نوشته: دکتر هجرت الله جبرئیلی
بخش چهارم
گسترهای معنایی۱۱: خراسان چونان جغرافیای سیاسی تاریخی؛
خراسان از دوران اسطوره تا تاریخ، به عنوان یک جغرافیای سیاسی مطرح بوده است، در اینجا در دانش جغرافیایی دروه های گوناگون، موقعیت خراسان به بررسی گرفته میشود.
الف:خراسان در سیاست جغرافیایی و جیوپولیتیک فارسیان قدیم؛ قدرتهای بزرگ طراحان نقشههایی جغرافیاییاند، فارسیان به عنوان یکی از بزرگترین قدرت های جهان، جهان را به هفت اقلیم تقسیم کرده بودند، خراسان در جزء هشتم إقلیم سوم آن قرار داشت. ابن خلدون مینویسد: «نهر جیحون مبدأ آن بلخ است، که در جزء هشتم از إقلیم سوم قرار دارد. آنجا چشمههای فراوان قرار دارد که از آنها رودهای بزرگ پدید میآیند و از جنوب به طرف شمال میروند، به سرزمینهای خراسان میریزند ، سپس به سوی سرزمینهای خوارزم به جزء هشتم إقلیم پنجم سرازیر میشوند (تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص ۶۲).
ب: خراسان در دانش جغرافیای فارسیان و نبطیان؛ امپراتوریهای فارسی یا ایرانی از بزرگترین امپراتورهای تاریخ بشر است. این امپراتوری از بهر سلطه و هژمون شان برجهان سیاست جغرافیایی و جیوپولیتیک جهان را به خواست خود تعریف کرده بودند.
أبو الحسن على بن الحسین بن على المسعودی (المتوفى: ۳۴۶هـ) نویسنده کتاب « التنبیه والإشراف» مینویسد: «ما ذهبت الیه الفرس والنبط فی قسمه المعمور من الأرض وتسمیتهم مشارق الأرض وما قارب ذلک من مملکتها خراسان وخر: الشمس فأضافوا مواضع المطلع الیها والجهه الثانیه وهی المغرب خربران وهو مغیب الشمس والجهه الثالثه وهی الشمال باخترا والجهه الرابعه وهی الجنوب نیمروز وهذه ألفاظ یتفق علیها الفرس والسریانیون وهم النبط» (التنبیه والإشراف، ج۱، ص ۲۸)؛ روش فارسیان و نبطیان در تقسیم آبادانی¬های زمین این است که آن را به «مشارق الأرض» تقسیم کرده اند و مملکت (پادشاه نشینی) که به آن نزدیک است، خراسان است. «خر» به معنای آفتاب است، جایگاه های برآمدگاه را به آن افزودهاند، خراسان شده است، به معنای آفتاب برآمد. جهت دومی عبارت از مغرب است،که آن را (فارسیان) «خربران» گویند. این عبارت از آفتاب نشست است. جهت سوم شمال یا باختر است. جهت چهارم جنوب است که نیمروز است. این مصطلحات مورد اتفاق فارسیان، سریانیان یعنی نبطیان است.
ج: خراسان در سیاست جغرافیایی یا جیوپولیتیک محمد رسول الله صلی الله علیه وسلم؛ مردان بزرگ سیاست و دولت، خود جیوپولتیک و جغرافیایی سیاسی جهان را تعریف میکردهاند. حضرت محمد رسول الله صلی الله علیه وسلم به عنوان یک پیامبر دولتمرد و بنیانگذار تمدن اسلامی، به جغرافیای سیاسی و جیوپولیتیک جهان، نگاه ویژهای خود را داشته است.
محمد بن علی ابن القاضی محمد حامد بن محمّد صابر الفاروقی الحنفی التهانوی (المتوفى: بعد ۱۱۵۸هـ) در فرهنگ معتبر «موسوعه کشاف اصطلاحات الفنون والعلوم» به نقل از کتاب «لطائف أشرفی» آورده است که: «إنّ النبیّ صلى الله علیه وسلم قد قسّم العالم إلى قسمین: نصف شرقی ونصف غربی، ومن العراق النصف الشرقی کما أن بلاد خراسان والهند والترکستان وسائر بلاد الشرق داخله فی العراق، و من الشام النصف الغربی و یشمل الشام ومصر وسائر بلاد الغرب؛ حضرت رسالت پناه صلى الله علیه وسلم عالم (جهان) را دو قسم کرده نصف شرقی و نصف غربی و از عراق نصف شرقی خواسته چنانچه خراسان و هندوستان و ترکستان و سائر بلاد شرقی در عراق داخل اند و از شام نصف غربی خواسته چون شام و بلاد مصر و سائر بلاد غربی (موسوعه کشاف اصطلاحات الفنون والعلوم، ج۱، ص ۸۸).
این نقل نشان می¬دهد که حضرت محمد رسول الله چونان پیامبر سیاست شناس، به جهان نگاه سیاسی داشته و جهان را به دو نیمهای غربی و شرقی، تقسیم کرده است. همچنان که امروزه جهان به چهار نیمکرهای غربی، شرقی، جنوبی و شمالی در دانش جغرافیا تقسیم شده است. در جیوپولتیک حضرت محمد رسول الله، خراسان در نیمهای شرقی آن قرار داشته است.
د: خراسان نزد جغرافی دانان مسلمان؛ المطهر بن طاهر المقدسی (المتوفى: نحو ۳۵۵هـ) نویسنده کتاب « البدء والتاریخ» مؤرخ و جغرافی دان بزرگ مسلمان در ذیل مدخل « خراسان» مینویسد: «طوله من حد الدامغان إلى شط نهر بلخ و عرضه من حد زرنج إلى حد جرجان و مدنها الکبار أربع نیسابور و مرو وهراه و بلخ ثم فوق بلخ إذا لم یعبر النهر ممالک منها طخارستان وختل وشغنان و بذخشان إلى حدود الهند من نحو بامیان و إلى حدود تبت من نحو وخان وإن عبرت النهر أداک إلى الصغانیین من الترمذ إلى نخشب وکمیذ وراشت تتاخم بلاد الترک الخرلخیه و من قبلهم یجیئهم الماء» (البدء والتاریخ، ج۴، ص ۷۹)؛ درازای آن از مرز دامغان تا کنارهای رود بلخ، و پهنای آن از مرز زرنج تا مرز جرجان یا گرگان است. شهرهای بزرگ آن چهار اند: نیشاپور، مرو، هرات، بلخ، سپس فراتر از بلخ ، در صورتیکه رود (آمو) عبور نشود در آنجا ممالک (پادشاه نشینهای) طخارستان، ختل (ختلان) ، شغنان و بدخشان تا مرزهای هند جهت بامیان و تا مرزهای تبت از جهت واخان، و اگر رود (آمور) را عبور کنی به صغانیان ترمذ تا نخشب و کمید وراشت میرسی که با سرزمین های ترکام خرلخی پیوست میشود و از آنجا آب فرود میآید.
گسترهای معنایی ۱۲: خراسان چونان کشور پادشاه نشین؛
امروزه در میان دولت (State) و مملکت یا پادشاه نشین یا کشور شاهی (Kingdom) در علوم سیاسی فرق میگزارند. دولت مدرن، پدیدهای متأخر است، اما مملکت یا پادشاه نشین یا کشور شاهی تاریخی به درازای سیاسی شدن انسان و تشکیل حکومت توسط انسانها دارد.
از آنجائی که خراسان از سرزمینهای بسیار اسطورهئی و تاریخی به شمار میرود، در کتب تاریخ از آن به «مملکه خراسان » یا «کشور شاهی خراسان» یاد شده است.
أبو الحسن على بن الحسین بن على المسعودی (المتوفى: ۳۴۶هـ) در کتاب «أخبار الزمان و من أباده الحدثان، و عجائب البلدان والغامر بالماء والعمران» زیر عنوان «ذکر مملکه خراسان» یعنی «باب کشور شاهی خراسان» به شکل مستقلانه یاد میکند و از سلسلههای که بر آن فرمانروایی و شاهی کرده اند یاد میکند: «فاما ملوک خراسان مثل الصغد و غیرهم» (أخبار الزمان، ص ۱۰۱ – ۱۰۲)؛ اما پادشاهان خراسان مانند صغدیان و دیگران.
تا زمانی که سلسلههای شاهی به شکل امپراتوری زیست سیاسی داشتهاند، خراسان سرزمین آنها بوده است. در دوران اسلامی از طاهریان، صفاریان، سامانیان، غزنویان، غوریان، سلجوقیان، مغلویان، صفویان، هوتکیان و آخرین آن ها ابدالیان میتوان یاد کرد.
در دوران تشکیل دولت های مدرن است که نام خراسان توسط استعمار انگلیس و استعمار تزاری روس از پهنهٔ جغرافیایی سیاسی جهان برداشته شد.
گسترهای معنایی ۱۳: خراسان مبدأ تقویم هجری خورشیدی؛
خراسان یعنی سرزمین خورشید. از آن روزگار که آدمی در سرزمین خراسان هبوط کرده بود، با خورشید پیوند ناگسستنی برپاکرده بود. ربط آدمی با طبیعت و چگونگی بهرهبرداری او از طبیعت، گونهای تمدنسازی او را به نمایش میگذارد.
چگونگی مدیریت زمان، از نهاد ها و نمادهای تمدنی میان انسان هاست. انسان به اندازهای که با زمان رابطه برقرار کند و زمان را مدیریت کند، راه به سوی تمدن پوییده است. میزان موفقیت انسان در آفرینش تمدن، بستگی چگونه گی مدیریت زمان توسط او دارد.
انسان خراسانی، سبک زندگی روزمرهای خویش را با آفتاب برآمد و آفتاب نشست تنظیم میکرد، همچون انسانهای دیگر. از درجهای تابش خورشید، گاه و بیگاه را فهم میکرد. در همهای سرزمین خراسان از اثر گردش خورشید، چهار فصل سال را درک می¬کردند و بر مبنای آن به کشت و زراعت میپرداختند و تمدن کشاورزی تشکیل داده بودند.
خراسانیان از گردش خورشید، سالنامه و تقویم ساخته بودند و تاریخ خود را از حساب روز و ماه و سال خورشیدی روایت میکردند. چون خراسانیان با طبیعت و بهار پیوند ژرف داشتند، روزهای خوشی و جشنهای سالانهشان نیز برآمده از طبیعت و بهار و نوشدن بود، مانند جشن نوروز و … داشتن تقویم از نشانههای یک تمدن است، به عنوان نمونه سخن از تقویم اسلامی میرود که نشانگر بعد تمدنی اسلام است، سخن از تقویم مسیحی میرود که نشانگر بعد تمدنی مسیحیت است.
آنگاه که خورشید اسلام از بهر روشن ساختن ذهن و زندگی خراسانیان، همبر شدند، فکر خراسانیان این بود چگونه بتوانند از خورشید خراسان و خورشید اسلام همزمان بهرهبرند. نیک میدانیم که عبادات، رسوم و مناسک و عیدهای اسلامی اسلام برمبنای تقویم قمری تنظیم شده است، اما رسومات و عیدهای خراسانی بر مبنای تقویم شمسی فراهم آمده بود.
مسلمانان خراسانی، با همبر کردن حس خراسانی و حس مسلمانی، تقویم هجری خورشیدی را پدید آوردند. امروزه مسلمانان خراسانی میان فرهنگ خراسانی و فرهنگ اسلامی چنان همآهنگی پدیدآورده اند، که دین و تمدنشان یکی است. نزد آنان تمدن دین است، و دین تمدن.
تقویم هجری خورشیدی، برآمده از دانش عقلی مسلمانان خراسانی است. پس از آنکه دوران جنگ و فتوحات اسلامی در سرزمین خراسان به پایان رسید، امنیت فراگیر شد، با دین اسلام به آرامش رسیدند و از بهر پویش و کاوش علمی از اسلام انگیزهها گرفتند، علوم ستاره شناسی در میان مسلمانان به ویژه خراسانیان به اوج رسید. در همین اوج فیلسوف، دانشمند و شاعر خراسانی، تقویم هجری خورشیدی را در عهد ملکشاه سلجوقی به گونهای دقیق آن تنظیم کرد.
گسترهای معنایی ۱۴: خراسان چونان گسترهای تمدنی اسلامی شاخص، در درون ابر تمدن اسلامی؛
رقم خوردن شاخص گسترهای تمدنی اسلامی، به نام خراسان، از پیشبینیهای حضرت محمد رسول الله صلی الله علیه وسلم میباشد. ایشان سرزمین فارس را جایگاه انسانها و مردانی میدانست که اگر دانش در ثریا نیز باشد، آنان به دست خواهند آورد. در واقع این دانش گوهری است که بر بنیاد آن تمدن تأسیس میشود، و این دانش اسلامی است که بر بنیاد آن تمدن اسلامی تأسیس میشود. این موضوع در عمق دانش تفسیر،حدیث و تاریخ مسلمانان قرار دارد. زمینه و متن احادیث این گونهاند:
عَنْ أَبِی هُرَیْرَهَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: کُنَّا جُلُوسًا عِنْدَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَأُنْزِلَتْ عَلَیْهِ سُورَهُ الجُمُعَهِ: {وَآخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ} [الجمعه: ۳] قَالَ: قُلْتُ: مَنْ هُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ فَلَمْ یُرَاجِعْهُ حَتَّى سَأَلَ ثَلاَثًا، وَفِینَا سَلْمَانُ الفَارِسِیُّ، وَضَعَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَدَهُ عَلَى سَلْمَانَ، ثُمَّ قَالَ: «لَوْ کَانَ الإِیمَانُ عِنْدَ الثُّرَیَّا، لَنَالَهُ رِجَالٌ – أَوْ رَجُلٌ – مِنْ هَؤُلاَءِ» (صحیح البخاری، ج۶، ص ۱۵۱، ح رقم ۴۸۹۸ و۴۸۹۷؛ صحیح مسلم، ج۴، ص ۱۹۷۲، ح رقم ۲۵۴۶)؛ از حضرت ابی هریره رضی الله عنه روایت است که گفت: ما نزد حضرت پیامبر اعظم صلی الله علیه وسلم نشسته بودیم، سورهای «جمعه» بر او فرودآمد، از جمله این آیه: وَآخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿الجمعه: ۳﴾؛ و (همچنین) رسول است بر گروه دیگری که هنوز به آنها ملحق نشدهاند؛ و او عزیز و حکیم است!
حضرت ابی هریره رضی الله عنه گفت: گفتم: این گروه بعدی کی¬ها اند یا رسول الله؟ تا اینکه سه بار پرسیده نشد، پاسخ نگفت. در میان حضرت سلمان فارسی رضی الله عنه نیز بود، حضرت رسول الله دست خود را بر (شانه) سلمان گذاشت، آنگاه حضرت رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: اگر إیمان بر ستارهای ثریا باشد، مردانی و یا مردی از این ها (فارسیان) بدان دست خواد یافت.
لفظ صحیح مسلم مشابهت تام به این سوره دارد، از اینرو فقط به ترجمه حدیث صحیح البخاری بسنده کردم.
در شرح السنه بغوی نیز چنین آمده است، اما در روایت او چیزهای دیگری افزوده شده است:
رُوِیَ عَن رَسُول اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «أریت غنما کَثِیرَه سُودًا دخلت فِیهَا غنم کَثِیرَه بیض»، قَالُوا: فَمَا أولته یَا رَسُول اللَّهِ؟ قَالَ: «الْعَجم یشرکونکم فِی دینکُمْ وأنسابکم، وَالَّذِی نَفسِی بِیَدِهِ لَو کَانَ الْإِیمَان مُعَلّقا بِالثُّرَیَّا لَنَالَهُ رَجُل مِن الْعَجم وأسعدهم بِهِ فَارس». (شرح السنه للبغوی، ج۱۲، ص ۲۴۹، الجامع الصحیح للسنن والمسانید، ج۴، ۴۳۴)؛ از حضرت رسول الله صلی الله علیه روایت است که فرمود: «آیا رمهای گوسفندان سیاه پررنگ را دیدهاید که در آن گوسفندان بسیار سفید پررنگ داخل شود؟» گفتند: شما این را چی تأویل می¬کنید؟ فرمود: «عجم در دین و نسبهای شما مشارکت خواهند کرد (یعنی از ازدواج شما با آنها نسل جدید پدید خواهد آمد)، سوگند به ذاتی که نفس من به دست اوست، اگر ایمان وابسته به ستاره ثریا باشد، مردی از عجم آن را فراخواهد گرفت و شایستهترین به این اخذ، فارسیان خواهند بود.»
در سنن ترمذی زمینه ورود حدیث، اندکی متفاوت است.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَهَ، أَنَّهُ قَالَ: قَالَ نَاسٌ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: یَا رَسُولَ اللهِ، مَنْ هَؤُلاَءِ الَّذِینَ ذَکَرَ اللَّهُ إِنْ تَوَلَّیْنَا اسْتُبْدِلُوا بِنَا ثُمَّ لاَ یَکُونُوا أَمْثَالَنَا؟ قَالَ: وَکَانَ سَلْمَانُ بِجَنْبِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: فَضَرَبَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَخِذَ سَلْمَانَ قَالَ: هَذَا وَأَصْحَابُهُ، وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَوْ کَانَ الإِیمَانُ مَنُوطًا بِالثُّرَیَّا لَتَنَاوَلَهُ رِجَالٌ مِنْ فَارِسَ. (سنن الترمذی، ج۵، ص ۲۳۷، ح رقم ۳۲۶۱)، ج۵، ص ۲۶۹، ح رقم ۳۳۱۰)؛ از حضرت ابی هریره رضی الله عنه روایت است که او گفت: جمعی از اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم گفتند: یا رسول الله! اینها کیها هستند که الله متعال از آنها یاد کرده که اگر ما روگردانیم و پشت کنیم ، به عوض ما آنها را خواهند آورد، که مانند ما نخواهند بود؟ گفت: سلمان در کنار حضرت رسول الله صلی الله علیه وسلم حضور داشت. گفت: حضرت رسول الله صلی الله علیه وسلم به ران حضرت سلمان رضی الله عنه زد و فرمود: این و اصحاب او، سوگند به ذاتی که نفس من در دست اوست، اگر ایمان بسته به ثریا باشد، همانا مردان از فارس آن را به دست خواهند آورد.
این اشارهای اصحاب، به این آیه از قرآن کریم در سورهای «محمد» است: وَإِن تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَکُمْ ثُمَّ لَا یَکُونُوا أَمْثَالَکُم ﴿محمد: ۳۸﴾؛ و هرگاه سرپیچی کنید، خداوند گروه دیگری را جای شما میآورد پس آنها مانند شما نخواهند بود.
در حدیث دیگری به جای «الإیمان» ، «العلم» آمده است: عَنْ أبِی هُرَیْرَهَ: أنَّ رَسُولَ الله -صلى الله علیه وسلم- قَالَ: «لَوْ کَانَ الْعِلْمُ بالثُّرَیَّا لَتَنَاوَلَهُ نَاسٌ مِنْ أبْنَاءِ فَارِسَ» (مسند احمد،ج۱۳،ص ۳۳۱، ح رقم ۷۹۵۰، موارد الظمآن إلى زوائد ابن حبان، ح رقم ۲۳۰۹ )؛ اگر علم در ستارهای ثریا باشد، همانا جمعی از فرزندان فارس آن را بدست خواهند آورد.
در حدیثی دیگری، عوض ایمان و علم، لفظ «الدین» آمده است: عَنْ أَبِی هُرَیْرَهَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ هَذِهِ الْآیَهَ: {وَإِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَکُمْ ثُمَّ لَا یَکُونُوا أَمْثَالَکُمْ} [محمد: ۳۸] ، فَقَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ، مَنْ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ إِنْ تَوَلَّیْنَا اسْتَبْدَلَ بِنَا قَوْمًا غَیْرَنَا ثُمَّ لَا یَکُونُوا أَمْثَالَنَا؟ فَضَرَبَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَلَى فَخِذِ سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ، ثُمَّ قَالَ: «هَذَا وَقَوْمُهُ، لَوْ کَانَ الدِّینُ مُعَلَّقًا بِالثُّرَیَّا لَنَالَهُ رِجَالٌ مِنَ الْفُرْسِ» (المعجم الأوسط، ج۸، ص ۳۴۹، ح رقم ۸۸۳۸ ، السنن الوارده فی الفتن وغوائلها والساعه وأشراطها، ج۳، ۷۴۴، ح رقم ۳۶۶)؛ از حضرت ابی هریره رضی الله عنه روایت است که او گفت:حضرت رسول الله صلی الله این آیه را خواند: وَأَنتُمُ الْفُقَرَاءُ وَإِن تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَکُمْ ثُمَّ لَا یَکُونُوا أَمْثَالَکُم ﴿محمد: ۳۸﴾؛ و هرگاه سرپیچی کنید، خداوند گروه دیگری را جای شما میآورد پس آنها مانند شما نخواهند بود.
جمعی از اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم گفتند: یا رسول الله! اینها کیها هستند که الله متعال از آنها یاد کرده که اگر ما روگردانیم و پشت کنیم ، به عوض ما آنها را خواهند آورد، که مانند ما نخواهند بود؟ گفت: سلمان در کنار حضرت رسول الله صلی الله علیه وسلم حضور داشت. گفت: حضرت رسول الله صلی الله علیه وسلم به ران حضرت سلمان رضی الله عنه زد و فرمود: این و اصحاب او، سوگند به ذاتی که نفس من در دست اوست، اگر دین بسته ستاره به ثریا باشد، همانا مردان از فارس آن را به دست خواهند آورد.
این همه احادیث را از بهر آن آوردیم تا از همنشینی ایمان و علم و یا دانش و دین، سخن زنیم، در واقع دانش فارسی یا خراسانی همنشین دین اسلامی می¬شود، و از آن الگو یا سبک زندگی متدین و متمدن پدید میآید که ما از آن به تمدن خراسانی اسلامی تعبیر میکنیم.
این تعبیر پیش از ما صورت گرفته، نه توسط یک دانشمند با عرق و تعصب خراسانی، بلکه برآمده از اندلس، تعبیر عبد الله بن عبد العزیز البکری الأندلسی أبو عبید مؤلف کتاب « معجم ما استعجم من أسماء البلاد والمواضع» را میخوانیم: «والعرب إذا ذکرت المشرق کله قالوا فارس فخراسان من فارس وعلى هذا تأویل حدیث النبی صلى الله علیه و سلم لو کان الإیمان بالثریا لناله رجال من فارس أنه عنی أهل خراسان لأنک إن طلبت مصداق هذا الحدیث فی فارس لم تجده لا أولا ولا آخرا وتجد هذه الصفه نفسها فی أهل خراسان دخلوا فی الإسلام رغبه ومنهم العلماء والنبلاء والمحدثون والنساک والمتعبدون وأنت إذا حصلت المحدثین فی کل بلد وجدت نصفهم من خراسان وجل رجالات الدوله من خراسان البرامکه والقحاطبه وطاهر وبنوه وعلی بن هاشم وغیرهم وأما أهل فارس فإنما کانوا کنار خمدت لم تبق لهم بقیه تذکر ولا شریف یعرف إلا ابن المقفع وابنا سهل الفضل والحسن (معجم ما استعجم، ج۲، ص۴۹۰)؛ عربها هنگامی که از سرزمین مشرق سخن میگویند، مراد آنها فارس است. بنابراین؛ خراسان از سرزمینهای فارس است. بدین صورت است که ما این حدیث پیامبر صلی الله علیه وسلم را می توانیم تأویل کنیم: اگر علم در ثریا باشد، مردانی از فارس آن را به دست خواهند آورد.
مراد از آن اهل خراسان است، زیرا اگر تو در جستجوی مصداق این حدیث در فارس برآیی، چیزی را در اول و آخر بدست نخواهی آورد، و این صفت را در مردم خراسان خواهی یافت، آنها به رغبت اسلام را پذیرفتند، از میان آنها دانشمندان، بزرگان، حدیثشناسان، نیایشگران و عابدان بدرآمدند.
تو اگر در هر شهر و سرزمینی به حدیثشناسان دست پیدا کنی، نصف آنان را از خراسان خواهی یافت، عمدهٔ دولت مردان و سیاستشناسان و سیاستگزاران از خراساناند، مانند برمکیها، قحطبیها، طاهر و فرزندانش، علی بن هاشم و دیگران، اما مردم فارس، آنها ایستا ماندند، از آنها میراث و وارثانی نماند که قابل ذکر باشند، اشراف و بزرگانی نماند که شناخته شده باشند، مگر ابن مقفع و و فرزندان سهل ؛ فضل و حسن.
گسترهای معنایی ۱۵: خراسان چونان آیندهای دینی تمدنی برای خراسانیان؛
در کتاب «المنتظم فی التاریخ الملوک والأمم، ج۱، ص ۳۰۰» حدیثی روایت شده است که حکایت از آن دارد که خراسان خیزشگاه و خاستگاه برکت و خیر است.
أَخْبَرَنِی أَخِی سَهْلُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُرَیْدَهَ، عَنْ أبیه، عن جده بریده، قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «سَیَکُونُ بَعْدِی بُعُوثٌ کَثِیرَهٌ فَکُونُوا فِی بَعْثِ خُرَاسَانَ، ثُمَّ أنْزِلُوا مَدِینَهَ مَرْوٍ، فَإِنَّهُ بَنَاهَا ذُو الْقَرْنَیْنِ وَدَعَا لَهَا بِالْبَرَکَهِ وَلا یُضَرُّ أَهْلَهَا بِسُوءٍ» ( الحدیث أخرجه أحمد بن حنبل فی المسند ۵/ ۳۵۷، وأبو نعیم فی دلائل النبوه ۱۹۶، وابن حبان فی المجروحین ۱/ ۳۴۵، وأورده الهیثمی فی مجمع الزوائد ۱۰/ ۶۴، وأورده المصنف فی العلل ۱/ ۳۰۸، ۳۰۹.)؛ برادرم سهل بن عبدالله بن بریده از پدرش از جدش بریده به من خبرداد که گفت: از حضرت رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیدم که می فرمود: «در آینده لشکرهای فرستاده خواهند ، شما در لشکر خراسان باشید، سپس به شهر مرو فرود آئید، زیرا آن را ذوالقرنین آباد کرده و دعا کرده که در آن برکت باشد، و به اهل آن بدی نمیرسد.»
در برخی احادیث، خراسان خاستگاه و خیزش گاه حضرت مهدی معرفی شده است که از آیندهای دینی تمدنی درخشان یا از تمدن نوین خراسانی اسلامی مژده میدهد.
عَنْ ثَوْبَانَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِذَا رَأَیْتُمُ الرَّایَاتِ السُّودَ قَدْ جَاءَتْ مِنْ قِبَلِ خُرَاسَانَ، فَأْتُوهَا؛ فَإِنَّ فِیهَا خَلِیفَهَ اللَّهِ الْمَهْدِیَّ» (مسند أحمد، ج۳۷، ص ۷۰، ح رقم ۲۲۳۸۷)؛ از حضرت ثوبان رضی الله عنه روایت است که حضرت رسول الله فرمود: هنگامی که پرچمهای سیاه را دیدید که از سوی خراسان میآمد، به استقبال آن بروید، زیرا در میان آن پرچمهای سیاه، خلیفهٔ خدا، المهدی خواهد بود.
نتیجهگیری
نگارش این مقاله چند هدف را دنبال میکند:
هدف نخست، بیان این است که رخداد یازده سپتامبر ۲۰۰۱، تحولات عمیق در سبک زندگی دینی، فلسفی، علمی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خراسانافغانستان آورده است، اشتباه است که دیگر، این دوران را با دوران پیشایازده سپتامبر قیاس کنیم و در پی برآوردن آرمان های پیشایازده سپتامبر باشیم.
هدف دوم، بیان گفتمان اصلی روشنفکری پسایازده سپتامبر خراسانافغانستان بود که به نظر نویسنده، این گفتمان هویت طلبی است.
هدف سوم، بیان گرایشهای روشنفکری هویتطلب بود، تا هر روشنفکر هویت طلب بداند، به کدام گرایش تمایل دارد و به چی خط فکری سیر دارد، به نظر نویسنده این گرایشات روشنفکری هویتطلبی، در میان فارسی زبانان در سه گرایش خلاصه میشود: گرایش روشنفکری هویتطلب چپگرا، گرایش روشنفکری هویتطلب شهروندگرا، گرایش روشنفکری هویت طلب دینمدار.
هدف چهارم، روایت زیست جهان نویسنده و چگونگی برقراری خویشاوندی فکری با نام خراسان بود، تا این زمینهای شود برای مخاطبان تا هر کسی خویشاوندی زیست جهان خویش با خراسان را روایت کند، و با تنوع روایت های خویشاوندی با خراسان روبرو شویم.
هدف پنجم، پدید آوردن پشتیبانه علمی به گفتمان روشنفکری هویت طلبی خراسانی و روشن ساختن گسترههای معنایی خراسان بود، تا دیگر درک فقط تاریخی، جغرافیایی و سیاسی از خراسان به دور ریخته شود و درک فرهنگ و تمدنی و دینی و عرفانی و حماسی از خراسان پدید آید تا توانایی نفوذ به جانها و دلها و مغزها راه پیدا کند و امکان میرایی این هویتطلبی به اندک رسد.
هدف ششم، بررسی امکان زیست خراسانی و تشکیل دولت مدرن خراسان بود، نتیجهگیری نویسنده آن است که در روزگار ما میمون و مبارک آن است که به هویت طلب خراسانی دینمدار، ادامه داده شود، تا این هویت در جانها و دلها و راهبردها و راهکارها نفوذ کند، خدای داند که روزگاری پدید خواهد آمد که تشکیل دولت مدرن خراسان ممکن شود، زیرا جیوپولتیک و سیاست جغرافیایی پدیدهٔ ایستا و ثابت نیست و در حال تغییر است، امکان فراوان وجود دارد که در آیندهها این قدرتهای بزرگ موجود نباشند و قدرتهای بزرگ دیگر پدید آید و جیوپولیتیک جهان به نفع پدیدآیی دولت مدرن خراسان تغییر کند.
هدف هفتم، تولید نوستالژی خراسانی، و نوستالژی تاج و تخت و سبک زندگی خراسانی بود، تا این نوستالژی دلتنگی و درد شیرین برای خراسان تولید کند و جان خراسانیان اندرین راه، ره پویند و نام جویان خراسانی با مقام موسیقایی خراسانی دل خوش کنند و با عرفان آن جان خویش تطهیر کنند. از بهر تولید نوستالژی و تطهیرجان این نوشته را با چند بیت از عارفان و شاعران خراسانی به پایان می¬بریم.
امروز به هر حالی بغداد بخاراست
کجا میر خراسانست پیروزی آنجاست
ساقی تو بده باده، مطرب تو بزن رود
تا می خورم امروز، که وقت طرب ماست
می هست و درم هست و بت لاله رخان است
غم نیست و گر هست نصیب دل اعداست
رودکی سمرقندی
دگر لشکری کز خراسان بدند
جهانجوی و مردمشناسان بدند
منوچهر آرش نگهدار شان
گه نام جستن سپهدار شان
×
خراسان ترا دادم آباد کن
دل زیردستان به ما شاد کن
نگر تا نباشی به جز دادگر
میاویز چنگ اندرین رهگذر
فردوسی طوسی
تا لاجرم از شکر سنایی چون سنایی
مشهور خراسان شد تا باد چنین بادا
×
قدر شه غزنین نشناسد به حقیقت
آن را که ز احوال خراسان خبری نیست
سنایی
زعکس آنچنان روشن جنابی
خراسان را در افزود آفتابی
شد آواز نشاط و شادکامی
ز مرو شاهجان و بلخ بامی
ابوجعفر محمد کز سر جود
خراسان گیر خواهد شد چون محمود
نظامی گنجه ای
کاندر دل من حسرت روی تو بماند
قاصد رود از پارس به کشتی به خراسان
کیست کاندر رفتنش دل از برما میبرد
ترک از خراسان آمدست از پارس یغما میبرد
×
شعرش چو آب در همه عالم چنان شده
کز پارس می رود به خراسان
سعدی شیرازی
رهروم مقصد امکان به خراسان یابم
تشنه ام مشرب احسان به خراسان یابم
گرچه رهرو نکند وقفه ، کنم وقفه ز آنک
کشش همت اخوان به خراسان یابم
دل کنم مجمر سوزان و جگر عود سیاه
دم آن، مجمر سوزان به خراسان یابم
خاقانی
طوطیان فلکی جمله شکرخوار شوند
در مقامی که بخندیم بدان سان من و تو
هم در این دم به عراقیم و خراسان من و تو
(دیوان غزلیات مولانا، غزل شماره ۲۲۱۴)
خبر ز شهر سلیمی بده حجازی را
شرار شوق فشان در ضمیر تورانی
ره عراق و خراسان زن ای مقام شناس
ببزم اعجمیان تازه کن غزل خوانی
(دیوان اقبال لاهوری)
منابع
1. قرآن کریم
2. البخاری، محمد بن إسماعیل أبو عبداللَّه، صحیح البخاری = الجامع المسند الصحیح المختصر من أمور رسول اللَّه صلى اللَّه علیه وسلم وسننه وأیامه، المحقق: محمد زهیر بن ناصر الناصر، بیجا: دار طوق النجاه، ۱۴۲۲هـ.، چاپ اول، دروه ۹ جلدی.
3. مسلم النیساپوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم = المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلى رسول اللَّه صلى اللَّه علیه وسلم، المحقق: محمد فؤاد عبد الباقی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، بی تا: دوره ۵ جلدی.
4. أبی داؤد، سلیمان بن الأشعث، سنن أبی داود، المحقق: محمد محیی الدین عبد الحمید، بیورت: المکتبه العصریه، بی تا، دوره ۴ جلدی.
5. الترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، المحقق: أحمد محمد شاکر ومحمد فؤاد عبد الباقی و وإبراهیم عطوه، مصر: شرکه مکتبه ومطبعه مصطفى البابی الحلبی، ۱۳۹۵ هــ، چاپ دوم، دوره ۵ جلدی.
6. النسائی، أحمد بن شعیب، المجتبى من السنن = السنن الصغرى للنسائی، تحقیق: عبد الفتاح أبو غده، حلب: مکتب المطبوعات الإسلامیه، ۱۴۰۶ هـ، چاپ دوم، دوره ۸ جلدی.
7. ابن ماجه، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، بی جا: دار إحیاء الکتب العربیه، بی تا: دوره ۲ جلدی.
8. امام احمد، أحمد بن حنبل، مسند الإمام أحمد بن حنبل، المحقق: شعیب الأرنؤوط – عادل مرشد، وآخرون، بی جا: مؤسسه الرساله، ۱۴۲۱ هـــ، چاپ اول.
9. امام مالک، مالک بن انس بن مالک، الموطأ، المحقق: محمد مصطفى الأعظمی، ابوظبی: مؤسسه زاید بن سلطان آل نهیان للأعمال الخیریه والإنسانیه، ۱۴۲۵ ه، چاپ اول، دوره ۸ جلدی.
10. الخلیل بن أحمد الفراهیدی البصری (المتوفى: ۱۷۰هـ)، أبو عبد الرحمن بن عمرو بن تمیم، کتاب العین، المحقق: د مهدی المخزومی، د إبراهیم السامرائی، بدون التاریخ، الناشر: دار ومکتبه الهلال، عدد الأجزاء: ۸ .
11. ابن سیده المرسی (المتوفى: ۴۵۸هـ)، أبو الحسن علی بن إسماعیل ، المخصص، المحقق: خلیل إبراهم جفال، الطبعه: الأولى، ۱۴۱۷هـ ۱۹۹۶م، الناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، عدد الأجزاء: ۵ .
12. أحمد بن محمد بن علی الفیومی ثم الحموی، أبو العباس (المتوفى: نحو ۷۷۰هـ)، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، بدون التاریخ. الناشر: المکتبه العلمیه – بیروت، عدد الأجزاء: ۲ .
13. أبو الفیض، الملقّب بمرتضى، الزَّبیدی، محمّد بن محمّد بن عبد الرزّاق الحسینی، (المتوفى: ۱۲۰۵هـ)، تاج العروس من جواهر القاموس، المحقق: مجموعه من المحققین، بدون التاریخ، الناشر: دار الهدایه .
14. الأزهری الهروی، محمد بن أحمد بن ، أبو منصور (المتوفى: ۳۷۰هـ)، تهذیب اللغه ، المحقق: محمد عوض مرعب، الطبعه: الأولى، ۲۰۰۱م، الناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، عدد الأجزاء: ۸.
15. محمد حامد بن محمّد صابر الفاروقی الحنفی التهانوی، محمد بن علی ابن القاضی (المتوفى: بعد ۱۱۵۸هـ)، موسوعه کشاف اصطلاحات الفنون والعلوم، نقل النص الفارسی إلى العربیه: د. عبد الله الخالدی، تحقیق: د. علی دحروج ، تقدیم وإشراف ومراجعه: د. رفیق العجم، الترجمه الأجنبیه: د. جورج زینانی، الناشر: مکتبه لبنان ناشرون – بیروت، الطبعه: الأولى – ۱۹۹۶م. عدد الأجزاء: ۲.
16. النووی، العلامه أبى زکریا محیی الدین بن شرف (المتوفى سنه ۶۷۶ هـ)، تهذیب الأسماء واللغات، تحقیق: مصطفى عبد القادر عطا، بدون التاریخ، بدون الناشر.مکتبه الشامله.
17. البکری الأندلسی، عبد الله بن عبد العزیز أبو عبید، معجم ما استعجم من أسماء البلاد والمواضع، تحقیق : مصطفى السقا، عالم الکتب – بیروت، الطبعه الثالثه ، ۱۴۰۳، عدد الأجزاء : ۴
18. الهیثمی (المتوفى: ۸۰۷هـ)، أبو الحسن نور الدین علی بن أبی بکر بن سلیمان، موارد الظمآن إلى زوائد ابن حبان ، المحقق: حسین سلیم أسد الدّارانی – عبده علی الکوشک، الناشر: دار الثقافه العربیه، دمشق، الطبعه: الأولى، (۱۴۱۱ – ۱۴۱۲ هـ) = (۱۹۹۰ م -۱۹۹۲ م)، عدد الأجزاء:۹ (۸ ومجلد للفهارس) .
۱۹. عبد الجبار، صهیب، المسند الموضوعی الجامع للکتب العشره، عدد الأجزاء: ۲۲، عام النشر: ۲۰۱۳ .
20. عبد الجبار، صهیب ، الجامع الصحیح للسنن والمسانید، عدد الأجزاء: ۳۸، تاریخ النشر: ۱۵ – ۸ – ۲۰۱۴ .
21. أبو عمرو الدانی (المتوفى: ۴۴۴هـ)، عثمان بن سعید بن عثمان بن عمر، السنن الوارده فی الفتن وغوائلها والساعه وأشراطها، المحقق: د. رضاء الله بن محمد إدریس المبارکفوری، الناشر: دار العاصمه – الریاض، الطبعه: الأولى، ۱۴۱۶، عدد الأجزاء: ۶*۳.
22. أبو القاسم الطبرانی (المتوفى: ۳۶۰هـ)، سلیمان بن أحمد بن أیوب بن مطیر اللخمی الشامی، المعجم الأوسط، المحقق: طارق بن عوض الله بن محمد , عبد المحسن بن إبراهیم الحسینی، الناشر: دار الحرمین – القاهره، عدد الأجزاء: ۱۰.
23. الترمذی، أبو عیسى (المتوفى: ۲۷۹هـ)، محمد بن عیسى بن سَوْره بن موسى بن الضحاک، الجامع الکبیر – سنن الترمذی ، المحقق: بشار عواد معروف، الناشر: دار الغرب الإسلامی – بیروت، سنه النشر: ۱۹۹۸ م، عدد الأجزاء: ۶.
24. الأحمد نکری (المتوفى: ق ۱۲هـ)، القاضی عبد النبی بن عبد الرسول ، دستور العلماء = جامع العلوم فی اصطلاحات الفنون، عرب عباراته الفارسیه: حسن هانی فحص، الناشر: دار الکتب العلمیه – لبنان / بیروت، الطبعه: الأولى، ۱۴۲۱هـ – ۲۰۰۰م، عدد الأجزاء: ۴ .
25. المقدسی (المتوفى: نحو ۳۵۵هـ)، المطهر بن طاهر، البدء والتاریخ، الناشر: مکتبه الثقافه الدینیه، بور سعید، عدد الأجزاء: ۶ .
26. المسعودی (المتوفى: ۳۴۶هـ)، أبو الحسن على بن الحسین بن على، التنبیه والإشراف، تصحیح: عبد الله إسماعیل الصاوی، الناشر: دار الصاوی – القاهره، مجهوله التاریخ .
27. الدینوری (المتوفى: ۲۷۶هـ)، أبو محمد عبد الله بن مسلم بن قتیبه، المعارف، تحقیق: ثروت عکاشه، الناشر: الهیئه المصریه العامه للکتاب، القاهره، الطبعه: الثانیه، ۱۹۹۲ م، عدد الأجزاء: ۱.
28. محمد عبد اللطیف، عبد الشافى، السیره النبویه والتاریخ الإسلامی، الناشر: دار السلام – القاهره، الطبعه: الأولى – ۱۴۲۸ هـ، عدد الأجزاء: ۱ .
29. المسعودی (المتوفى: ۳۴۶هـ)، أبو الحسن على بن الحسین بن على، أخبار الزمان ومن أباده الحدثان، وعجائب البلدان والغامر بالماء والعمران، الناشر: دار الأندلس للطباعه والنشر والتوزیع-بیروت، عام النشر: ۱۴۱۶هـ-۱۹۹۶م.