نویسنده: خلیل حنانی
میدان هوایی یک کشور و همچنان مرزهای زمینی و آبی آن می تواند آیینه فرهنگ و اخلاق اجتماعی آن کشور باشد.
چند روز با ۱۲ ساعت پرواز مستقیم از استانبول وارد ونکوور شدم؛ بعد از نشست طیاره همین که از دهلیز طیاره بیرون شدیم و داخل ترمینال گردیدیم.
مقابل درب ورودی سه نفر از بومیان کانادا که دو تای آن طبل و یکی دایره بدست داشتند، با صدای بلند می نواختند و آواز می خواندند، البته به زبان بومی که ما نفهمیدیم، ولی در سیمایشان شادی محسوس بود. وقتی پیشتر آمدیم و با کارمندان میدان رو به رو شدیم، با لطف و مهربانی از مسافران استقبال و رهنمایی می کردند.
بعد از ختم اجراآت دخولی، در نزدیکی سالون انتظار مستقبلین، یک کارمندان خاص میدان دسته دسته ایستاده بودند و با خوش رویی و Welecome گفتن از مسافران پذیرایی می کردند و به سمت مطلوب رهنمایی می نمودند؛ تو گویی مسافر ایشان هستی که برای استقبال تو اینجا صف کشیده و از دیدنت خوشحال اند. این اولین باری بود که از طریق میدان هوایی وارد کانادا می شدم.
این صحنه خاطره ۳۵ سال قبل را در ذهنم تازه و زنده کرد، زمانی که جوان بودم و شیفته انقلاب اسلامی ایران؛ یعنی ایران دوستی در من موج میزد و سالها آرزوی دیدن ایران انقلابی را در سر می پروراندم. اتفاقا در زمستان ۱۳۶۸ با جمعی از دوستان در یک سفر شِبه رسمی از مسیر پشاور – کویته – تفتان عازم ایران شدیم.
پولیس پاکستان که برای مهاجرین خراسانافغانستان همیشه کابوس بوده، طبعا من هم تصویر و تصور بدی از پولیس پاکستان داشتم، خصوصا در مسیر راه پشاور – کویته که کمی آزار هم دیده بودیم.
اما تصورم از ایران اسلامی و مردم انقلابی آن چیزی دیگری و کاملا عکس آن بود؛ زیرا با توجه به تبلیغاتی که از رادیوهای ایران می شنیدیم و مطالبی که در روزنامه ها و مطبوعات آن کشور می خواندیم، تصور بر این بود که جمهوری اسلامی ایران از مسلمانان دفاع می کند، بلکه در حمایت مستضعفان جهان قرار دارد، پس از ما مردم کرده کی مجاهدتر و مستعضف تر است؟
بنابر این تصور وقتی داخل خاک ایران شدیم، با خود گفتم خداوند را سپاس گذارم که داخل «خاک اسلام شدیم»! اما وقتی با ماموران مرزی آن کشور رو به رو گردیدیم، کم کم بی بنیاد بودن این تصور برایم آشکار شد. ماموران مرزی – نمی دانم سرباز بودند یا افسر – با خشونت و قومانده عسکری ما را در یک صف ایستاده کردند و بعد حسابی تلاشی نمودند، در حالیکه ما اسناد لازم و سفارش قونسلگری ایران در پشاور را هم داشتیم.
اما برخورد آنها با ما چنان بود که انگار قاچاقبران مواد مخدره را دستگیر کرده اند!! وارد جزئیات سفر واقامت نمیشوم، خلاصه در چهار ماه اقامت در تهران چیزهایی دیدیم که زمانی دو باره از همین مرز وارد پاکستان میشدم، خداوند را سپاسگذاری کردم که دو باره به پاکستان آمدم! یعنی عکس دعای قبلی.
من به پانزده کشور خارجی سفر کرده ام که بیشتر آن رسمی بوده؛ سفرهای رسمی اجراآت خاص خود را دارد که از روی آن نمیتوان به چیزهای پشت پرده پی برد. سفرهای غیر رسمی من عمدتا به کشورهای پاکستان، عربستان، امارات، هند، ترکیه، بریتانیا، امریکا صورت گرفته است.
در پاکستان بارها از طرف پولیس به خاطر رشوت مورد اذیت و آزار قرار گرفته ام. از سفر به هند خاطره خوب یا بد ندارم و همچنان از سفر به امارات و امریکا. اما در ترکیه اگر زبان ترکی را بلد نباشی، اولا مامور موظف حاضر نیست گپت را بشنود، و بعد اگر از غرور خود پایین بیاید، با پوز و کله خود به جایی اشاره و رهنمایی میکند که مجبور استی دو سه بار دیگر پرسان کنی تا به مقصد برسی.
اما مردمان خوبی هم دارد که بدون اینکه طالب کمک شوی، ترا کمک و رهنمایی میکنند، چنانچه در این سفر یک مرد کهن سال در مترو مرا رهنمایی کرد. متروی استانبول بسیار پیشرفته است، پنج منزل و به عمق بیش از پنجاه متر زیر زمین ساخته شده است. این مرد بدون اینکه زبان یکدیگر را بفهمیم، در پنج منزل زیر زمین مرا رهنمایی کرد.
در سال ۲۰۱۳ سفری شخصی به لندن داشتم؛ وقتی از استانبول به لندن رسیدم، گویا پولیس از قبل اطلاع داشت که یک شهروند خراسانافغانستان در جمله مسافران است و قبل از اینکه وارد ترمینال شوم، پولیس در کنجی سر راهم کمین گرفته بود. بکس دستیام را مانند اینکه قاچاق در آن باشد، با دقت تلاشی کرد که خیلی بالایم سخت تمام شد. وقتی چیزی نیافت فقط Sorry گفت، اما پولیس کونتر برخوردی کاملا متفاوت کرد و با خوش رویی و مهربانی از من استقبال نمود.
در عربستان سعودی که بارها از طریق میدان هوایی در رفت و آمد بودهام، آخرین باری که در سال ۲۰۱۹ به عمره رفته بودم، در هنگام بازگشت پولیس میدان با خوش رویی و حسن کلام پیش آمد کرد، اما در بقیه سفرها پولیس میدان را همیشه عبوس و ترشرو دیده ام.
خوب خراسانافغانستان، را همه میدانیم که نیاز به تبصره ندارد. خلاصه، اگر یک حکومت میخواهد تصویری خوب و روشنی از کشور، فرهنگ و اخلاق مردم خود ارائه دهد، باییست در مرزهای هوایی، زمینی و دریایی مردمان خوش اخلاق و مهربان را توظیف کند، زیرا خارجیان غالبا چهره یک کشور و مردم آنرا در آیینه ماموران مرزی آن میبینند.