درنگی بر اندیشه سیاسی اخوان‌الصفا

درنگی بر اندیشه سیاسی اخوان‌الصفا

 

(اصحاب دایره‌المعارف اسلامی سده چهارم هجری)

نویسنده: جاوید راحل پژوهشگر اندیشه سیاسی

بخش نخست

چکیده

قرن چهارم هجری قمری اوج تحولات جهان اسلام بود تمدن اسلامی از نظر سیاسی بحران‌های زیادی را تجربه کرد که تا اکنون دیگر نتوانست از آن بحران‌ها بگذرد و اما در اوج آشفته‌گی سیاسی جرقه‌ای از شگوفایی فرهنگ و دانش در این روزگار بوقوع پیوست و می‌توان مدعی شد که تنها همین جرقه زودگذر توانست کل تاریخ معرفت شناسی جهان را تحت تاثیر قرار دهد. در این دوره شاهد نهضت ترجمه آثار بزرگ به زبان عربی، گرایش به فلسفه یونانی، تولد مکاتب کلامی و سیاسی، و خلق آثار بزرگی چون دایره‌المعارف اخوان‌الصفا بودیم که درین میان اخوان‌الصفا شالوده‌ای از فلسفه اسلامی بود که تا امروز به جا مانده است. اندیشه سیاسی اخوان‌الصفا بخش کوچک اما پر اهمیتی از این یادگار ماندگار است که مقاله کنونی صرفاً بر آن تمرکز دارد.

واژگان کلیدی: اخوان، شریعت، خلافت، امامت، فیض، خلافت

مقدمه

در قرن چهارم هجری قمری از نظر تاریخ سیاسی قلمرو اسلامی دچار مشکلات جدی شده بود طوری که سلسله عباسی سیر انحطاطش آغاز گردید و هر لحظه بر مشکلات آن افزوده می‌شد خلافت در دست سلسله‌های قدرتمند به عنوان عروسک خیمه شب بازی مبدل شده بود که به طور مثال خاندان آل بویه بغداد را به عنوان آله دست خود داشت و هم‌چنان از سایر بلاد اسلامی نیز پیوند با بغداد از میان رفته بود. اما با وجود چنین آشفته‌گی سیاسی زمینه شگوفایی بزرگی در عرصه فرهنگ اسلامی فراهم شده بود طه حسین می‌نویسد: « از سوی دیگر حیات ذهنی و عقلی آنان چنان بهبود یافت که پیش از آن هرگز برای آن‌ها سابقه نداشته است: شعر و ادب شگوفا شده علم و فلسفه نضج یافته، علوم لغوی رو به تکامل نهاده و تاریخ و جغرافیا بپای خاسته است؛ به نحوی اگر به این دو جنبه از نظر مظاهر زنده‌گی اسلامی در این عصر بنگری با خاطری آسوده نتوانی گفت که این دو جنبه، امتی یگانه یعنی اسلام را بتصویر می‌کشند که تمدنی واحد یعنی تمدن اسلامی بر آن‌ها نهاده و تحت سلطه یک قدرت یعنی سلطه اسلام قرار دارند.» (قمیر، ۱۳۶۳: ۱۰) هم‌چنان فلسفه یونانی ترجمه و رواج یافت و در میان اندیشه اسلامی بصورت التقاطی و امتزاج با تمایلات فیثاغورثی (نصر، ۱۳۸۲: ۲۹۷) و افلاطونی با رنگ و بوی عرفانی تصوفی وارد اسلام گردید.

قرن چهارم هجرى قرن شکفتگى علم و فرهنگ بود. در این قرن فلسفهء یونان به نحو وسیعى رواج یافت و مسلمانان به تحصیل آن پرداختند و در این راه شیوهء التقاط و امتزاج را برگزیدند. بیش‌تر فرقه‌هاى اسلامى، دینى و سیاسى به بحث و تحقیق در این فلسفه مشغول شده بودند و مى خواستند بنیان عقاید خود را به نیروى آن استوار سازند.

نشر و پخش رسائلی متعلق به انجمن فکری فلسفی که در بصره بصورت سری بظهور رسید یکی دیگر از بزرگترین دستآوردهای قرن چهارم هجری قمری بود که در انقلاب نیمه تمام رنسانس اسلامی بشمار می‌رفت. این گروه نویسنده‌گان زبر دست از بردن نام شان به دلایل مختلف سیاسی خود داری می‌نمودند و به همین دلیل است که اخوان‌الصفا بر خلاف سایر مکاتب فلسفی کلامی این دوره از گزند حوادث پس از آن مصئون ماند و یکی از دلایل دیگری که رسائل تقریباً بدون کم و کاستی به دوره‌های پس از بحران تمدن اسلامی ادامه یافت در سری بودن اسامی نویسنده‌گان است. و البته حسن این کار یکی هم این بود که این رساله‌ها تقریباً به دست همه رسیده بود و چیزی نبود که از نظرها مخفی می‌ماند و یا چنان محبوس کتاب‌خانه‌های دارالخلافه و مراکز تعلیمی می‌ماند تا هرچه زودتر طعمه حریق می‌گردید. دلیل دیگر که این رساله‌ها از گزند حوادث سالم ماندند حرص پژوهندگان در زمان‌های بود که مطالعه رسائل مورد نکوهش بود و هرچه بر ممنوعیت آن حکم می‌شد برای ماجراجویی پژوهشی جالب توجه می‌شد.

اخوان‌الصفا در چنین وضعیتی با تمایلات اسماعیلی بروز نموده و دایره‌المعارف را تدویر نمودند که در آن عصاره همه کشمکش‌های فلسفه شایع در آن روزگار آمده است. از وضعیت آشفته قرن چهارم هجری مشخص است که این‌ها تحت شرایط سخت سیاسی قرار داشتند و چاره‌ای جز پنهان‌کاری و ارائه عقاید سیاسی شان بصورت راز آلوده‌گی نداشتند و بیشتر بصورت رموز می‌پرداختند. و تلاش می‌ورزیدند تا آراء و اهداف شان را حد اقل از عوام و سایرین که مخاطب شان نبودند پوشش دهند، و در محتوای سخنان شان به پیروان خود توصیه می‌کردند تا در نگهداری و تعلیم رسائل سختگیر باشند و فراوان دیده شده که رساله خود را با این عبارت به پایان می‌رساندند. «ای برادر! خدا ترا در فهم این اشارات لطیف و اسرار خفی موفق کناد، و ترا و مارا و همه برادران را در هر زمان و در جا که هستند به درک آن توفیق دهاد.» (فاخوری و جر، ۱۳۸۶: ۱۹۶) چنان‌چه در رساله هشتم عبارات شان را چنین پایان داده اند: «بدان ای برادر که ما در این رساله، غرض مطلوب خویش را بیان کردیم. به ما بد گمان مشو، و این رساله را بازیچه اطفال، با خرافه سرایی اخوان به حساب میاور، که عادت ما بر این است که حقایق را در الفاظ و عبارات و اشارات بپوشیم تا ما را از کاری که داریم باز ندارد. (همانجا)

۱. کیستی اخوان‌الصفا: اصحاب دایره‌المعارف

اغلب نویسندگان فرق اسلامی باور دارند که اخوان‌الصفا از غلات شیعه بودند، این‌ها فعالیت‌های مخفیانه داشته و جمعیتی سری بر پایه اقدامات سیاسی و عقلی تشکیل می‌دهند. آن‌ها در پی تغییر نظام سیاسی بودند چون نظام سیاسی مبتنی بر رویکرد فقهی کلامی ویژه بود انگار تبانی اهل ظواهر و قدرت بستر خفقان را برای دیگران به ویژه دیگر اندیشان گسترده بود، ازین سبب اخوان‌الصفا در تلاش این بود تا نخست به نظام عقلانی مسلط بر زنده‌گی مسلمانان متوسل شوند و درین خصوص از روش‌های عقلانی و فکری فیثاغورثیان استفاده نمایند، طوری که فرقه فیثاغوری در برابر یونان چنین سیاستی را دنبال می‌کردند.

آگاهی به نتایج اضمحلال سیاسی و دینی دستگاه حکومت، دانشمندان را وادار ساخت بر تاسیس جمعیتی که این اضمحلال را جلوگیری و مانع انحطاط اخلاقی که بر آن عارض شد گردد. پس جمعیت اخوان‌الصفا بین سال‌های ۲۳۴ و ۳۷۳ هجری قمری یا دقیق‌تر در حوالی نیمه قرن چهارم هجری تاسیس شده است. (قمیر، ۱۳۶۳: ۲۶) ابوحیان توحیدی مورخ اندیشه در کتابش الامتاع والمؤانسه گزارش می‌دهد که در ۳۷۳ق/ ۹۸۳م در مجلسی در حضور ابن سعدان (۳۷۵ قمری) وزیر با کالیجار صمصام‌الدولۀ بویه، ابن سعدان از وی دربارۀ زیدبن رفاعه و عقاید و اندیشه‌های او می‌پرسد، هرچند خود ابن سعدان با او پیش از آن آشنایی دیرین داشته است. در پاسخ به پرسش صمصام‌الدوله پسر عضدالدوله دیلمی که در خصوص زید ابن رفاعه یکی از اصحاب اخوان‌الصفا پرسید که انسان مشکوک است اما با توحیدی روابط نزدیک داشت، ابوحیان در خصوص این گروه می‌گوید:

او را ذکاوتی فراوان و ذهنی فروزان و گسترده در سخن نظم و نثر و مهارتی افزون در علم بلاغت، و حفظ ایام و وقایع روزگار مردم و اندیشه‌ای فراگیر در آراء و عقاید و دیانات است و بلآخره در هر فنی دست تصرف … منسوب به مذهب خاصی نبوده و حال او در این امر معلوم نیست، زیرا در هر بابی سخن می‌گوید و سخنانش گسترده است و زبانش پر قدرت، زمانی دراز در بصره اقامت گزید و در آنجا جماعتی از اهل علم و صناعت به دوستی او گرویدند، از جمله: ابوسلیمان محمد بن معشر بستی، ابوالحسن علی بن هارون زنجانی، ابو احمد مهرجانی و عوفی و دیگران… این گروه بگردهم فراهم آمده و مذهبی در میان خویش پدید آوردند بر این گمان که بدانوسیله راه نیل به خشنودی حق را بیابند و بدان نزدیک گردند. ازینرو گفتند: شریعت آلوده به نادانی ها شده و با گمراهی‌ها مخلوط گشته و هیچ راهی برای شستن و پاک کردن آن نیست جز فلسفه… و گمان بردند که هرگاه فلسفه یونانی را با شریعت اسلامی تلفیق نمایند، کمال مطلوب حاصل می‌گردد.

پنجاه رساله در تمام شعب فلسفه علمی و عملی تصنیف کرده و فهرستی برای آن ترتیب داده و به رسائل اخوان‌الصفا موسومش ساختند: و نام‌های خویش را در آن رسائل پنهان کرده و در میان کتاب فروشان بپراکندند و به مردم ببخشند. (قمیر، ۱۳۶۳: ۲۴)

در این گذارش به صورت واضح توحیدی مطرح می‌کند که این دسته توسط کی‌ها و بر چه نیتی اساس گذاشته شده است و این گذارش یکی از واضح‌ترین اطلاعاتی است که تا اکنون در خصوص اندیشه اخوان‌‌الصفا توضیح داده است.

۱. ۱. وجه نام‌گزاری

احتمالاً نام اخوان‌الصفا از کلیله و دمنه از باب «الحمامه‌المطوقه» گرفته باشد. اخوان الصفا به کتاب کلیله و دمنه از جهت حکمت و شرح معانى دوستى و اسلوب رمزى و نیز داستانى که هم داراى معانى باطنى است و هم ظاهرى، و همه این‌ها با روش و هدف اخوان موافق است، اهمیت بسیار مى‌دهند. اخوان‌الصفا و خلان‌الوفا اسمى است که اخوان براى دلالت بر حقیقت حال خود اتخاذ کردند. این نام در زبان عربى مشهور است و در کتاب‌هاى عربى به فراوانى آمده است.

بارون کارادوو دانشمند فرانسوى در کتاب متفکران اسلام معتقد است که اخوان معادل فیلوس (Philos) و الصفا معادل سوفیا (Sophia) است. پس از عبارت اخوان‌الصفا و خلان‌الوفا، اینگونه عبارات دیده می‌شود: اهل العدل و ابناء الحمد، ابناءالحمد و ارباب الحقائق و اصحاب المعانی، از سوی دیگر، اخوان خودشان را کسانی می‌شمارند که «ذهن‌هایشان صافی شده است… و همانندی به خدا به اندازۀ توانایی انسان» برایشان دست داده است. روشن‌ترین دلیل این نام‌گذاری در آنجا دیده می‌شود که گفته‌اند: کسانی که به دانش‌های برتر و هنرهای برجسته دست یابند و به مرتبه‌ای برسند که در کار معیشت دنیایی، از دیگران بی‌نیاز شوند، درست خواهد بود که ایشان را اخوان‌الصفا بنامیم؛ این نام به حقیقت و نه مجازاً سزاوار ایشان است. کسی به صفای نفس راه ندارد، مگر پس از آنکه به آرامش درون در دین و دنیا هر دو دست یابد و هرکس چنین نباشد، از اهل صفا نیست.

۲. ۱. اعضای شناخته شده اخوان‌الصفا

اخوان الصفا احتمالاً ایرانی نسب، و به گمانی، شیعی اسماعیلی مذهب بوده‌اند. شاهد نکته نخست آن است که آنان گاه به برابر نهادِ فارسی واژه‌ها اشاره می‌کنند و گاه برای بیان مقصود خود، اساساً جز واژه ای عجمی نمی‌یابند. در برخی نسخه‌های رسائل، اشعاری فارسی نیز آمده‌است. که به احتمال همچون اشعار عربی از افزوده‌های ناسخان است. هم‌چنان دلایل تشیع اخوان فراوان است. آنان ضمن تجلیل از خمسه طیبه، اهل بیت پیامبر را وارث علوم نبوی و بهره‌مند از ولایت خاص الهی می‌خوانند و غصب حقوق آنان را زمینه‌ساز فاجعه کربلا می‌دانند. ولی با آن‌هم ایشان بیشتر از پابندی به مذهبی واحد بلکه به وحد ادیان و مذاهب باور داشتند.

در مورد اخوان‌الصفا می‌گویند: اینان در پشت پرده عمل می‌کردند، و جمعیتهای سری تشکیل می‌‌دادند و آن‌چنانکه بر می‌آید، قوام جمعیت‌شان بر مسائل سیاسی و عقلی بود، می‌خواستند نظام سیاسی حاکم بر عالم اسلام را واژگون کنند و برای وصول به این مقصود، به واژگون ساختن نظام عقلی که بر زنده‌گی مسلمانان سیطره داشت، نیز پرداختند. (فاخوری و جر، ۱۳۸۶: ۱۹۱)

۱. ابوسلیمان محمدبن معشر(یا مشعر) بستى (معروف به المقدسی یا المقدیسی)،

۲. ابوالحسن على بن هارون زنجانى

۳. ابو احمد مهرجانى، (برخی از مستشرقان معتقدند که نام این شخص محمد بن احمد نهرجوری است)؛

۴. ابوالحسن على بن رامیناس عوفی (العوفی)

۵. زیدبن رفاعه.

ابوحیان توحیدی در توصیف زید بن رفاعه گوید: «مردی است با هوش چیره و ذهنی وقاد و آگاهی بسیار از نظم و نثر، و در کتاب و حساب و بلاغت و تاریخ ایام بی مانند، و از عقاید مردمان مطمع، و نسبت به آراء ملل مختلف بصیر، و در هر فنی وارد: یا در حد فراگیری که پنداری اهل آن فن است، یا در حد میانه، که مقاصد آن فن را می‌فهماند، و با در حد نهایی، که هر کس را در برابر خود مجاب می‌سازد.» (فاخوری و جر، ۱۳۸۶: ۱۹۴)

جماعت اخوان‌الصفا بر ظهور حلقه‌های فتوت و به طبع آن فتوت‌نامه‌ها مؤثر بودند. اخوان علاوه بر سیر و سلوک فکری دارای سیر و سلوک عملی نیز بودند و بر همین اساس نظامی از تعلیم و تربیت استاد شاگردی و دستگاهی منظم با سطوح مختلف نو آموزان و مرشدان ساخته بودند. به همین دلیل می‌توان اخوان را از مهم‌ترین عوامل تأثیرگذار در ظهور حلقه‌های اتصال میان حکمت و صناعت و فن و فتوت در تاریخ تمدن اسلامی دانست. اخوان‌الصفا نظام آرمانی گروه خود را مشخص کرده اند، این نظام، با توجه به استعداد معنوی که با بیشتر شدن سن تکامل پیدا می‌کند، و مراتب ارشاد و تعلیم نو آموزان جمعیت اخوان بیانگر این نکته است. افراد بر پایه تفاوت مراتب سیر معنوی درجات چهارگانه داشته‌اند:

۱. الاخوان‌الابرار الرحماء: مبتدیان و کسانی از جوانان در سن ۱۵ سالگی تا ۳۰ سالگی که مطابق قانون فطری پرورش یافتند، و کسانی در این سطح پذیرفته می‌شدند که دارای ویژه‌گی تیز هوشی و صفات ذات و روح و سرعت انتقال بودند.

۲. الاخوان‌الاخیار الفضلاء: مردانی که در سن ۳۰ تا ۴۰ سالگی با حکمت دنیوی و معرفت عقلی اشیاء تعلیم یافته اند، و دارای «مرتبه روسای سیاستمند و لازمه این گرو، مراعات اخوان و سخاوت و شفقت و مهربانی و فاداری بود نسبت به دیگر اخوان.» (فاخوری و جر، ۱۳۸۶: ۱۹۷)

۳. الاخوان‌الفضلا‌الکرام: ایشان بین ۴۰ تا ۵۰ سالگی بودند. مریدان تنها در آستانه ۴۰ سالگی استعداد آشنایی با حقیقت معنوی مستتر در ظاهر شریعت را پیدا می‌کنند؛ در این صورت شیوه معرفتی او، همان شیوه معرفتی پیامبران است؛ «مرتبه ایشان مرتبه شاهان صاحب قدرت بود، و خود خداوند امر و نهی و پیروی و قیام علیه خصمان، و داوری به هنگام ظهور معاندان و مخالفان طریقه بودند، بدین سان کار را به رفق و لطف و مدارا فیصله دهند و به اصلاح کشند، این گروه از دانشمندان اخوان بودند که نوامیس را می‌شناختند و عقاید را تدوی می‌کردند، و راه‌ها را روشن می‌نمودند، و از حقایق دفاع می‌کردند و برای نشر و گسترش دعوت می‌کوشیدند.» (فاخوری و جر، ۱۳۸۶: ۱۹۷)

۴. مرتبه آخر مرتبه کمال است که همه بخش‌های سه گانه در این بخش دعوت می‌شدند. و مشمول کسانی بود که سن شان از ۵۰ سالگی می‌گذشت. مرید پس از ۵۰ سالگی قادر است این حقیقت معنوی باطنی را در کلیت امور مشاهده کند با شیوه معرفتی او در این صورت، شیوه‌ی ملکی خواهد بود که بر ظاهر کتاب تکوین و کتاب تدوین اشراف دارد. سازمان دهی این مراتب، تنها بر استعداد درونی و مرتبه معنوی و در متنی استوار شده که «مناسک و منازل حکما» توضیح داده شده است. (کوربن، ۱۳۸۵: ۱۹۲) این مرحله‌ای بود برای آماده‌گی رستاخیز و معارف هیولی. درین مرحله قوه معراج دست می‌دهد. و بدان قوه صعود به ملکوت آسمان، و مشاهده احوال قیامت، بعث و حشر و نشر و حساب و میزان و عبور از صراط و نجات از دوزخ و مجاورت ذات پروردگار رحمان میسر می‌گردد. (فاخوری، ۱۳۸۶: ۱۹۷)

یکی از عقاید جمعیت که در رسائل اخوان‌الصفا آمده‌است، این بود که به همان معنا که پیامبرانی چون آدم و نوح و ابراهیم و موسی منشأ هدایت و مصدر راهنماییی مردم بوده‌اند، اشوزردشت پیغمبر ایرانی و افلاطون فیلسوف یونانی می‌توانند مردم را به طریق حقیقت و راه نجات هدایت نمایند. در نظر جماعت اخوان‌الصفا، خدای پیغمبران بنی اسرائیل همان خدایی است که اشوزردشت آن را اهورامزدا می‌خواند. اهورامزدای زردشت نیز همان مبدئی است که افلاطون یونانی تحت عنوان خیر اعلی از آن سخن می‌گوید. ایشان دسته‌های داشتند که هر دوازده روز یکبار جلسه بر گزار می‌کردند و جلسات شان بصورت روابط رمزی و کودگذاری ویژه حروف ابجدی به عنوان کلید رمزها استفاده می‌شد.

چنین سلسله مراتب و مدارج رسیدن بی سابقه هم نیست زیرا در تعالیم نو افلاطونیان، حتی سلسله مراتب مراقبه و ریاضت صوفیانه در مکاتب هندی نیز وجود داشت و از این گسترده بودن ظرفیت پذیرش اخوان‌الصفا اشاره پیوستن به جماعت اخوان یک ضمانت اجتماعی و سیاسی و دینی بود زیرا اخوان با صداقت، در دفع دشمنان پیروزی، در بزم دوستان زینت، در شداید و بلا تکیه گاه محکم، در زمان بیماری و سختی پشتیبان آدمی، در روز حاجت گنج اندوخته، در مهات مددکار، برای صعود به مراحل عالی نردبان به هنگام وساطت راهی به دلها، و در روز وحشت و هراس دژی استوارند. این گونه اخوانند که چون غایب باشی حفظ‌الغیب تو کنند، و اگر بلغزی دستگیر تو باشند، و اگر دشمنی باشد سرکوبش سازند. (فاخوری و جر، ۱۳۸۶: ۱۹۹)

ابوحیان توحیدی می‌گوید: «هدف اخوان‌الصفا پاک ساختن دین به مدد فلسفه است، برای نیل به کمال و بدست آوردن رضای حق.» واقعیت آن است که رسائل آنان آمیخته‌ای از فلسفه و دین است که در آن، افکار فلاسفه یونان را با تعالیم ادیان شرقی بویژه اسلام بیامیخته و به همه آن‌ها رنگی از زهد و دعوت به ریاضت نفس و اصلاح کردار زده اند و چون هدف اخوان‌الصفا، اصلاح اخلاقی بود، در راه نیل به این هدف از تمام جریان‌های فکری محیط خویش و هر عملی که بدان‌ها می‌رسید، و هر مذهبی که می‌شناختند و هر آنچه که ادیان تعلیم می‌دادند و پیامبران به سوی آن دعوت می‌کردند، یاری جستند. (قمیر، ۱۳۶۳: ۳۵) هدف دیگر این‌ها ایجاد حکومتی ایده‌آل و عاری از اشرار و طاغوت بود به این ترتیب هدف اخوان‌الصفا اصلاحات همه جانبه در تمام شئون جامعه بود. گرچه نتوانستند به این هدف سیاسی دست یابن اما اندیشه‌های شان به یکی از منابع معتبر تفکر فلسفی اسلامی مبدل شد.

۱. ۲. ۱. ویژگی‌های اخوان

۱). برکندگی از دنیا و روی‌آوری به آخرت: اخوان پیش از هر چیز انسان‌هایی آرمان‌گرا بوده‌اند که امید و آرزوی ساختن جهان انسانی دیگری را، نه همانند جهان دورانشان، در سر و دل می‌پروراندند؛ یا شاید بهتر باشد که بگوییم، ایشان در شمار آنگونه انسان‌هایی بوده‌اند که یکباره از این جهان دل برکنده، از آن وی برتافته، به جهانی دیگر روی‌آور بوده‌اند.

۲) مجالس علمی در خلوت: از سوی دیگر، اخوان، برادرانشان را به گردهمایی‌های پنهانی دعوت می‌کنند. ایشان مجالسی دارند که در خلوت در آنها گرد می‌آیند و در بارۀ دانش‌ها و رازها گفت و گو، و در بارۀ امور نهفته بحث می‌کنند و از رویدادها، دگرگونی‌های دوران و تغییرات شریعت‌ها و انتقال کشورداری و دولت‌ها از امتی به امت دیگر، از خاندانی به خاندان دیگر، سخن می‌گویند.

۳) همکاری در راه دین و معاش: اخوان بارها به همکاری در راه پیروزی دین و جستجوی معاش دنیایی تأکید، و برادران را به از خود گذشتگی، فداکاری و حتى جانبازی تشویق می‌کنند. هیچ گروهی که برای همکاری در امور دنیا و آخرت گرد آیند، مانند اخوان‌الصفا یکدیگر را به همکاری نمی‌خوانند؛ زیرا علتی که ایشان را به هم گرد می‌آورد، این است که هر یک از آنان می‌دانند که آنچه از صلاح معیشت دنیایی و نجات در آخرت می‌خواهد، جز با همکاری با دیگران دست نمی‌دهد.

۳) تاکید بر مباحثات علمی: اخوان به برادران سفارش می‌کنند که در هر سر زمین و شهری که هستند، باید با هم نشست‌هایی ویژه داشته باشند؛ در اوقات معینی گرد هم آیند، دیگران را در آن مجالس راه ندهند؛ در آن نشست‌ها باید تنها در بارۀ روان‌شناسی، حس و محسوس، عقل و معقول، اسرار کتاب‌های الهی، گفته‌های پیامبر و معانی نهفته در موضوعات شریعت، و نیز دربارۀ دانش‌های چهارگانۀ ریاضی ــ یعنی حساب (عدد)، هندسه، نجوم و موسیقی ــ گفتگو کنند.

۴) عدم تعصب مذهبی: اخوان همچنین سفارش می‌کنند که برادران باید با هیچ دانشی ستیزه نکنند، کتابی را کنار ننهند و به هیچ مذهبی تعصب نورزند؛ زیرا عقیده و مذهب اخوان همۀ مذاهب و همۀ دانش‌ها را در بر دارد و نگرشی در همۀ موجودات حسی و عقلی، ظاهری و باطنی، و آشکار و نهان است، چون همه از سرچشمه‌ای یگانه و علتی یگانه و جهانی یگانه بر خاسته اند و همۀ جواهر، اجناس و انواع گوناگون و جزئیات نا همگون را نیز در خود نهفته اند.

۵) منبع دانش‌های اخوان: سپس گفته می‌شود که دانش‌های اخوان از ۴ منبع گرفته شده است که در بخش رسائل آمده است.

۶) انتقاد از خلفای اموی و عباسی: از سوی دیگر، اخوان از خلفای اموی و عباسی انتقاد کرده، می‌گویند: ایشان به نام خلافت، خودکامگی می‌کنند، مرتکب منکرات می‌شوند.

۷) انتقاد از فرقه‌های ادیان: اخوان همچنین از فرقه‌های گوناگون ادیان دیگر و نیز فرقه‌های اسلامی و کارهایشان انتقاد می‌کنند؛ زیرا ایشان نیز یکدیگر را تکفیر و لعنت می‌کنند، یا می‌کشند؛ در این میان از فرقه‌های ادیان یهود، مسیحی و صائبان… و نیز مانویان، خرّمیان، مزدکیان، دیصانیان… و همچنین خارجیان، رافضیان، باطنیان، قدریان، جهمیان، معتزلیان، سنیّان و جبریان نام می‌برند.

۸) عقل‌گرایی: از ویژگیهای چشمگیر دیگر اخوان، عقل‌گرایی ایشان و ستایش از «عقل» است. در یک‌جا گفته می‌شود هر گروهی که بخواهند بر کاری از امور دنیا با دین گرد آیند و کارها را به سامان کنند و به راه درست گام نهند، ناگزیرند که سروری، یا رئیسی داشته باشند تا ایشان را متحد کند و آن رئیس نیز باید کارش را بر اصلی بنا نهد و بدان‌وسیله بر آنان فرمان براند.

۹) دلبستگی به فلسفه و حکمت: اخوان به فلسفه و حکمت نیز، دلبستگی بسیار نشان می‌دهند و چنانکه از متن رسائل پیداست، با چندین اثر اصیل، یا مجعول فیلسوفان یونان و دیگر دانشمندان جهان باستان آشنایی داشته اند.

 

 

 

 

 

 

 

 

در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://khorasantimes.com/?p=14112

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.