نویسنده: جاوید راحل
بخش نخست
چکیده
رویدادهای پس از وفات پیامبر اسلام سر آغاز انشعاب فرقههای مختلف گردید. اما نخستین فرقه که بر بنیاد شورش در برابر جامعه اسلامی و خلافت علی ابن ابی طالب به ظهور رسید، گروه خوارج بودند. که پس از جنگ صفین میان علی ابن ابی طالب و معاویه بن ابی صفیان در اعتراض به داوری حکمین بوجود آمدند. این فرقه ابتدا خواستهای سیاسی داشتند و مخالفان شان را به شدت از نظر اعتقادی تکفیر مینمودند که واجبالقتل میدانستند. اما بعداً این گروه از نظر اعتقادی و فکری نیز با اجماع مسلمانان در تضاد واقع شدند. ایشان مخالفان اعتقادی و سیاسی شان را کافر خوانده و قتل شان را واجب میدانستند. خوارج تابع شرایط سیاسی خلافت حضرت علی بود که بعد از خود دچار انشعاب داخلی گردیدند.
واژهگان کلیدی: خوارج، حکمیت، محکمهالاولی، دارلاسلام، دارالکفر
مقدمه
اغلب چیزهایی که در رابطه با این فرقه سیاسی مذهبی نوشته شده است با نگاهی خصمانه است. اصطلاح خارجی پیش از پیدا شدن فرقه خوارج نیز بکار رفته بود زیرا در زمان پیامبر برخی از صحابه میکوشیدند تا در ایمان و تقوی بر او پیش گیرند؛ چنانکه به هنگام توزیع غنایم او را به رعایت کمال انصاف و عدل اندرز میدادند. نام خوارج نخستین بار بر این گروه از صحابه نهاده شد. (عنایت، ۱۳۸۵: ۱۱۲) نام خوارج بحث بر انگیز است و یکی از مناقشات مربوط به خوارج، خوبی یا بدی معنای خارجی میباشد.
خوارج جمع خارجی به معنی خروج کننده و شورشی است. خارجی به دو معنای خاص و عام بکار میرود. معنای عام آن بر کسی اطلاق میشود که در برابر اکثریت علم مخالفت برداشته و با همه با نگاهی خصمانه برخورد نماید و معنای خاص آن که مراد ما نیز است، این است که در جنگ صفین در اعتراض به حکمیت، در مقابل امام علی شورش کردند و با او جنگیدند. و سپس کار خود را با آراء تندروانهای چون «کافر بودن گناهکار و وجوب جنگ با کافر، توجیه کردند.» (برنجکار، ۱۳۸۵: ۱۸) شعار خوارج در مقابل جریان حکمیت، «لا حکم الا لله» بود؛ یعنی «حکم جز از آن خداوند نمیباشد.» این عنوان به لحاظ نظریات سیاسی، در بر گیرنده هسته اصلی تفکرات خوارج بود. (قادری، ۱۳۹۵: ۶۱) با توجه به فقدان دیدگاه نظری پر قدرت فرقه خوارج دارای مشکلات نظری بود و این امر نشان دهنده پائین بودن سطح ظرفیت و دانش سیاسی این گروه را شامل میشود.
شهرستانی باور دارد که: «هر کس بر امام حق که جماعت در باره حقانیت او متفق است بشورد، خارجی است خواه خروج او در زمان صحابه بر ائمه راشدین باشد و خواه پس از آن.» طبری خارجی را صرفاً کسی میداند که از صف پیروان علی بیرون آمده تا به پندار خود در راه خدا بجنگند نه کسی که بر علی شوریده باشد.» مخالفان خوارج همیشه با تکیه بر روی معنای شورش و عصیان خواسته اند که خوارج را فقط گروهی آشوبگر معرفی نمایند که از کار خود جز فتنه و آدمکشی قصدی نداشته اند. (عنایت، ۱۳۸۵: ۱۱۳)
متاسفانه تمام منابع که از خوارج اطلاعات را در اختیار گذاشته اند در ذم و دشمنی با این جنبش به شدت رادیکال در اوایل قرن هجری ظهور پیدا کرد بر اساس منابع «خوارج گروهی از لشکریان ناراضی جنگ صفین بودند که با نفی حکمیت به تدریج از یک جریان سیاسی به یک جریان دینی کلامی تبدیل شدند. ازینرو خوارج سیاسی بر خوارج کلامی تقدم دارند. دغدغه اصلی خوارج کلامی مسئله ایمان و کفر بود که تاثیرات مهم سیاسی به لحاظ برخورداری افراد از حقوق ناشی از عضویت در جامعه اسلامی همچون حرمت جان و مال و حق زندهگی در جامعه اسلامی داشته است. آموزه مهم دیگر خوارج را میتوان نفی حکومت دانست.» (موسوی، ۱۳۹۲: ۲۸)
ابولحسن اشعری میگوید: «همه کسانی که علی و عثمان را و اصحاب جمل و حکمین و کسانی را که به حکمیت راضی شدند و یکی از دو حکم را یا هردو آنها را تصویب کردند، کافر شمارند و خروج بر سلطان ستمکار را واجب دانند از خوارج محسوبند.» (فاخوری و جر، ۱۳۸۶: ۱۱۱) خوارج جز کسانی بودند که بدون توجه به تبعات منطقی شعار «تحکیم» و از روی انفعال و نا رضایتی از روند حوادث به موضع گیری پرداختند و بعد «موضع» آنان تبدیل به «نظر» ایشان گردید؛ به عبارت دیگر، شعار «تحکیم» شعاری بر خاسته از امر واقع بود، ولی بر خلاف دیگر نهادهای برخاسته از امر واقع، چون خلافت و نظریههای پشتیبان آن، سازماندهی نظری نداشت. شعار «تحکیم» به گونهای که از سوی خوارج طرح میشد و به تعبیر قاموس سیاسی نوعی بی حکومتی یا «انارشیسم» را موجد میشد. (قادری، ۱۳۹۵: ۶۲) مفهوم خوارج نزد خود شان خروج نه به معنای سرکشی بلکه مطابق آیه ۱۰۰ سوره نساء آمده است: «و آنکه در راه خدا هجرت کند در زمین جاهای بسیار فراخی مییابد و آنکه از خانهاش مهاجر به سوی خدا و پیامبر او بیرون رود پس مرگ او را در یابد همانا اجرش بر خدا لازم شود و خدا آمرزنده و مهربان است. نساء»
۱. اصول عقاید خوارج
خوارج در امور دینی و اجتماعی بیشتر از سالهای نخستین رسالت پیامبر به ویژه از زمانی که میشود گفت حرکتی سیاسی نبود الهام میگرفتند. آنها در قسمت مطالعه قرآن و حدیث به حدی غرق افراط بودند که هرگونه تغییر و تحول بر بنیاد زمانه را نادیده گرفته و هرگونه تفسیر پذیری که با اصل صدر اسلام در معارضه بود به شدت رد میکردند. بنابرین مسائل که مورد توجه شان بود بیشتر جنبه نظری داشت مانند معنای اسلام و ایمان و خدا و مهمترین اصطلاح ایمان است که اساس و بنیاد ایده سیاسی ایشان را شکل میدهد.
۱. خوارج ایمان و اسلام را با هم یکی میدانستند و هیچگاه آنها را از هم جدا نمیکردند. به نظر آنان کسی که از ایمان بی بهره باشد به خودی خود از اسلام رو برتافته است و از این رو او را باید کافر شمرد. عقیده به خدا و رسول جزئی از ایمان است، ولی باید با اقرار زبانی و مهمتر از آن با عمل توام باشد. پس در نظر خوارج لازمه ایمان، اجرای همه کارهایی است که خداوند و پیامبر او انسان را بدان فرمان داده اند. بر طبق اصول محض عقاید خارجی، ایمان مقتضی پرهیز مطلق از هرگونه معصیت است. «بیهسیه» یکی از فرقههای خوارج، ایمان را نه فقط در اقرار به جود خدا و رسالت پیامبر او بلکه در علم به تعالیم ایشان میدانستند؛ پس کسی که نداند کارش صواب یا گناه است کافر به شمار میآید تا زمانی که یقین پیدا کند که در راه صواب گام بر میدارد. جهل به حکم تکلیف را رفع نمیکند و هر مسلمانی موظف است که از آموزشهای خدا و پیامبر آگاه باشد و آنها را کلمه به کلمه به کار بندد. (عنایت، ۱۳۸۵: ۱۱۵) بنابرین خوارج تمام اعمال را اجزاء ایمان میدانند و عمل به آن را محک اصلی ایمان میشمارند، عمل به احکام خداوند نه تظاهر بلکه اصل ایمان به حساب میآید ازینرو است که خوارج عمدتاً با پارسایی و عمل به احکام الهی بیشتر مورد شناخت قرار میگرفت. بنابرین برای ورود به جنبش خوارج باید نخست محنت و عمل به احکام شریعت شرط است و تا زمانی که این آزمون موفق بدر نشود به راحتی کافر گفته میشود.
۲. خوارج از نظر ساختار فکری شان یکی از افراطیترین جنبشهای اسلامی به شمار میآید. عقاید ایشان برای شرایط مسلمان بودن به شدت سخت و سنگینن بود، فرقههای متعدد خوارج به یک باور مشترک اعتقاد داشتند که صرف کلمه شهادتین برای شرایط مسلمانی کافی نیست تا زمانی که رکن دیگر این امر یعنی عمل به دساتیر و داشتن علم از اعمال شرعی شرط تکمیل ایمان شده است. سید محمد موسوی پیرامون آموزههای این گروه مینوسد که:
به رغم انشعابات مختلف در خوارج، برخی از آموزههای مشترک را میتوان برای کلام سیاسی خوارج بر شمرد. نخستین مسئلهای که خوارج، مطرح کردند، مسئله کفر و ایمان بود، آنها غالباً، جز برخی گروههای متأخر، مرتکب گناه کبیره را کافر میدانستند. این امر تأثیر سیاسی مهمی در پی دارد. بر این اساس فرد با ارتکاب کبیره از عضویت در جامعه اسلامی نیز خارج میشود و هیچگونه حقوقی در جامعه اسلامی ندارد. از دیدگاه آنها امر به معروف و نهی از منکر در همه درجات واجب است، حتی اگر به قتال بیانجامد؛ آنها برای قتل و پیکار با کسانی که آنها را کافر میشمارند هیچ قید و شرطی نمیشناختند. این آموزه در عرصه زندهگی سیاسی اجتماعی مستلزم نظارت شدید بر رفتار فردی – اجتماعی افراد است. لیکن از مراتب امر به معروف در دیدگاه آنها در وجوب خروج و جنگ با حاکم جائر تجلی مییابد. اما معروفترین آموزه سیاسی خوارج را باید به نفی امامت و خلافت سوق داد. بعداً فرقه اباضیه اصل امامت را در جامعه اسلامی پذیرفت، آنها به دو نوع امام عقیده داشتند یکی امام ظهور که میتواند تشکیل حکومت بدهد و جامعه را اداره کند، و دیگری امام دفاع که فقط در مواقع تهاجم رسمی میتواند نیروهای جمع کند و به دفاع بپردازد. در صورتی که وجود امام ضروری باشد، او با انتخاب آزادانه همه مسلمانان تعیین میشود. و امامتش تا زمانی که بر طبق عدل و شرع عمل میکند و دچار خطا شود ادامه خواهد داشت. (موسوی، ۱۳۹۲: ۲۹)
۱. ۱. عقاید مشترک خوارج
۱. ۱. ۱. مسائلی که به ایمان و کفر مربوط میشوند
تمام خوارج مرتکب کبیره را کافر میشمردند، این مسئله اعتقادی دارای لوازم بسیار مهم کلامی است که معمولاً در زمانهای بعدی تبیین و تفسیر شده اند این لوازم عبارتند از:
۱. عمل جزء ایمان و داخل در ایمان است.
۲. میان کفر و ایمان منزلتی قرار ندارد. بنابرین هر انسانی یا مؤمن است و یا کافر.
۳. ایمان دارای درجات گوناگون است و درجات ایمان به چگونگی اعمال سنگینی دارد، مثلاً ایمان شخصی که همه واجبات و همه مکروهات را ترک میکند بالاتر از ایمان فردی است که تنها به واجبات عمل میکند.
۴. چون عمل جزء ایمان است، پس هر عملی که با ایمان منافات داشته باشد، سبب خروج از دایره ایمان میشود. چون گناه، کبیره عملی است که با ایمان منافات دارد و موجب کفر است.
۵. مرتکب گناه کبیره چون کافر است، عذاب اخروی و ابدی است و آتش خالد و جاودان است.
۲. ۱. ۱. مسائلی که مستقیماً به ایمان و کفر مربوط نمیشود
مهمترین مسائلی که مستقیماً به ایمان و کفر مربوط نمیشود عبارتند از:
۱. امر به معروف و نهی از منکر در همه درجات واجب است حتی اگر به قتال بیانجامد آنها برای قتل و پیکار با کسانی که آنها را کافر میشمارند هیچگونه قید و شرطی نمیشناختند.
۲. خروج و جنگ با حاکم جائر واجب است.
۳. تحکیم و پذیرش داوری غیر خدا حرام است.
۴. در صورتی که وجود امام ضروری باشد، او با انتخاب آزاد همه مسلمین تعیین میشود و امامتش تا زمانی که بر طبق عدل و شروع عمل میکند و دچار خطا نشود ادامه خواهد داشت.
۵. امامت و خلافت از غیر قریش نیز جواز دارد.
۶. آنها امام علی، عثمان، طلحه، زبیر، عایشه و همه خلفای اموی و بنی عباس را کافر میدانند و سر پیچی از آنها را واجب میشمارنو. (برنجکار، ۱۳۸۵: ۱۹)