مانی فرهمند: تحلیلگر ارشد مسائل سیاسی منطقه
پرسشهایی از یک آغاز و انجام هولناک در خاور میانه
در حالی که بسیاری چشمها انتظار شکلگیری نظم جدید در خاورمیانهی پس از بحران غزه بودند، ناگهان انفجارهایی در دمشق سکوت را شکست.
حمله مستقیم و بی سابقهای اسرائیل به ساختمان کنسولگری ایران، که منجر به ترور چهار فرمانده ارشد نیروی قدس سپاه پاسداران شد، نقطه آغاز جنگی شد که ۱۲ روز به طول انجامید و لرزهای ژئوپلیتیکی بر منطقه انداخت.
چرا این جنگ آغاز شد؟
طبق گزارش وزارت دفاع اسرائیل و تایید منابع نظامی غربی، عملیات «شیر خیزان» با هدف از بین بردن ظرفیت موشکی ایران، و ترور چهرههای کلیدی طراحی شده بود.
اسرائیل مدعی شد این حمله، در پاسخ به شتاب تهران در پروژههای موشکی و هماهنگی آن با محور مقاومت در منطقه بوده است.
واشنگتن پست در گزارشی تأیید کرد که این عملیات با اطلاع قبلی برخی مقامهای آمریکایی انجام شده است.
ترور چگونه صورت گرفت؟
حمله دقیق و هوشمند به کنسولگری ایران در دمشق، با ابزار اطلاعاتی پیشرفته و نفوذ میدانی انجام شد. سردار محمد حجازی، سردار حسن محققی و دو فرمانده دیگر در این جلسه کشته شدند. رسانههای اسرائیلی این عملیات را «بزرگترین موفقیت اطلاعاتی موساد از زمان ترور فخری زاده» توصیف کردند. ایران بلافاصله وعده انتقامی سخت داد، اما پاسخ خود را چند روز به تأخیر انداخت.
پاسخ ایران چگونه طراحی شد؟ پاسخ ایران با حجمی از موشکهای بالستیک، کروز و صدها پهپاد انتحاری به صورت همزمان صورت گرفت. منابع نظامی اسرائیل تأیید کردند که در شب حمله، بیش از ۵۳۰ پرتابه به سوی اسرائیل شلیک شد.
بخش زیادی از اینها توسط سامانههای گنبد آهنین، فلاخن داوود و پاتریوت رهگیری شدند. با این حال، اصابت چند موشک به پایگاه نواتیم، آسیب به زیرساختهای نظامی اسرائیل را تأیید کرد. رسانههای مستقل از کشتهشدن حدود ۳۰ اسرائیلی و زخمیشدن بیش از ۳٬۲۰۰ نفر خبر دادند.
در مقابل، حملات اسرائیل به مراکز تلافی جویانه در همدان، کرمانشاه، نطنز و فردو موجب کشته شدن صدها ایرانی شدند. منابع مستقل مانند الجزیره و العربی، تلفات ایران را بین ۶۰۰ تا ۱٬۰۰۰ نفر گزارش کردند. مقامهای ایرانی، عدد رسمی را کمتر اعلام کردند.
نقاط قوت و ضعف هر دو طرف:
ایران در این نبرد نشان داد که توانایی طراحی حملات اشباعکننده علیه زیرساختهای دشمن را دارد و اگرچه از نظر دقت و تکنولوژی هنوز عقبتر از اسرائیل است، اما توان بازدارندگی روانی خود را ارتقاء داد.
از سوی دیگر، ضعف در پدافند داخلی و نبود حمایت قاطع منطقهای، نقاط آسیبپذیر تهران بود.
اسرائیل توانست با ترور فرماندهان ارشد ایران، ضربه اطلاعاتی بزرگی وارد کند و با همکاری آمریکا، بخش زیادی از حملات ایران را دفع نماید.
اما افکار عمومی اسرائیل برای نخستین بار با ترس عمیق از آسیبپذیری داخلی مواجه شد، و این جنگ به اعتماد مردم به سامانههای دفاعی لطمه زد.
سکوت کشورهای اسلامی و قدرتهای جهانی:
در میان بهت افکار عمومی، کشورهای اسلامی بهطور عمده سکوت پیشه کردند. حتی ترکیه، قطر، پاکستان و الجزایر از محکومکردن رسمی اسرائیل خودداری کردند.
سازمان همکاری اسلامی تنها یک بیانیه بدون ضمانت اجرایی صادر کرد. از سوی دیگر، چین و روسیه که ظاهراً شرکای راهبردی ایران اند، خواستار خویشتنداری شدند اما از حمایت صریح از تهران امتناع کردند.
تحلیلگران معتقدند: این دو کشور نمیخواهند برای ایران هزینه راهبردی بپردازند و ترجیح میدهند جمهوری اسلامی را در نقش «متغیر تنظیمکننده فشار» حفظ کنند.
پایان جنگ و معادله بازدارندگی جدید:
با میانجیگری آمریکا و اعلام یکطرفهی آتشبس از سوی ترامپ، جنگ ۱۲ روزه پایان یافت. اما تبعات آن، تازه آغاز شده است. در حالی که اسرائیل خود را پیروز نظامی میداند، ایران مدعی است که توانسته معادله جدیدی را تعریف کند: «هر ضربه، با پاسخ مستقیم مواجه خواهد شد.» تحلیلگران رسانههای مانند بیبیسی، رویترز و آسوشیتدپرس در گزارشهای جمعبندی شده بر این باورند که جنگ بدون برنده قاطع پایان یافت، اما بازنده اصلی آن، مردمی بودند که در ترس و ویرانی و بی اعتمادی، قربانی بازی قدرت شدند.
در نهایت، جنگ ۱۲ روزه بیش از آن که نبرد میان دو ارتش باشد، آزمونی برای بلوغ راهبردی و سنجش وزن ژئوپلیتیک ایران و اسرائیل در نظم جدید خاورمیانه بود. جنگی که شاید پایانش با آتش بس ثبت شود، اما پیامدهایش هنوز آغاز نشده است.
دورنمای آینده؛ بازیگران خاور میانه در پیوند به جنگ ۱۲ روزه
جنگ ۱۲ روزه گرچه به ظاهر پایان یافت، اما میراثی از پرسشهای بیپاسخ و هشدارهای ژئوپلیتیکی برجای گذاشت. بازیگران اصلی اکنون با چالشهای راهبردی داخلی و منطقهای مواجهاند:
• ایران باید کارخانگی دشواری انجام دهد: بازسازی بازدارندگی آسیبدیده، جبران ضعفهای پدافندی، کاهش وابستگی به شرکای خاموش و بیعمل مانند چین و روسیه، و بازتعریف جایگاهش در محور مقاومت بدون افراط.
• اسرائیل با واقعیتی جدید روبروست: دیگر مصون از حمله نیست. ترمیم اعتماد عمومی، تقویت سامانههای دفاعی و مهار فشار داخلی برای اقدام نظامی گستردهتر، اولویتهای حیاتیاش خواهد بود.
• ایالات متحده آمریکا از یکسو کوشید جنگ را مهار کند، از سوی دیگر به اسرائیل پشتگرمی اطلاعاتی داد. اکنون باید بین حمایت از تلآویو و جلوگیری از گسترش بیثباتی در منطقه تعادلی بیابد، بهویژه با نزدیکشدن انتخابات آمریکا.
• چین و روسیه که از متحدان ایران محسوب میشوند، در این نبرد سکوت معناداری اختیار کردند. این بیعملی راهبردی نشان میدهد که آنها مایل نیستند درگیر هزینههای مستقیم شوند و جمهوری اسلامی را در نقش «متغیر تنظیمکننده فشار» حفظ میکنند.
• قطر، علیرغم آنکه بهنوعی از سوی ایران هدف حملات یا فشار قرار گرفت، تلاش کرد تا با ابتکار عمل دیپلماتیک، نقش برجسته داوری و میانجیگری در منطقه را بر عهده گیرد و فضای تنشزدایی را تقویت کند.
• کشورهای خاورمیانه نیز دیگر نمیتوانند با سکوت یا بیطرفی صرف از پیامدها در امان بمانند. این جنگ زنگ خطر را برای همه به صدا درآورد که معادلات منطقهای بسیار شکنندهتر از تصورند، و سیاست “انتظار و تماشا” دیگر کافی نیست.