی در میان صفوف گروه طالبان، بهویژه میان نیروهای تاجیکتبار، شده است.
بدخشان بهدلیل موقعیت راهبردی خود در بخش شمالی و شرقی خراسانافغانستان که با چین، تاجیکستان و پاکستان مرز مشترک دارد، پتانسیل تبدیل شدن به یکی از کانونهای رقابت ژئوپلیتیکی میان قدرتهای منطقهای و جهانی را دارد. پروژه «دالان واخان» بهعنوان گذرگاه راهبردی میان خراسانافغانستان، چین و پاکستان، نقش مهمی در منافع ژئوپلیتیکی دارد.
حکومتهای خراسانافغانستان و در حال حاضر حکومت گروه طالبان علاقهمند بودهاند تا این کریدور بازگشایی شود و علاوه بر اتصال مستقیم خراسانافغانستان به چین، از منافع ترانزیتی آن بهره ببرند. همجواری این کریدور با ایالت سینکیانگ چین یکی دیگر از زمینههای لازم برای تبدیل بدخشان به محل یک بازی ژئوپلیتیکی است. از سوی دیگر، بدخشان خراسانافغانستان با استان خودمختار گورنو- بدخشان تاجیکستان همجوار است.
اعتراضات مردمی علیه حکومت گروه طالبان در بدخشان، هر چند که پیوسته نبوده اما وارد دومین سال خود شده است. ریشۀ این اعتراضات که به نابودسازی کشتزارهای کوکنار توسط حکومت برمیگردد، از عزم مردم برای تداوم کشت و جدیت حکومت برای نابودسازی مزارع حکایت دارد. بر اساس آمارهای منتشر شده توسط منابع خارجی، بدخشان از استانهای پیشتاز در کشت مواد مخدر است.
با این تفصیل میتوان این برداشت را کرد که نوعی مقاومت مردمی در بدخشان شکل گرفته است که ناشی از سوء استفاده مردم از وضعیت امنیتی شکننده این استان و نیز نیاز به امرار معاش از طریق کشت کوکنار است. بر این اساس، اگر حکومت گروه طالبان نتواند این مقاومت را به طور بنیادین سرکوب و حذف کند که البته همین گونه به نظر میرسد، این امکان وجود دارد که در میان مدت، نوعی مقاومت تثبیت شدۀ بدخشیها در مقابل حکومت مرکزی شکل گیرد. با حمایتهایی که از سوی گروههای مسلح غالباً تاجیکتبار مخالف حکومت گروه طالبان، از این مخالفتها و مقاومتها صورت خواهد گرفت، مقاومت مسلحانه مردمی هم دور از انتظار نیست.
۱. فراتر از تریاک؛ نزاع بر سر منابع و حاکمیت گروه طالبان همواره سعی کردهاند منازعه در بدخشان را به موضوع “کشت کوکنار” تقلیل دهند. اما شواهد و گزارشهای میدانی نشان میدهد که مخالفتهای گستردهتر، ریشه در کنترل منابع اقتصادی دارد. بدخشان با معادن طلا، لاجورد، یاقوت و دیگر سنگهای قیمتی، یکی از غنیترین استانهای خراسانافغانستان است. گزارشها حاکی از آناند که واگذاری قراردادهای استخراج معادن طلا و لاجورد به شرکتها و افراد نزدیک به ساختار مرکزی گروه طالبان (عموماً پشتون) انجام گرفته و از نیروهای بومی یا متخصصان بدخشانی در این فرایند صرفنظر شده است. این روند باعث تحقیر نیروهای محلی و بروز موجی از نارضایتی و مقاومت خاموش شده است.
۲. از شور تا سرخوردگی؛ حذف سیستماتیک بدخشانیها از قدرت پس از بازگشت گروه طالبان، نصب چهرههایی چون قاری فصیح الدین به مناصب بلندپایه، برای نمایش حضور قومی بود. اما به مرور، با کنار گذاشتن تدریجی نیروهای بدخشانی از سطوح کلیدی مانند جایگزینی استاندار بدخشانی با استاندار پشتون گروه طالبان نشان دادند که ساختار قدرت همچنان پشتونمحور است. اخیراً چندین چهره محلی که پیشتر با گروه طالبان همکاری کرده بودند، یا از مناصب برکنار شدهاند یا در حاشیه رانده شدند. طبق گزارش رسانهها، ملا فاضل مظلوم، معاون وزارت دفاع گروه طالبان، در یک نشست داخلی، بدخشانیها را خطر اصلی برای حاکمیت خوانده و از لزوم سرکوب آنها سخن گفته است. او حتی اظهار داشته که بدخشانیها “باید همانند پنجشیر یکبار برای همیشه شکسته شوند”.
۳. سرکوب و اعتراض؛ واقعیت میدان از یک سال گذشته، شهرستانهای مختلف بدخشان شاهد ناآرامیهای پراکنده بودهاند. در واکنش به اعتراضها، گروه طالبان با قساوت تمام عمل کردند. دهها شهروند عادی کشته یا زخمی شدند. منابع محلی در شهرستانهای جرم، راغ، کشم و درواز گزارشهایی از یورش گروه طالبان به خانههای مردم، بازداشتهای دستهجمعی و آزار خانوادههای معترض ارائه داده اند. بهویژه پس از سرکوب خشونتآمیز اعتراضات مردمی در پی تخریب مزارع کوکنار، جو بیاعتمادی و خشم عمومی در روستاها تشدید شده است. برخی گزارشها نیز از شکلگیری سلولهای مقاومت محلی خبر میدهند.
۴. رقابتهای ژئوپلیتیکی و داعش خراسان بدخشان به دلیل موقعیت استراتژیک خود که با تاجیکستان، چین و پاکستان مرز مشترک دارد، به یکی از نقاط حساس در بازیهای ژئوپلیتیکی بدل شده است. پروژه دالان واخان و مجاورت با ایالت سینکیانگ چین، همچنین نزدیکی به گورنو بدخشان تاجیکستان، این استان را به بستری برای رقابت قدرتهای منطقهای و جهانی مبدل کردهاست. طبق برخی تحلیلها، غرب از نا آرامی در این منطقه برای تضعیف نفوذ چین و روسیه بهره میبرد. همچنین حضور گروه داعش خراسان در بدخشان، که طی سالهای اخیر فعالتر شدهاند، از دیگر تهدیدهای امنیتی و بستری برای بیثباتی منطقهای است.
۵. چشم انداز و هشدار بدخشان امروز نه تنها نماد تبعیض قومی در ساختار گروه طالبان است، بلکه به نقطهای بحرانی از منظر امنیتی، اجتماعی و اقتصادی تبدیل شده است. ادامه روند حذف نیروهای بومی، سرکوب معیشت از طریق تخریب کوکنار، و واگذاری منابع به بیرونیها، ممکن است این استان را به یک مرکز مقاومت جدید بدل سازد. این وضعیت نه تنها برای مشروعیت داخلی گروه طالبان خطرناک است، بلکه میتواند در سطح منطقهای نیز تبعاتی داشته باشد. به ویژه در شرایطی که برخی گروههای مسلح مخالف گروه طالبان در مرزهای تاجیکستان فعالاند و امکان پیوند بین اعتراضیهای داخلی بدخشان با بازیگران فرامرزی وجود دارد.
نتیجه: گروه طالبان با حذف سیستماتیک نیروهای غیرپشتون، به ویژه در بدخشان، در حال از دست دادن پشتوانههای بالقوه خویشاند. استمرار تبعیض قومی و چپاول منابع، نه تنها مشروعیت اجتماعی آنها را در شمال کشور زیر سؤال برده، بلکه پایههای داخلی این حکومت را نیز به لرزه انداخته است. بدخشان امروز، نمونهی روشنی از بحران مشروعیت، تبعیض قومی، سرکوب اقتصادی و تقابل با جامعه محلی در ساختار گروه طالبانی است. اگر این روند تداوم یابد، احتمال شکلگیری بسترهای شورش پایدار و بازگشت چرخه خشونت در این منطقه دور از ذهن نخواهد بود.