حسیب فقیری
رنج، یک ناراحتی و نگرانی روحی است، ناراحتی که به التیام و کاهش آن همه اعضا عاجز میمانند.
رنجها یک روایت درونی اند، یک هشدار اند و پیام از جهان متافزیک، اگر رنجها را به زنگ خطر یک قراول نظامی تشبیه نماییم پیام آن هشداری است برای مهار و جلوگیری از وقایع و خطرات، از همین رو گفته میشود که رنج در زدودن گناهان موثر است و درد در انسان زخم فزیکی و جسمی را بازگو میکند.
رنجها اکثرا بی آنکه افراد نقش داشته باشند بسوی شان میشتابند و این پدیده در نوع نگاه ارزشی و معنوی به جوهر تقدیر ربط میگیرد.
انسان در بیچارهترین حال خود نیز باید پذیرای آن باشد. گاهی هم انسان از رنجی به رنج دیگر فقط بدو بدو دارد. رنج از مشکلات مادی و معنوی مایه میگیرد، میان رنج و مشکل رابطهی معنا دار وجود دارد، رابطهای که در تغییر یکی در جز دیگر اثر گذار است، در واقع در کاهش مشکل رنج میتواند التیام یابد و یا کاهش پیدا کند از اینرو نیاز است تا نگاهی به مشکل صورت گیرد.
باری مشکلات در زندگی انسان به مثابهی پیازی میماند که از لایههای متراکم روی هم تافته تشکیل شده و هر لایه آن را که دور کنید لایه دومی پدیدار میگردد، یعنی نمیتوان به غایت مشکل رسید در حالیکه غایت آن ختم زندگی دنیوی است تا زمانیکه انسان در قید حیات باشد موجودیت مشکلات جز جدا ناپذیر زندگی او اند؛ از همین رو باید با مشکلات مقابله نه بلکه باید آن را “رام” ساخت.
اساساً با مشکل باید سازش صورت گیرد تا خلاف جهت مشکل انسان رخش نراند اگر مشکلات رام گردند و انسان در تنهایی با خود وارد گفتگو شود بی تردید که جوارح و اعضای او در حین مفاهمه و گفتگوی خودی انسان با خودش به نتیجه خوبی دست میابد و رنجها که از مشکلات مایه میگیرند، رام میشوند، مبارزه با رنج بدون درک مشکل یک قرائت خیالی است.
روی همرفته رنج یک پدیده انتزاعی، ناخواسته و اما مرتبط به جوهر تقدیر است که اطراف انسان را محاصره میکند و او را در خودش به زنجیر میبندد زنجیری که یا غایت آن رهایی و سلامت معنوی است و یا هم بردگی مادهای!
رنجها بعضا هیزم تازهای به آتش درون انسان اند و این آتش نظر به قوت و شدت شان هرازگاهی شعلهورتر میشوند، شعلهای که حزن، سکوت، لب خشکیده، روان سرگردان، روح غریب، احساس تاریک و روایت جنون انگیز به انسان میدهد. گاه دور و اطراف محیط رنج در انسان به قدری ساکت میماند که حتا پنهان آن ناپیدا باقی میماند. رنج پنهان یک فریاد بیصدایی است که آسمان دل را بلرزه میآورد. این زمانیست که انسان از طمع نزدیکان آن را متقبل میشود برادر، پدر و غیره نزدیکان هر کدام نظر به میزان مجاورتشان میزان رنج انسان را متعارف اند، هر قدر شخصی که به انسان نزدیکتر باشد بیحرمتی و یا تخریبگر زندگی انسان باشد به همان پیمانه رنج محیط ساکتتر بهخود گرفته و مشکل که رنج از درون آن مایه گرفته لاینحل باقی میماند، زیرا رنجهای که انسان از نزدیکان خویش متحمل میشود را قوه عطوفت محصور نموده و گریز از آن محال است بهمین خاطر ظاهر انسان با رنج و دل محزون ظاهراً بار عطوفت حمل میکند حالانکه درون پر از آتش در چهره زهر خند متصور میباشد چنان که گاه انسان در تنهایی پسا دید عزیزان که رنج و غصه را از آنها متقبل شده ناخونهایش را از شدت فشار برخواسته از غصه و حزن در کف دستش فرو میبرد و نمیتواند طغیان درونش را مهار کند.
باری تجربههای تلخ زندگی و شکستهای ناخواسته همه حزن آفرین اند و اما قوهای برای شناخت اطرافیان از درون رنج نمود میابد و انسان اصالت حقیقی انسانها را دریافت و رفتارهای انسانهای دور برش را میشناسد.
من از این قماش رنجها را از نزدیکترینهای خودم دیدم آنگاه همه آنچه که از ۱۳۹۶ الی ۱۴۰۴ خاطرات بغرنج و طاقت فرسای زندگانی خویش داشتم و دارم را تحت عنوان (پیام غصهها) در قید قلم آورده ام.
رنج صورت ظاهر ندارد ولی قوتی دارد که از درون غوغای قوی برپا میکند و دودش بقدری غلیظ است که فضای اطراف را سیاه میکند، همچون انسانی که صورتش را بین دو دستش بگیرد و خود را پنهان کند تا دیگران اصل چهره او را نبینند و وجود ظاهرش بدون چهره اش متصور باشد.
در این بین و اما رام شدن مشکلات بر فروکش کردن حزن ممد است که روان آدمی را کشیدهتر و ظریفتر ساخته و قوهی آرامش اندرون او بشاشتر شده و برایش صورت برقزا میبخشد.
بدون شک کنترول رنج و رام سازی مشکلات در زندگی تاثیر مثبت به ظاهر انسان دارد و تقوا، پاکی، مبارزه با زشتیها، آبیاری قوههای نیک درون و درک حقیقت خودی نقش مهم و ارزشمندی در رام سازی و کترول رنج نیز دارند.
بدترین و زشتترین چیز این است که انسان دانسته یا ندانسته در درون خود زندانی بنا کند؛ زندانی از رنج، زندانی از نگفتهها زندانی از روایتهای تلخ زندگانی و ضرباتی که از دور و اطراف میچشد.
باید چنان کرد تا راهی به آسمان دل پیدا نمایی و از کدر اندرون این زندان رهایی یابی حتا باید از ابرها عبور کنی و رنجهای خویش را فرو برده و جوهر گوهرت را پدیدار سازی همین است که انبیا الهی با مکتب رنج و محنتهای موجود در خود، ستونهای مستحکمی ساختن که امروز پیروانی دارند از هر غمی پیام مثبت باید گرفت و از آن برای تحول خویش بهره برد.