بحران قومیت و بن بست سیاسی در خراسان/افغانستان

بحران قومیت و بن بست سیاسی در خراسان/افغانستان

 

قسمت سوم

نویسنده: جاوید راحل

۴-۲-۵. نخبگان فرهنگی و قوم‌گرایی

در خراسان/افغانستان گونه گونی قومی نژادی، فرهنگ‌های متفاوت را به نمایش گذاشته است. مجموعه‌های تفکیک شده‌‌ی فرهنگی چنان در روح و سطوح زندگی منسوبین خود پیچیده که گاه و بیگاه فرصت و اجازه مراوده با سایر فرهنگ‌های مجاور را نیز سلب می‌کند. اما آنانی را که در این جا به عنوان نخبگان فرهنگی می‌شناسیم در فرایند قوم‌گرایی و شکافهای قومی چه جایگاهی داشته و دارند؟ مقصود از نخبگان فرهنگی روشن است. آنانی که در عرصه فرهنگ جامعه دستی بر آتش دارند، آموزگاران، اربابان جراید و رسانه‌ها، هنرمندان و تمام کسانیکه در سطوح میانی از رهگذر فرهنگ جای می‌گیرند.

همانگونه که میزان قوم‌گرایی میان رهبران مذهبی و نخبگان علمی- اندیشه‌ای را در حد بالا دانستیم، در رابطه با نخبگان فرهنگی نیز این فرضیه صادق است. تمام آنانی که گذشته‌ها را روایت می‌کنند از تبعیضات افراط‌گونه میان دانش‌آموزان از سوی آموزگارانشان سخن می‌گویند. در خراسان/افغانستان پایین بودن سطح آموزش ابتدایی از یک سو و تعصبات معلمین منسوب به گروه قومی حاکم پشتون که به مناطق غیرپشتون اعزام می‌شدند، از سوی دیگر، رنجهای مضاعفی را بر دانش‌آموزان اقلیت‌های قومی وارد می‌کرده است. تاریخ گواهی می‌دهد که مکاتب جدید در مناطق شیعه نشین بسیار دیرتر از مناطق دیگر رواج یافت اما پس از آن نیز فرزندان هزاره‌ها به دلیل تعصبات کور معلمان‌شان که اغلب پشتون بودند، پس از سالها تحصیل، بی‌سواد از مکتب فارغ التحصیل می‌شدند. (شفاهی، ۱۳۹۵)

با وقوع انقلاب مارکسیستی و برآمدن مجاهدین، فضای سیاسی و متعاقب آن فرهنگی به کلی دگرگون شد و به تبع شکل گیری گروهها و احزاب قومی، فرهنگیان قوم‌گرا در داخل و خارج خراسان/افغانستان پرورش یافتند که نتیجه آن وجود تعلقات افراطی میان اصحاب فرهنگ به صورت مشهود در فضای کنونی خراسان/افغانستان است. کشوری که هم اکنون در عرصه‌های فرهنگی‌اش جلوه‌ی روشنی از قوم‌گرایی دیده می‌شود و در عرصه‌های خصوصی، رسانه‌ها، مطبوعات و حتی فعالیتهای هنری به صورت کاملاً تفکیک شده توسط وابستگان قومی انجام می‌پذیرد. تولید و پخش چند فیلم سینمایی از جمله «بادبادک باز» در سال ۱۳۸۵ که در آن به اقلیت قومی هزاره گستاخانه توهین شد، نمونه خوبی ازحضور قوم‌گرایی در صحنه هنری امروز خراسان/افغانستان است.

نخبگان قومی با استفاده از عناصر فرهنگی، یک هویت قومی جدا از هویت دیگر افراد جمعیت سرزمین، برای گروهه می‌سازند، بلکه در رقابت بر سر کسب قدرت سیاسی، بین گروه‌های قومی نیز شکاف ایجاد می‌کنند. (سجادی، ۱۳۱: ۵۰)

۵-۲-۵. گروه‌ها و احزاب قومی

احزاب و گروه‌های قومی در سطوح میانی جامعه‌ی خراسان/افغانستان جای بحث زیادی دارند. برای احزاب و گروههای سیاسی در خراسان/افغانستان نمی‌توان تاریخچه‌ای با قدمت زیاد در نظر گرفت. چرا که تا قبل از چهل سال اخیر در خراسان/افغانستان احزاب و گروههای سیاسی وجود نداشتند تا از قومگرا بودن یا نبودن آنها صحبت کنیم. آن اندک مقاومتهایی که در برابر حکومتهای گذشته خصوصا از جانب هزاره‌‌ها صورت گرفته است، نمی‌توان به آن رنگ و لعاب حزبی و سیاسی داد بلکه فقط در سطح شورشهای خود بنیاد قابل طرح هستند. باتحولات سیاسی در سه – چهار دهه‌ی اخیر خراسان/افغانستان بحث از احزاب و گروههایی که قومی تأسیس شدند، قومی اندیشیدند و قومی عمل نمودند، بسیار پر دامنه است. (شفاهی، ۱۳۹۵)

از نخستین تجارب اجتماعی تا واپسین رخدادهای سیاسی نظامی در خراسان/افغانستان طی نیم قرند گذشته که احزاب و سازمان‌های سیاسی و نهادهای اجتماعی قامت بر افراشتند، بر می‌آید که تشکیل و رشد آتی احزاب چپ و راست در کشور قبل از همه بر پایه حضور و مشارکت قوم مربوط به رهبران در این احزاب صورت گرفته است. (مرادی، ۱۳۹۰: ۲۹۹) اولین ردپای احزاب قومی را می‌توان مربوط به سال ۱۹۴۷م. دانست. در انتخابات هفتمین مجلس خراسان/افغانستان سه حزب اصلاح طلب شرکت داشتند. احزاب «وطن» و «ندای خلق» با گرایشهای خاصی که میان نمایندگان فارسی زبان داشتند و تعلق به اقوام غیر حاکم بودند و در مقابل این دو، حزب سوم موسوم به «ویش زلمیان» با گرایش پشتونیزم بوجود آمد.

چندی پیش از آغاز جمهوری داوود خانی (۱۳۵۲) بسیاری از تحصیل کردگان افغانی که به کشوهای غربی بویژه روسیه رفته بودند، به خراسان/افغانستان بازگشتند. این عده حزب« دمکراتیک خلق خراسان/افغانستان» را با گرایش شدید مارکسیستی تأسیس کردند. این حزب در سال ۱۹۴۵م. به دو حزب «دمکراتیک خلق» و «پرچم» منشعب شد. در این انشعاب، افراد در هر دو مجموعه، گرایش‌های قومی و زبانی تأثیر جدی خود را نشان می‌دهد. فهرست اسامی اعضای مرکزی هر دو جناح به خوبی گرایشهای قومی، زبانی و سمتی اعضای حزب را به نمایش می‌گذارد. خلقی‌ها در روش و احساسشان به پرچمی‌ها دارای تمنیات ناسیونالیستی بیشتری بودند، خلقی‌ها بیش تر مربوط به پشتون‌های خراسان/افغانستان بودند» در این میان دو حزب «افغان ملت» و «ستم ملی» نیز سر برآوردند که هر دو حزب با نام و شعاری تأسیس شدند که از آن رایحه قوم‌گرایی به مشام می‌رسید. حزب «افغان ملت» توسط محمد فرهاد تأسیس شد و اکثریت کامل اعضای آن را پشتون‌ها تشکیل می‌دادند و اغلب دارای مرام مارکسیستی و متهم به تمایلات نژاد سالاری و داشتن تعصبات قومی و زبانی بودند.« اکثریت اعضای افغان ملت را پشتون‌ها و به خصوص جوانان قبایل و نوار مرزی تشکیل می‌دادند. زیرا شعار اصلی این حزب که طرفداری از پشتونستان می‌کردند، برای مردمان و قبایل مرزی در مناطق پشتونستان جذابیت بسیار داشت و اقوام دیگر در میان آن دیده نمی‌شدند. این حزب بعدها به علت داشتن اندیشه‌های نژاد سالاری و تعصبات قومی و زبانی اهمیت و نفوذ خود را از دست داد.

حزب «ستم ملی» دیگر حزبی قومی است که در همان زمان و دقیقا در برابر اهداف آرمان حزب افغان ملت تأسیس شد. در واقع این حزب که رهبری آن را «طاهر بدخشی» بر عهده داشت از اقوام غیر پشتون بودند و با نام «ستم ملی» می‌خواستند چنین وانمود کنند که دو سده پشتونها براقوام دیگر ستم روا داشته‌اند. « نگرش ستم ملی بر آن بود تا جوانان ملیت‌های محروم از قدرت سیاسی ( ازبک، هزاره، تاجیک….) را در یک تشکل سیاسی انسجام بخشیده و در راه احقاق حقوق مدنی و سیاسی شان تلاش کنند.»۲۲ اما اعضای این حزب خودشان را کماکان به آرمانهای مارکسیستی وفادار می‌دانستند. (شفاهی، ۱۳۹۵)

۶-۲-۵. احزاب جهادی قوم‌گرا

در حقیقت اوج احزاب قوم‌گرا را در خراسان/افغانستان باید درخصوص احزاب جهادی مورد مطالعه قرار داد. پس از کودتای مارکسیستی توسط نور محمد تره‌کی و ارتش خراسان/افغانستان و سرنگونی رژیم تازه تأسیس نظام جمهوری داوود خانی در خراسان/افغانستان، احزابی از دل توده و طبقات میانی سر برآوردند که می‌توان گفت که قاطبه آنان، حزب قومی بودند. احزاب پر شماری که آن روزگاران، احزاب جهادی خوانده می‌شدند، گروههای مسلحی بودند که توسط عده‌ای از یک قومیت هم فکر تأسیس می‌شدند و نیروهای رزمی‌شان را عمدتا از درون قبیله‌شان انتخاب می‌کردند و حال آنکه بعضا خود را ملی می‌نامیدند و از پسوند « خراسان/افغانستان» هم استفاده می‌کردند. (شفاهی، ۱۳۹۵)

احزاب سیاسی و جهادی در خراسان/افغانستان با تأثیر پذیری از الگوی سنتی ساختار اجتماعی خراسان/افغانستان، در شبکه‌های قومی و روابط خویشاوندی جامعه محصور مانده و دانش سیاسی نخبگان سیاسی احزاب در نتیجه جهت‌گیری و روش‌های سیاسی آنان بر اساس آداب، رفتار و نگرش قومی شکل گرفته است. در نهایت قومیت در رقابت سیاسی و سهم گیری در حاکمیت مرکزی نقش تعیین کننده‌ای یافته است.

احزاب در شرایط کنونی خراسان/افغانستان نیز وضعیتی بسیار متفاوت از آنچه در دوران جهاد دیدیم، ندارند. تنها تفاوت در این است که از نظامی‌گری احزاب تا حدودی کاسته شده است. هم اکنون در خراسان/افغانستان نزدیک به صد حزب قانونی وجود دارد که به ضرس قاطع می‌توان گفت که اگر احزابی موفق شده باشند از سطح ثبت و اساسنامه فراتر روند و از میان توده‌ها عضوگیری کنند، تنها موفق خواهند شد از میان جوانان و تحصیل کردگان هم‌نژادشان عضو گیری کنند و همین ها هستند که در جریان فرایند انتخابات چشم به آرای توده‌های هم ریشه دارند. (شفاهی، ۱۳۹۵)

۳-۵. قوم‌گرایی در سطوح فوقانی

منظور از سطح فوقانی آنانی‌اند که در راس هرم یک اجتماع قرار دارند. آن عده‌ای اندک که توان برآوردن خواستها و تحمیل اراده‌شان را بر اکثریت جامعه دارا هستند. در معنای کلی در سطح فوقانی حاکمان و دولتمردان جای می‌گیرند که تمام قوا، نهادها و ارگانهای اجرایی، تقنینی و قضایی یک کشور را شامل می‌شوند. از آنجا که قدرت تصمیم‌گیری و اجرا در دستان این سطح از جامعه قرار دارد، مسئولیت آن در قبال نتایج آن بسیار مهم و حساس است. کلا خوب و بد یک کشور و اجتماع به عملکرد این عده باز می‌گردد. قوم گرایی سیاسی بصورت گسترده در اندیشه رهبران پشتون‌ها گره خورده است طوری که نظیف الله شهرانی می‌گوید:

عرب‌ها در این زمینه یک ضرالمثل دارند: «من بر ضد برادرم، من با برادرم بر ضد بچه کاکایم، من، برادرم و بچه کاکایم بر ضد دیگران و مردم دنیا.» در مردم‌شناسی نیز یک تئوری راجع به چنین ساختار در جوامع قبیلوی است. معنای این ضرب المثل این است که هر کسی که یک رقابت نژادی و قومی احساس کند، وقتی که در جدال می‌باشند، کسانی‌که نزدیک‌تر به یک طرف هستند، با همدیگر یک گروه یا ائتلاف را می‌سازند. از این لحاظ در مسائل داخلی قوم پشتون و مسأله قدرت در خراسان/افغانستان با درنظرداشت جنجال‌های تاریخی که بین قبایل درانی و غلجایی بوده و حالا هم جریان دارد، اما در رکن سوم مجادله آن‌ها در برابر غیرپشتون‌ها است. یعنی منازعه و جنگ درون‌قومی بین غلجایی و درانی است، اما در رکن سوم این‌ها تلاش می‌کنند که قدرت را برای خود‌‌شان نگه ‌دارند و از دست ندهند. چنان‌که در مدت زمانی‌که قدرت در دست برهان‌الدین ربانی بود، پشتون‌ها خوش نبودند و همواره شکایت داشتند، به‌خصوص نسل تحصیل‌کرده‌ها و صاحبان فکر پشتون. در این زمینه مقالات و نوشته‌های دارند. در این زمینه انگلیس‌ها نیز نقش داشته داشتند و به امریکایی‌ها سفارش کردند که در خراسان/افغانستان تنها پشتون‌ها می‌توانند حکومت کنند و تنها این قوم حق دارند در قدرت باشند. در شرایط کنونی نیز همین فرضیه حاکم است که در خراسان/افغانستان تنها یک قوم حق حکومت کردن را دارند، اما این یک فرضیه غلط است. (شهرانی، ۱۳۹۷)

«در خراسان/افغانستان هنوز هم حکومت در انقیاد روابطی است که میان طرفداران اقوام مختلف بر قرار است. قبایل افغان (پشتو) به ویژه درانی‌ها و غلزائی‌ها (هر دو از اقوام مهم و بزرگ پشتون محسوب می‌شوند) قدرت مرکزی را دست نشانده خود می‌دانند.» (سجادی، ۱۳۹۱: ۷۵)

کارکرد دولت در خراسان/افغانستان، تکرار و تداوم سیستم ناکارآمد سنتی بوده که هیچ گاه نخواسته یا نتوانسته « جامعیت ملی» و « اقتدار مشروع » پیدا کند. اصولا دولتها در خراسان/افغانستان کارکرد و ویژگیهای مشترک همانندی داشته که یکی از آنها « تثبیت و توسعه‌ی قوم مرکزی» و دیگری « تضعیف و تسلیم آوری و حاشیه‌نشینی» سایر اقوام و اقلیت‌هاست. «حاکمیت یک جانبه و زورمدارانه‌ی زمامداران پشتون اعمال انحصار و تمامیت خواهی قومی وسیاسی در صحنه قدرت و حاکمیت سیاسی، مجال مشارکت سایر اقوام حتی نخبگان آنها را در ساختار حکومت خراسان/افغانستان سد کرده بود. ترویج و تحکیم اندیشه و آرمان انحصارگری، به تدیرج تبدیل به فاشیسم سیاسی- قومی در صحنه حاکمیت و در میان زمامداران کشور شده بود.» (شفاهی، ۱۳۹۵)

۴-۵. برخورد و استمرار بحران قومی

در طول این بیست سال، به جای اینکه دموکراسی و نظام مردم‌سالار ملی را تقویت و در راستای فرهنگ هم‌پذیری و برابری و برادری به پیش رفته باشیم، بالعکس در مواردی دوباره و در قالب نظام جمهوریت، با مفکوره و ایده چند دهۀ پیشِ قومی و با روش نوین مبتنی بر اقتدار یک قوم خاص که خود را وارث و میراث‌دار و مالک خراسان/افغانستان جدید نیز می‌دانند و بقیه را به چشم یک مهاجر و بعضأ متجاوز نگاه می‌کنند و بعضی‌ها حتی برده‌ای می‌دانند که باید به فرمان اربابش که اکثریت را تشکیل می‌دهند برخورد کرده و عمل می‌کنند، به عقب برگشته‌ایم.

آنچه مشخص است در طی پنج سال اخیر و حاکمیت تحت زعامت اشرف غنی این تفکر قبیلوی بگونۀ جدی تقویت شده است. در نگاه نخست این گرایش و طرز فکر به عملکرد شخص رئیس‌جمهور که خود مروج این گرایش فکری بوده است برمی‌گردد. وقتی ایشان بر خلاف قانون اساسی از ذکر عنوان قهرمان ملی بر احمد شاه مسعود خودداری می‌کند و حتی طی پنج سال یکبار هم بخاطر یادبود سالگرد ایشان و همین‌طور شخصیت‌های غیرپشتون اشتراک نکرده و یا کمتر اشتراک کرده و همزمان به شخصیت‌های پشتون نظیر امان‌الله خان، مهمند و غیره ابراز علاقه کرده است، به معنای وسیع کلمه بیانگر یک نگاه قومی منحصر و تقویت‌کنندۀ این گرایش فکری است. در عین حال وقتی در اطراف رئیس‌جمهور نظیر مخ‌کش‌ها و سلطان‌زوی ها و تنویرها با نگاه قبلیوی در صدد توهین، حذف و کنار گذاشتن گروه‌ها و اقوام خاص اجتماعی برمی‌آیند و عملا در رسانه‌ها ابراز نظر و برتری‌جویی قومی می‌کنند آن‌هم بحیث مستشار نزدیک انتخاباتی ایشان و یا کارمند عالی‌رتبه دولتی، و هیچ حرجی هم بر ایشان وارد نمی‌شود گویای عمق این تفکر فاجعه‌بار است. (سادات، ۱۳۹۷)

«مسئله قومیت را در خراسان/افغانستان در ابعاد مختلف و ساخت‌های مختلف زندگی اجتماعی به آسانی می‌توان مشاهده نمود قوم گرایی را از نظام دموکراسی خراسان/افغانستان از انتخابات شروع تا برنامه فرهنگی ستاره افغان به وضوح می‌تون حس نمود.» (مشرقی، ۱۳۸۹: ۸۳) بنابراین با چه امیدواری و معیار و منطق و امیداوری، باز هم به گفتار و ادبیات عوام‌فریبانه شخص اول مملکت با شعار اینکه هیچ افغان از افغان دیگر برتر و پست‌تر نیست باورمند بود؟ در حالی‌که آنچه مهم است عملکرد ایشان است که امروزه گویای این نگرانی‌ها است. از سهمیه‌بندی کانکور تا تصفیه ادارات مهم ملکی و نظامی از وجود افراد و گروه‌های خاص نظیر لیستی که از ادارات ملکی میدان وردک به تازگی منتشر شد که گویای اوج تعصب و فاجعۀ این نگاه قومی و قبیلوی است که جامعۀ متکثر خراسان/افغانستان را بسوی تشدید و شکاف قومی بیشتر سوق داده و می‌کشاند.

اگر نگاه شخص رئیس‌جمهور یک نگاه قومی متکی بر اکثریت ساختن و اقلیت ساختن نمی‌بود و سنت این را می‌شکست که یک هزاره یا یک ازبک هم می‌تواند وزیر دفاع یا مالیه باشد و همینطور یک فرد شایسته از یک اقلیت قومی دیگر معاون می‌نمود و رئیس و نگاه قبلیوی را از ادارات می‌زدود و برخورد جدی و قانونی با اطرافیان نظیر مخ‌کش‌ها و سلطان‌زوی‌ها می‌کرد دیگر مجال سخنی برای امثال تنویر باقی نمی‌ماند و اینگونه سخنان سخیف را از دهان بیرون نمی‌کرد. و حداقل این اندیشۀ دگم و فاشیستی در همان ذهن مریض می‌ماند و صاحبش را هلاک می‌کرد. (سادات، ۱۳۹۷)

حالا با این رویکرد و تفکر که اطرافیان رئیس‌جمهور دارند و ابراز می‌کنند و عملکرد پنج ساله ایشان؛ دست‌کم امیداوری قابل ملاحظه‌ای برای گذار از سنت زشت قومی و انحصار قبلیوی که سال‌ها وجود داشته، برای کوتاه‌مدت نمی‌شود انتظار زدودن داشت و با این رویکرد باید زمان بیشتری را صرف کرد تا فرهنگ برابری و برادری در کشور نهادینه شود و این کار جز با آگاهی و هم‌پذیریِ اقوام میسر نیست.

نتیجه گیری و راه حل‌های پیشنهادی

به هر میزان روند دولت سازی در یک کشور با موفقیت طی شود، گرایش‌های منفی قومی و قوم محوری کمرنگ شده و از اصطکاک اقوام و منازعات قومی جلوگیری به عمل می‌آید و برعکس. یعنی در جوامعی که این روند دچار چالش و بحران باشد، امکان سیاسی شدن مسئله قومی به شدت وجود دارد و لذا خطر بی ثباتی ونا امنی و حتی مصادره خاک وبخشی از سرزمین به نفع بیگانگان فراهم می‌شود. یکی از مهم ترین پویش‌های قومی جدایی طلبی است که یگ گروه قومی خواهان جدایی از پیکره سیاسی یک کشور می‌باشد. تلاش برای خود مختاری را می‌توان در کردهای عراق، ترکیه و ایران مشاهده کرد. همچنان بلوچ های بلوچستان پاکستان واحتمالا بلوچ های ایران نیز حس استقلال طلبی و خود مختاری دارند.

در نشست بن تهداب و اساس نظام سیاسی بر مبنای قومیت گذارده شد. مقامات بلند پایه حکومتی همیشه بر حضور هر قوم به نسبت شعاع یا گراف جمعیتی شان در نظام سیاسی اداری تاکیده شده است. تقسیم وزارت خانه ها و ادارات مهم دیگر به رهبران قومی زمینه ساز تشدید بحران هویت قومی، که باعث شکاف‌های قومی و منجر به تضعیف ملت سازی شده و از جمله موانع توسعه سیاسی حساب میاید. انسداد اجتماعی، انتساب گرایی و خاص گرایی که فضای رقابت آزاد را از بین برده قربانی شدن و نادیده انگاشتن سایر اقوام قومی، سیاسی شدن ادارات ملکی و جامعه را به قهقرا سوق میدهد.

یک راه حل ممکن برای کمتر سیاسی کردن قومیت در خراسان/افغانستان وجود دارد، و آن هم این‌که یک شکل حکومتداری را در خراسان/افغانستان پیشنهاد کنیم و در قانون اساسی بگنجانیم که در آن حق اداره محل برای خود مردم محل محفوظ بماند. به‌نظر من مسأله قوم و قومیت حتا مطرح نشود، با وجود این‌که برخی حکومت فدرالی می‌گویند و خراسان/افغانستان را به هفت زون تقسیم می‌کنند. بهتر است از سیاسی‌شدن قومیت، زبان و مذهب دوری کنیم، به‌جای آن محلاتی را که مردم در آن‌جا زندگی می‌کنند، به‌عنوان اساس قرار بدهیم، بدون این‌که چه کسانی در آن‌جا زندگی می‌کنند. مثلا حالا سیستم واحدهای اداری بسیار نامعقول داریم. اول ضرورت است که یک آمارگیری درست صورت بگیرد، پس از آن واحدهای اداری براساس نفوس تقسیم شود. از آن‌جایی که این مسأله دشوار است، بنابراین همین ولسوالی‌ها به‌عنوان واحدهای اداری اساس حکومتداری باشد، تا هر قریه، هر ولسوالی و هر ولایت حق اداره خود را به‌دست خود‌‌شان داشته باشند. بر این مبنا که پست‌های سیاسی یعنی مقام ولسوالی و ولایت از سوی همان مردم محل فارغ از قومیت انتخاب شوند. پس از آن مأمورین ولسوالی و ولایت که نیروهای مسلکی می‌باشند، توسط اداره محلی استخدام شوند. (شهرانی، ۱۳۹۷)سه مدل برای حل مساله قومیت مطرح شده است:

کل گرایی و جز گرایی: این مودل بیشتر بر ذوب تنوع قومی اتکا دارد. در خراسان/افغانستان بر این امر در اوایل توجه صورت گرفته بود که با وضع قوانین و دستور العمل‌ها و فرمان‌های اجرایی دنبال میشود که بر مخلوط شدن اقوام تکیه دارد، این راهکار فقط در نظر باقی ماند و جنبه عملی پیدا نکرد. این راهکار همچنان منتقدانش را نیز داشته است.

اسلام و قانون: تأکید بر استقرار حکومت اسلامی و رفع تعارضات اجتماعی و سیاسی. هویت اسلامی در برابر هویت قومی باید تقویت شود. اما مشکلات این راهکار برداشتهای متفاوت از حکومت اسلامی است که در سه دهه به اشکال ذیل تجربه شده است، حکومت اسلامی مجاهدین، امارت اسلامی گروه طالبان و جمهوری اسلامی کنونی که هیچکدام نتوانسته است بن بست کشور را بشکنند.

اعتماد سازی، کثرت گرایی نهادینه گی: داود راوش استاد دانشگاه درین خصوص از اعتماد سازی میان اقوام افغاسنتان و وحید بینش استاد دانشگاه از بومی سازی اعتماد و تسری آن از پائین به بالا حرف میزند یعنی ایجاد فضای اعتماد سازی از جامعه به سمت سیاست میباشد و شامل توسعه متوازن اقتصادی، فرهنگ سازی و آموزش از راهکارهای بومی سازی اعتماد است. هم چنان مدارای قومی جایگزین قوم مداری باعث کثرت گرایی میشود.

این پژوهش قبل از سقوط جمهوریت انجام یافته است

فهرست منابع

۱. بشیریه، حسین (۱۳۹۲): آموزش دانش سیاسی (مبانی علم سیاست نظری و تأسیسی)، تهران انتشارات نگاه معاصر.

۲. دولت آبادی بصیر احمد (۱۳۸۲): شناسنامه خراسان/افغانستان تهران انتشارات عرفان.

۳. رسولی جعفر (۱۳۸۴) جنگ نا مقدس امریکا خراسان/افغانستان و تروریسم بین المللی کابل انتشارات میوند.

۴. رسولی یاسین (۱۳۸۶): پاسخ سنت به سکولاریسم در خراسان/افغانستان، تهران انتشارات عرفان.

۵. سجادی، سید عبدالقیوم (۱۳۹۱): جامعه شناسی سیاسی خراسان/افغانستان کابل انتشارات فرهنگ.

۶. عارفی محمد اکرم (۱۳۹۳): توسعه سیاسی در خراسان/افغانستان موانع و چالش‌ها، کابل مرکز مطالعات استراتیژیک وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی خراسان/افغانستان.

۷. عجم اوغلو دارون و رابنسون جیمز ای (۱۳۹۶): چرا ملت‌ها شکست می‌خورند، ریشه‌های قدرت، ثروت و فقر، ترجمه محسن میر دامادی و محمد حسین نعیمی پور چاپ هفتم تهران انتشارات روزنه.

۸. گریگوریان وارتان (۱۳۸۸): ظهور خراسان/افغانستان نوین، ترجمه علی عالمی کرمانی، تهران انتشارات عرفان.

۹. گیدنز آنتونی (۱۳۸۲): جامعه شناسی ترجمه منوچر صبوری، تهران انتشارات نی.

۱۰. مرادی صاحب نظر (۱۳۹۰): خراسان/افغانستان جغرافیای بحران کابل انتشارات سعید.

۱۱. مشرقی دیدار علی (۱۳۸۹): بحران هویت ملی در خراسان/افغانستان راهکارها و راه حل‌ها کابل انتشارات سعید.

۱۲. منصور عبدالحفیظ (۱۳۹۲): موانع توسعه‌ی سیاسی در خراسان/افغانستان با تأکید بر عوامل اجتماعی و فرهنگی انتشارات سعید.

۱۳. یزدری علی جان رحمانی (۱۳۸۶): علل عقب ماندگی خراسان/افغانستان و راه‌های بیرون رفت، قم انتشارات میراث ماندگار.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://khorasantimes.com/?p=12515

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.